کتاب «حماسه حسینی» را شهید مرتضی مطهری به نگارش درآورده است که شامل 25 سخنرانی او بین سالهای 1347 تا 1352 است. شهید مطهری در این کتاب به تحلیل تاریخ پرداخته و «حماسه حسینی» مانند دیگر آثار در این حوزه تاریخنگاری نیست، نویسنده در مطالب این کتاب به الگوگیری از قیام امامحسین(ع) و لزوم آراستن آن از تحریفات تاکید کرده است.
از آن جایی که واقعه عاشورا و حادثه کربلا از گذشته تا امروز در میان مسلمانان شیعه از اهمیت بالایی برخوردار بوده است، شهید مطهری نیز به واسطه این اهمیت وظیفه خود میدانسته که تحریفات در این مورد را رفع کند و همچنین معتقد بود تنها کلمهای که میتواند مناسب این ماجرا باشد کلمه «حماسه» است.
نویسنده در متن کتاب علت این نامگذاری را این چنین مطرح کرده است، « کلمه حماسه به معنای شدت، صلابت و نیز به معنای شجاعت و حمیت است. چنانکه در ادبیات فارسی و عربی شعر و نثر حماسی داریم، حادثه و شخصیت حماسی نیز هست. شخصیت حسینبنعلی(ع) صبغه حماسی دارد و باید با وجود و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم، نه یک احساس تراژدی و مصیبت، رثا و نفله شدن. شخصیتهای حماسی جنبه نژادی و قومی دارند؛ یعنی مخصوص یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاکند، اما در مورد امامحسین(ع) چنین نیست. او یک شخصیت حماسی است، اما حماسهی انسانیت و بشریت، نه حماسهی قومیت. سخن، عمل و روح امامحسین(ع) هیجان و حماسه مافوق حماسههاست و علت شناخته نشدن ایشان نیز همین است. شخصیت امام از نظر شدت حماسی بودن و علو و ارتفاع جنبهی انسانی بینظیر است و ما این حماسه را نشناختهایم...، از این رو کلید شخصیت امامحسین(ع) حماسه است و عظمت و شور و صلابت و شدت و ایستادگی و حقپرستی. کلمات و اشعاری هم که از آن حضرت نقل شده، حاکی از همین روحیه حماسه و صلابت، خداپرستی و حماسه الهی و انسانی است.»
شهید مطهری قصد داشته در سخنرانیهایش که در قالب کتاب «حماسه حسینی» به چاپ رسیده، ثابت کند که میتوان به حادثه کربلا و واقعه عاشورا به صورت همزمان نگاهی عقلانی، نقادانه و عاطفی داشت به گونهای که هیچ یک جای دیگری را تنگ نکند.
همچنین در این کتاب به وضوح میتوان دید که عاشورا از چه ظرفیتهای فراوانی برخوردار است و تاثیر آن در اخلاق و رفتار مخاطبان به چه گونه است. شهید مطهری در این کتاب سعی کرده است تا زمینهای مناسب برای برخورداری از آموزههای قیام عاشورا را تصویر کند.
کتاب «حماسه حسینی» در دو جلد به رشته تحریر درآمده است که جلد اول را سخنرانیها و جلد دوم آن نوشتهها و یادداشتهای شهید مطهری در مورد حادثه کربلا را شامل میشود.
این کتاب شامل هفت فصل با عناوینی از جمله «حماسه حسینی»، «تحریفات در واقعه تاریخی کربلا»، «ماهیت قیام حسینی»، «تحلیل واقعه عاشورا»، «شعارهای عاشورا»، «عنصر امر به معروف و نهی از منکر در نهضت حسینی» و «عنصر تبلیغ در نهضت حسینی» است.
شهید مطهری در این کتاب به سوالهایی از قبیل چرا باید حادثه کربلا را همیشه از نظر صفحه سیاهش مطالعه کنیم و چرا باید همیشه جنایتهای کربلا گفته شود؟ چرا همیشه باید حسین بن علی(ع) از آن جنبههایی که مورد جنایت جانیان است مورد مطالعه ما قرار بگیرد؟ چرا شعارهایی که به نام حسین بن علی(ع) میدهیم و مینویسیم، از صفحه تاریک عاشورا گرفته شود؟ پاسخ میدهد.
شهید مطهری مخاطب را دعوت میکند صفحه نورانی واقعه عاشورا را نیز ببیند، چرا که جنبه حماسی آن صد برابر جنبه جنایی آن است و نورانیت این حادثه بر تاریکی آن بسیار میچربد؛ مخاطب در این کتاب همچنین با فضیلتهای نهفته واقعه عاشورا و حادثه کربلا آشنا خواهد شد.
بخشهایی از کتاب حماسه حسینی به این شرح است:
« این تاریخچه یک صفحه دیگر هم دارد که قهرمان آن صفحه، دیگر پسر معاویه نیست، پسر زیاد نیست، پسر سعد نیست، شمر نیست. در آن جا قهرمان حسین است. در آن صفحه، دیگر جنایت نیست، تراژدی نیست، بلکه حماسه است، افتخار و نورانیت است، تجلی حقیقت و انسانیت است، تجلی حقپرستی است. آن صفحه را که نگاه کنیم، میگوییم بشریت حق دارد به خودش ببالد. اما وقتی صفحه سیاهش را مطالعه میکنیم، میبینیم که بشریت سرافکنده است و خودش را مصداق این آیه میبیند که میفرماید: (قالوا اتجعل من یفسد فیها و یسفک الدما و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک). مسلما جبرئیل امین در مقابل اعلام خدا که فرمود: ( انی جاعل فی الارض خلیفه) سوالی نمیکند، بلکه آن دسته از فرشتگان که فقط صفحه سیاه را میدیدند و صفحه دیگر آن را نمیدیدند، از خدا این سوال را کردند که آیا میخواهی کسانی را در زمین قرار دهی که فساد کنند و خونها بریزند؟ و خدا در جواب آنها فرمود: ( انی اعلم ما لا تعلمون ) من چیزی را میدانم که شما نمیدانید .آن صفحه، صفحهای است که ملک اعتراض میکند، بشر سرافکنده است و این صفحه، صفحهای است که بشریت به آن افتخار میکند.»
«این رثاء و مصیبت نباید فراموش بشود، این ذکری، این یادآوری نباید فراموش بشود و باید اشک مردم را همیشه بگیرید، اما در رثای یک قهرمان. پس اول باید قهرمان بودنش برای شما مشخص بشود و بعد در رثای قهرمان بگریید، وگرنه رثای یک آدم نفله شده بیچاره بیدست و پای مظلوم که دیگر گریه ندارد، و گریه ملتی برای او معنی ندارد. در رثای قهرمان بگریید برای اینکه احساسات قهرمانی پیدا کنید، برای اینکه پرتوی از روح قهرمان در روح شما پیدا شود و شما هم تا اندازهای نسبت به حق و حقیقت غیرت پیدا کنید، شما هم عدالتخواه بشوید، شما هم با ظلم و ظالم نبرد کنید، شما هم آزادیخواه باشید، برای آزادی احترام قائل باشید، شما هم سرتان بشود که عزت نفس یعنی چه، شرف و انسانیت یعنی چه، کرامت یعنی چه. اگر ما صفحه نورانی تاریخ حسینی را خواندیم، آن وقت از جنبه رثائیاش میتوانیم استفاده کنیم وگرنه بیهوده است.»
«امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که ضامن بقای اسلام است؛ به اصطلاح، علت مبقیه است. اصلا اگر این اصل نباشد، اسلامی نیست. رسیدگی کردن دائم به وضع مسلمین است. آیا یک کارخانه بدون بازرسی و رسیدگی دائمی مهندسین متخصص که ببینند چه وضعی دارد، قابل بقاست؟ اصلا آیا ممکن است یک سازمان همینطور به حال خود باشد، هیچ درباهاش فکر نکنیم و در عین حال به کار خود ادامه دهد؟ ابدا، جامعه همچنین است. یک جامعه اسلامی این طور است بلکه صد درجه برتر و بالاتر. شما کدام انسان را پیدا میکنید که از پزشک بینیاز باشد؟ یا انسان باید خودش پزشک بدن خود باشد یا باید دیگران پزشک او باشند و او را معالجه کنند، متخصص چشم، متخصص گوش و حلق و بینی، متخصص اعصاب. انسان همیشه انواع پزشکها را در نظر میگیرد برای آنکه اندامش را تحت نظر بگیرند، ببینند در چه وضعی است. آنوقت جامعه نظارت و بررسی نمیخواهد؟! جامعه رسیدگی نمیخواهد؟! آیا چنین چیزی امکان دارد؟! ابدا.»
انتهای پیام
نظرات