عليرضا افخمي در پاسخ به علت پرداخت اغلب فيلم و سريالها به شخصيتهاي منفي و معضلات و كمبودن شخصيتهاي مثبت اثرگذار و ماندني در آثار سينمايي و تلويزيوني اظهار كرد: فكر ميكنم كليديترين پاسخ اين پرسش اين است كه آدمها همه خوبند؛ و كمتر اعمال بد مرتكب ميشوند؛ طبعا براي اين افراد ديدن انسانهايي كه با آنها متفاوت هستند جذابيت بيشتري دارد.
اين فيلمنامهنويس و كارگردان تلويزيون در گفتوگو با خبرنگار سرويس تلويزيون ايسنا با اظهار اين كه «پرسش مطرح شده بسيار سخت است و پاسخدادن به اين پرسش هم دامنههاي زيادي پيدا ميكند» گفت: اين مساله مانند اين است كه در يك فيلم آخرين مدلهاي لباس، ماشين، وسايل خانه و غيره را بگنجانيم. در اين شرايط قطعا عدهي زيادي به سينما خواهند رفت تا همين موارد را ببينند، چراكه افراد دوست دارند به هنگام ديدن فيلم مسايل متفاوتي را تجربه كنند، لذا فردي كه دسترسي به اين امكانات ندارد، ترجيح ميدهد كه اين فيلمها را ببيند تا در فيلم چنين مواردي را تجربه كند. البته تمام اين توضيحات تنها يك جنبه از اين موضوع است و اين مساله ميتواند به شكل خيلي مفصلتري مورد بررسي قرار گيرد.
دستاندركار سريالهايي چون «او يك فرشته بود» و «اغما» درباره تنشها و استرسهايي كه در قالب آثار تلويزيوني و حتي آثار طنز به مخاطب منتقل ميشود هم گفت: شايد اگر فيلمها فاقد چنين مواردي باشند تا حدي حالت سرد و كسلكننده شوند. به هرحال اين موارد تا حدي باعث جذابيت فيلم و درگير شدن مخاطب ميشوند. چكيده تمام موقعيتهاي داراماتيك دنيا به مرگ و عشق ختم ميشود و اگر ما بخواهيم مخاطب را ناراحت يا متأثر نكنيم بايد به طور كل موقعيتي مانند مرگ را حذف كنيم.
افخمي در پاسخ به پرسشي كه مبني بر دوست داشتني شدن برخي از شخصيتهاي منفي براي مردم گفت: حداقل در كارهاي خودم اگر بخواهم مثال بزنم فكر نميكنم اينگونه بوده باشد. به طور مثال در «تب سرد» كامبير ديرباز عليرغم بازي خوبي كه داشت مخاطب در پايان قصه از او ميترسيد و متنفر بود. اگر زماني يك كاراكتر منفي از چهره اي زيبا بهره ببرد و به نظر مردم دوستداشتني بيايد و در آخر نظر مخاطب تغيير كند اين موفقيت كار سينماگر را اثبات مي كند، چراكه بدين شيوه توانسته است به مخاطب بقبولاند كه ممكن است پشت برخي چهرههاي دوستداشتني يك ديو پنهان باشد.
او در ادامه با اشارهاي به سريال «زيرزمين» عنوان كرد: در اين سريال هم مخاطب ما هيچگاه نقشي را كه «پورعرب» بازي كرد دوست نداشت؛ بلكه در نهايت «فتحعلي اويسي» را دوست داشت كه در پايان فيلم هم متحول ميشد. لذا من فكر ميكنم كه حداقل در آثار خودم هيچگاه اينگونه نبوده كه شخصيتهاي منفي افرادي دوستداشتني باشند و تا پايان هم دوستداشتني باقي بمانند.
عليرضا افخمي كه از ناظران كيفي سريالهاي سيما نيز محسوب ميشود دربارهي روند اين كار تصريح كرد: ممكن است برخي ناظران كيفي در كارشان اشتباه كنند يا بعضي فعالتر يا كمكارتر باشند ولي اصلا اينگونه نيست كه فقط نام فردي به عنوان ناظر كيفي روي كاري گذارده شود و او نظارتي بر آن نكند.
او اضافه كرد: ناظران كيفي مسوول پروژهاي هستند كه به آنها سپرده شده است و اگر هر مشكلي به وجود آيد، سيما نخستين فردي را كه از طرف دستگاه خود مسوول ميداند ناظر كيفي است. بنابراين حتي اگر مسوولان شبكهها كار ناظر كيفي نظارت نكنند، خودشان احساس مسووليت ميكنند، چون در آينده بايد پاسخگو باشند.
اين ناظر كيفي سيما در پايان دربارهي روال كار همتايان خود به خبرنگار ايسنا توضيح داد: در برخي موارد نادر، فيلمنامهها تحتنظارت شوراي طرح و برنامهي سيما يا شبكه نوشته ميشود سپس مرحله تصويربرداري شروع ميشود. روي فيلمنامه چنين آثاري، ناظر كيفي نظارت ندارد و كار او نظارت بر تصويرسازي مطابق فيلمنامه است. ولي اگر ناظر كيفي در مرحله نگارش به گروه اضافه شود بايد به اين مرحله نيز نظارت و سياستهاي سيما و شبكه را اعمال كند.
انتهاي پيام
نظرات