صدرالدين شجره با بيان اين كه ما در ساختار و نوع پرداخت به افسانهها و اساطير متون كهنمان مشكل داريم، تصريح كرد: وقتي كه اين چنين زشت و پلشت و سهل انگارانه با اين نوع ادبيات برخورد ميشود معلوم است كه مخاطب آن را نميپسندد آن هم مخاطب جوان به شدت هوشمند امروز.
اين كارگردان پيشكسوت نمايشهاي راديو در گفتوگو با خبرنگار سرويس راديو خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، دربارهي ضرورت و اهميت پرداختن به متون كهن پارسي به ويژه اساطير و افسانههاي كهن به گونهيي كه مخاطب امروز را جذب كند، گفت: ما در افسانهها حكايتها و داستانهاي پيشين خودمان چه براي ادبيات نمايشي و چه براي فيلم و سريال، هم شخصيتپردازي و هم شخصيتهاي خاص و قابل بهرهبرداري زياد داريم ولي متاسفانه كمتر به آنها توجه ميكنيم و بيشتر به فيلم و سريالهاي كرهيي، ژاپني و افسانههاي آنان ميپردازيم.
وي ادامه داد: به نظر من پرداختن به افسانهها و داستانهاي كهن پارسي چون با اقيلم و سرزمين و نياكان ما عجين شدهاند باعث ميشود كه بشر امروز حداقل به بسياري از چيزهايي كه تا امروز از دست داده است و يا متعاقبا از دست خواهد داد فكر كند يا اين كه در اين انديشه برود كه چه چيزي را بايد جايگزين چيزهاي از دست رفته كند.
شجره اظهار كرد: ادبيات كهن ما در هيچ دورهي تاريخي از دوران اساطيري گرفته تا به امروز، هرگز از قانونمندي عدول نكرده بود و همواره اخلاق گرايي، فتوت، جوانمردي، حسن انسان دوستي، يگانگي و صداقت چه در اسطورهها و چه در حكايتها و افسانههايمان حفظ شده بود اما در يك تاريخي ناگهان تغيير هويت داديم كه اين به دليل عدم وابستگي ما به اين پيشينيان بوده است.
وي ادامه داد: پشتوانههاي خودمان را رها كرديم و به ادبيات و شخصيتهايي كه متعلق به ما نيستند چسبيديم و حال فكر مي كنيم كه نوگرايي يعني اين، در صورتي كه ما مي بينيم ژاپن با توجه به اسطورههاي خودش هويت، مليت و ساموراييهاي خودش، نوگرايي ميكند، اما از آن ها جدا نميشود و شايد علت پيشرفت و تعالياش در طي قرن حاضر همين بوده است كه بدون اتكا به نياكان خودش كاري را انجام نميدهد، ما اينها را فراموش كرديم.
اين كارگردان تئاتر تصريح كرد: اين نوع داستانها و حكايتها ميتواند براي جوانان ما كه ميتوانند سالم بينديشند، عاقلانه رفتار كنند و از انديشههاي بالندهي امروز برخوردار باشند اتفاقا بيشتر به درد ميخورد، تا بدانند نياكانشان چگونه بودند و به آنها هم تكيه كنند، از آن به عنوان پشتوانه استفاده كنند تا به چيزي كه امروز تكنولوژي و قرن حاضر ميطلبد برسد.
وي در پاسخ به اين پرسش كه چرا اگر نمايشي نيز با اين مضون ساخته شده است (چه در سيما چه در راديو) خيلي مورد توجه قرار نگرفته است، گفت: اين امر به دليل اين است كه ما در ساختار مشكل داريم، ما اگر اين متون را تبديل به نمايش ميكنيم آن را چيزي دور از دنياي امروز مي بينيم، روده درازي، متول گويي، پندواندرز را به شكل خيلي عريان بيرون كشيدن از عمده ايرادات كارهاي نمايشي دربارهي متون و افسانههاي كهن پارسي است در حالي كه پندواندرز بايد در دل يك كار پنهان باشد تا مخاطب خودش كشفش كند نه اين كه مستقيما به خورد مخاطب داده شود.
شجره ادامه داد: ما هم چنين در پرداختهايمان بسيار مشكل داريم، مثلا در بسياري از فيلم و سريالهاي كنوني«هفت تيركشي» دارد رايج ميشود در حالي كه اين مساله در سرزمين ما بيسابقه است، در ايران ما چنين چيزي نديديم و اصلا چنين چيزي كمتر در كشورهاي آسيايي اتفاق ميافتد. شايد يك زماني در تاريخ ما «قداره كشي» بوده است، ولي به اين شكل نبوده است كه هر كسي يك قداره به دست بگيرد و در خيابانها به راه بيفتد و ديگران را بزند، متاسفانه ما اين مساله را خوب نفهميديم چون درست انتقال داده نشده است، معلوم است حال كه مي خواهيم به مدرنيسم پناه ببريم به جاي قداره، تفنگ ميگذاريم.
وي اضافه كرد: فكر ميكنيم كه اگر در«سمك عيار» ده جا قداره كشي ميشود پس همهي مردم ما در گذشته قداره كش بودند و حالا ميتوانند هفت تيركش شوند؛ «سمك عيار» خوب ديده و تحليل نشده است، به خوبي به خورد مردم داده نشده و در نتيجه خوب هم ساخته و پرداخته نميشود، وقتي كه اين چنين زشت و پلشت و سهلانگارانه با اين نوع ادبيات برخورد ميشود معلوم است كه مخاطب نميپسندد آن هم مخاطب جوان به شدت هوشمند امروز.
اين پيشكسوت راديو و تلويزيون اظهار كرد: ما بايد جوان امروز را بشناسيم و از پايگاه اجتماعي، فكري، تعقل و دانشش آگاه باشيم و براساس آن، آن چه را كه از نياكانمان باقي مانده است را تبديل كنيم كه در ساختار حداقل چيز جالبي از كار دربيايد.
شجره دربارهي زبان بيان ساختارهايي كه به متون كهن ميپردازند گفت: ما حتي زبان اين نوع ادبيات را نيز نميدانيم، نميدانيم چگونه بايد بنويسيم و فكر ميكنيم اگر كتابت بنويسيم ميشود كهن، براي همين هم يك معيار قايل نيستيم يعني تقسيمبندي نكرديم كه كدام زبان آرگوي ما و كدام زبان كهن ماست.
وي ادامه داد: به درستي از متون كهن كمك گرفته نميشود، بر روي آنها درنگ نمي شود، روي آنها كار نميشود؛ به ندرت آدمهايي بودند كه يك نثر بينابيني به وجود آوردند مثل ابراهيم گلستان با يك نثر فاخر زيبا، جلال آل احمد و بهرام بيضايي.
اين كارگردان اظهار كرد: زبان اين نوع ساختارها بايد به گونهيي باشد كه مخاطب بفهمد ولي از وقار، ارزش هاي ادبي، سنگيني خاص ادبيات ما، ملودي و نغمههاي ادبي ما دور نشود، مثلا مرحوم اكبر رادي مي گويد «هنرمند منشور ميراث تاريخ است، هنرمند مشعلي است در دست تو كه آهسته مي سوزد تا راهت را بشناسي سر به سنگ نكوبي، هنرمند شهابي است بلند كه در شبي تاريك از جان مردم جهيده است.» اين جمله سراسر موسيقي است و دارد تلاش ميكند كه به يك زبان فاخر ادبي و در عين حال نمايشي دست پيدا كند كه اين اتفاق هم ميافتد.
شجره در پايان اضافه كرد: به ندرت پيدا ميشوند افرادي كه آن زبان كهن را پشتوانه اين زبان قرار داده و از درونش يك زبان نمايشي استخراج كنند.
انتهاي پيام
نظرات