به گزارش ایسنا، هارون یشایایی در گفتوگوی پیشرو، از خاطرات ایام زندان و فعالیتهای مبارزاتی خود سخن گفته و به تشریح مواضع و اقدامات کلیمیان ایران در فرایند انقلاب و سالهای جنگ تحمیلی پرداخته است.
برای شروع، کمی از خود و فعالیتهایتان بگویید؟
من، «هارون یشایایی» هستم. از کودکی به «پرویز» شهرت داشتم و امروز نیز بیشتر با همین نام شناخته میشوم. در سال ۱۳۱۴ در یک خانواده پر اولاد یهودی در محله سنتی کلیمیان تهران یعنی «عودلاجان» متولد شدم و دوران کودکی و نوجوانی خود را در همان محله گذراندم. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدرسه «اتحاد»(خاص کلیمیان) تهران به پایان رسانده و با وقفهای کوتاه، وارد دانشگاه شدم و لیسانس و فوق لیسانس را در رشته فلسفه علوم تربیتی کسب کردم. سپس ازدواج کرده، صاحب یک پسر و یک دختر هستم.
اما در مورد فعالیتهای اجتماعیام، باید بگویم، نقطه شروع آن به دوران نوجوانی من در همان محله عودلاجان بازمیگردد. در آن زمان، جوانان در این محله -که مرکز زندگی یهودیان تهران محسوب میشد- فعالیتهای متعددی داشتند. آشنایی من با فعالیتهای اجتماعی نیز از همینجا و ارتباط با کلیساها، مساجد و باشگاههای مختلف آغاز شد. ورود من به دبیرستان، با مبارزات سالهای ملی شدن صنعت نفت (از ۱۳۲۸ تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) مصادف بود. مدرسه ما کمی بالاتر از میدان بهارستان قرار داشت که در آن زمان، مرکز فعالیتهای سیاسی گروههای گوناگون شمرده میشد. در جریان مبارزات سیاسی آن دوره در مسئله ملی شدن صنعت نفت، به هر حال با این حوزه، آشنایی بیشتری پیدا کردم و از دوره دبیرستان به طور جدی وارد عرصه سیاسی-اجتماعی شدم.
باید اضافه کنم که در کنار مدرسه ما یکی از احزاب ضدیهود و فاشیست به نام «سومکا» به ریاست آقای «منشیزاده» قرار داشت که در زمان حاکمیت هیتلر، «صدای آمریکا» به زبان فارسی را اداره میکرد. آنها با سر دادن شعار و حرکتهایی از ایندست در مبارزه دائم با ما بودند و درگیری زیادی میان طرفداران این حزب و دانشآموزان مدرسه «اتحاد» به وجود میآمد. واقعیت این است که ما به جریان چپ، نزدیک بودیم. مدرسه «۱۵ بهمن» که عموماً دانشآموزان چپی در آن حضور داشتند، در برخوردهای میان ما (دانشآموزان یهودی) و سومکا، جانب ما را میگرفت که باعث شد به هم نزدیک شویم. این برخوردها در نزدیک کردن من به زندگی اجتماعی مردم ایران، تأثیرگذار بود. از کودتای سال۱۳۳۲ به بعد، به مبارزات سیاسی وارد شدم. اوایل سال۱۳۳۳ که حاکمیت به سرکوب مردم روی آورد و موج دستگیریها آغاز شد، من هم دستگیر شدم و اولین برخوردم با حاکمیت و زندان رفتن در همین سال صورت گرفت که حدود هشت ماه طول کشید. درست همینجا بود که مقطع تازهای در زندگیام شروع شد. من، دوستان زیادی در زندان پیدا کردم که طبعاً بیشتر به سمت جریان فکری چپ، تمایل داشت. وقتی از زندان آزاد شدم، ناگزیر از کار و کسبدرآمد بودم و چون از کودکی به سینما علاقه داشتم، به همین حوزه وارد شدم. از طرفی، در زندان با «بیژن جزنی» آشنا شده بودم که از زمان دارالتأدیب تا زندان شماره ۴ قصر با هم بودیم. بیژن، نقاش بود. ما بعد از آزادی، در حوزه طراحی پوسترهای سینمایی مشغول به کار شدیم. بهتدریج، فعالیت خود را توسعه داده و دفتری در پاساژ «علمی» -مرکز هنرمندان آن زمان- تأسیس کردیم.
بعد از مدتی، وارد عرصه تولید فیلمهای تبلیغات تجاری شدیم و از سالهای ۴۲-۴۳ به بعد، میتوان گفت که سینما در انحصار ما قرار گرفت. همه در دفتر ما فیلم میساختند و حرف اول را در این زمینه میزدیم. روند پیشرفت کار ما همچنان ادامه داشت تا اینکه در سال ۱۳۴۶، بیژن به سبب رهبری جریان چریکهای «فدایی خلق» دستگیر شد و ساواک، شرکت را تعطیل کرد. بیژن، کمی بعد از دستگیری، اعدام شد. به این ترتیب، مدتی شرکت ما تعطیل بود اما کمی بعد، از من تعهداتی گرفتند و توانستم بار دیگر فعالیت شرکت را از سر بگیرم. تا سال ۵۶ به کار خود ادامه دادم اما با توجه به اوضاع سیاسی حاکم و بروز انقلاب، از سال ۵۶ تا ۵۸، یکبار دیگر فعالیت شرکت ما تعطیل شد. پس از آن دوباره تصمیم گرفتم وارد عرصه تولید فیلمهای سینمایی شوم. «جایزه»، «اجارهنشینها»، «ناخدا خورشید»، «کیمیا»، «دیوار» و «در مسیر تندباد»، از جمله فیلمهایی است که در ساخت آنها به عنوان تهیهکننده مشارکت داشتهام. هماکنون نیز همراه با پسرم، کیارش، در حوزه سینمای مستند، فعال هستم. فیلم «شهسوار»، آخرین کار ماست که در سینما «حقیقت» اکران خواهدشد.
کمی به عقب، یعنی زمان قبل از انقلاب برمیگردیم که توسط ساواک دستگیر شدید. از آن دوران بگویید؟
همانطور که اشاره کردم، ساواک بعد از دستگیری «بیژن جزنی»(به اتهام رهبری چریکهای فدایی خلق)، شرکت را مهر و موم و تمام اسناد و مدارک موجود در دفتر را مصادره و با یک کامیون منتقل کردند. دو سه ماه بعد نیز دیگر اعضای شرکت، از جمله بنده را احضار کرده و گفتند باید مدیرعامل خود را تغییر دهید. ما هم سهم بیژن را دادیم و ساواک، فردی به نام «مهندس کیایی» را به عنوان مدیر عامل شرکت منصوب کرد. باید به این نکته اشاره کنم که ما حتی در زمان حضور بیژن نیز مطلقاً کار سیاسی در شرکت نمیکردیم. مدت دو سال، مهندس کیایی، مدیرعامل ما بود و بعد از آن، ساواک اعلام کرد که دیگر ضرورتی برای وجود وی نیست و بهاین ترتیب، من مدیریت شرکت را برعهده گرفتم که تا به امروز هم ادامه دارد.
کمی از فعالیتهای سیاسی خود قبل از انقلاب توضیح دهید.
دوران دانشجویی من (سالهای۴۲-۳۹) مصادف بود با نقطه اوج فعالیتهای مبارزاتی دانشجویی علیه رژیم. در آن زمان، محور تمام فعالیتهای انقلابی، حتی حوزه و امام (ره) ، دانشگاه بود. در بحبوحه همین جو مبارزاتی، یکبار در سال ۴۰ دستگیر شدم که از قضا، مدتزمان زیادی طول کشید. ساواک، همه دانشجوها را از هر قشر و دسته و جناح، دستگیر و در ندامتگاه «قزلقلعه»، زندانی کرده بود. در دستگیریهای آن زمان، چپ و راست و دین و... مطرح نبود و همه مخالفان، اعم از چپیها، طرفداران نهضت آزادی، حتی مخالفان نهضت آزادی (یعنی همفکران «نواب صفوی») را دستگیر کردند. اغلب زندانیان در سلولهای انفرادی محبوس بودند. البته در این میان، گاه از ترفندهایی نیز برای آزار بیشتر زندانیها استفاده میکردند. مثلاً، مدتی مرا با «عباس شیبانی» در یک سلول قرار دادند تا وجود یک مسلمان و کلیمی در کنار هم برای آنها آزاردهنده باشد. هرچند، شیبانی مانند فرزندش از من حمایت و دلجویی میکرد و بههیچوجه اجازه نداد این همراهی، آزاردهنده باشد. القصه، بعد از نخستوزیری «علی امینی»، ما را آزاد کردند. از سال ۴۲ به بعد نیز سرکوبها شروع شد و در سال ۴۳، امام (ره) را به ترکیه و پس از آن، نجف تبعید کردند. من بعد از آزادی از زندان، تا سالهای اول انقلاب، دیگر فعالیت سیاسی جدی انجام ندادم.
کارنامه عملکرد شاه را چطور میبینید؟
بیتردید، بزرگترین نقطهضعف شاه، وابستگی وی به نظام امپریالیستی بود که بلای سنگینی محسوب میشد. هرچند، علیالظاهر برخی اقدامات در زمان پهلوی اول و دوم صورت گرفت، اما وابستگی به نظام سرمایهداری امپریالیستی، همه آنها را تحتالشعاع قرار میداد که اهمیت زیادی دارد. به هر حال، این مهمترین فاکتور است. در کنار این موضوع باید به سرکوب و خفقان حاکم در زمان شاه نیز اشاره کرد. نخستین ویژگی تمام حکومتهای توتالیتر، سرکوب است که شاه نیز از مسئله، مستثنی نبود.
هنگام مرور فعالیتهای سیاسی کلیمیان پیش از انقلاب، نام «جامعه روشنفکران یهودی» و شخص شما، بارز است؛ ایده تشکیل این تشکل از کجا نشأت گرفت و چه اهدافی را دنبال میکرد؟
از سال ۱۹۴۵، سازمانهای صهیونیستی، اقدام به کوچاندن یهودیان ساکن در مناطق مختلف جهان، بهویژه کشورهایی مثل عراق، ایران، تونس، مراکش و الجزیره -که جمعیت قابلتوجهی یهودی داشتند- نمودند. واقعیت این است که آنها در این زمینه، توفیق چندانی در ایران بهدست نیاوردند. به هر حال جامعه یهودی ایران، سابقه فرهنگ و قدمتی دیرینه در این کشور داشت، با ملت ایران، همزبان بود و از طرفی، فرهنگ ایرانی، ذاتاً پذیرای خشونتی نبود که در دیگر کشورها همچون عراق نسبت به یهودیها اعمال میشد. اساساً این شیوه تفکر و عملکرد هیچگاه در ایران وجود نداشتهاست. به هر حال، یهودیان ایران با چنین پیشینهای، در شهریور ۱۳۵۷، برای اولین بار در تظاهرات شرکت کردند. در این مشارکت، بیشتر جوانان یهودی از جناح تفکر چپ حضور داشتند. در واقع، تودههای یهودی هم مانند تودههای مردمی، هنوز امکان استقرار نظام اسلامی را باور نداشتند. در آن برهه، با آندسته از کلیمیانی که قبل از انقلاب در زندان بودند، مراوده داشتم. مبارزان مسلمان هم آنها را میشناختند و با هم ارتباطی فعال داشتیم. در تاریخ دوم دیماه ۵۷، همراه با مبارزان یهودی به منزل «آیتا...طالقانی» -که بیشتر از دیگران پذیرای ما بودند- رفتیم. ما از دوران زندان، آقای طالقانی را میشناختیم و ایشان هم تقریباً از ما شناخت داشت. در آن ملاقات، آقای طالقانی با امام (ره) –که آنزمان در پاریس بودند- تماس گرفتند و گفتند: عدهای کلیمی میخواهند با شما اعلام همبستگی کنند. امام (ره) هم موافقت خود را ابراز کردند. ما نمیتوانستیم این همبستگی را به نام جامعه کلیمی اعلام کنیم، چون واقعاً جامعه کلیمی، همراه ما نبود. از آنجا که اکثر جمع ما را دانشجویان یا پزشکان کلیمی و به عبارتی، قشر تحصیلکرده و «روشنفکر» جامعه یهود تشکیل میداد، ما تشکل «جامعه روشنفکران» را تأسیس کرده و هشتم دیماه ۱۳۵۷، اعلامیهای رسمی منتشر ساختیم که انعکاس فوقالعادهای در جامعه پیدا کرد. من، عضو ستاد استقبال از امام (ره) شدم و در بازگشت تاریخی ایشان، روحانیون یهودی و بنده نیز حضور یافتیم. حضرت امام (ره) در همان محل فرودگاه، ما را مورد تفقد قرار دادند و همانجا مشخص شد که یهودیان نیز در انقلاب جا دارند و مورد تعرض نیستند؛ این مسئله، اهمیت فوقالعادهای داشت. روحانیون نیز این حضور و تفقد امام را در کنیسهها اعلام کردند و اینچنین مشخص شد که جامعه ایران با حاکمیت تازه (اسلامی) پذیرای یهودیان است. به این ترتیب، جامعه یهودی -هرچند با جمعیت اندک- در ایران حفظ شد و نهادها، کنیسهها، مدارس، قبرستان و کشتارگاههای مخصوص یهودیها، همه باقی ماند که تا به امروز نیز همچنان دایر است.
پس از استقرار انقلاب، «جامعه روشنفکران یهودی» از حالت انزوای سابق خارج و عملاً به امید جامعه یهود تبدیل شد. بهویژه اینکه تمام اعضای «انجمن کلیمیان»(به عنوان انجمن مرکزی یهودیان ایران) از کشور خارج شده بودند و به همینخاطر تا سال ۶۲، جامعه روشنفکران یهود، نهاد فعال جامعه یهودی در ایران محسوب میشد. تا اینکه انجمن کلیمیان، مجدداً تشکیل شد و امور جامعه یهودی را به دست گرفت. البته همه اعضای فعال جامعه روشنفکران در انجمن کلیمیان عضو شدند و بهعبارتی، انجمن کلیمیان، محل کار آنها شد. از خرداد سال ۱۳۵۸ به مدت ۱۲ سال، یک روزنامه تحت عنوان «تموز»، ارگان جامعه روشنفکران یهودی بود که تمام موضعگیریهای آن را درباره اتفاقات جامعه، منعکس میساخت.
بارزترین اقدام جامعه روشنفکران در فرایند انقلاب چه بود؟
جامعه روشنفکران در اربعین سال ۱۳۵۷، اعلام کرد در راهپیمایی شرکت خواهدکرد. ما جلو یکی از کنیسههای بزرگ خود (واقع در بلوار کشاورز، خیابان فلسطین شمالی که هنوز هم دایر است) جمع شدیم. در ابتدا ۲۰-۱۰ نفر بیشتر نبودیم، بعد کمکم به ۵۰ نفر رسیدیم، ما همچنان صبر کردیم و به جایی رسید که خبرگزاریهای خارجی اعلام کردند ۱۲هزار یهودی در تظاهرات شرکت کردند. راهپیمایی اربعین ۵۷، یکی از سرفصلهای مهم فعالیتهای جامعه روشنفکران یهود است.
امروز، جامعه کلیمیان ایران نسبت به نهضت حضرت امام خمینی (ره) چه دیدگاهی دارند؟
از منظر جامعهشناسانه، واقعیت آن است که یهودیان، جمهوری اسلامی را محلی برای ادامه حیات خود میدانند؛ این خیلی مهم است، یعنی با وجود در اقلیت قرار داشتن و مسئله فشار شدید تبلیغاتی علیه رژیمصهیونیستی در ایران، یهودیان باز هم در این مملکت، احساس ناامنی و خطر نمیکنند. یهودیان ایران، این بعد سیاسی قضیه را مرتبط با خود نمیدانند. این رویکرد، تاریخساز است. اکنون در دانشگاه «یوسیایال» آمریکا، دپارتمانی برای بررسی این موضوع و دلایل باقی ماندن جامعه یهودیان ایران -با وجود تمام فراز و نشیبهای گذشته- تشکیل شدهاست. به اعتقاد من، یک سمت این مسئله، نوع مدارا و تعامل و تسامح فرهنگ ایرانی است؛ در این فرهنگ، اهل کتاب (یهود، مسیحی و زرتشتی) و حتی بهائیها هم -اگر خودشان شلوغ نکنند- به هیچوجه مورد تعرض قرار نمیگیرند؛ این ریشه رویکرد مثبت یهودیان ایران به نظام اسلامی، برساخته اندیشه امام (ره) است.
از بعد سیاسی نیز مواضع رسمی امام (ره) در پاریس، بسیار تأثیرگذار بود. امام (ره) در تاریخ ۲۴ اردیبهشت سال۱۳۵۸، سخنرانی تاریخی در خصوص یهود در پاریس انجام دادند که به نظر من، یک مانیفست است. بنده هم در آن سخنرانی، از مستمعان بودم. ایشان خیلی دقیق، مسئله یهودیت و صهیونیسم را تفکیک و به صراحت اعلام کردند که شما[یهودیان] شهروندان ایران هستید، ما مطابق قانون با شما رفتار میکنیم و مطلقاً نگران تبلیغات دشمنان نباشید. این سخنرانی نشان میدهد که امام (ره)، یک تئوریسین واقعی بودند. یک سخنرانی دیگر نیز در نوفللوشاتو در جمع دوستان یهودی داشتند و یکبار دیگر بر این موضوع تأکید و محبت کردند. پس از بازگشت امام (ره) به ایران هم در قم به دیدار ایشان رفتیم و تعاملات دوسویه، ادامه داشت.
باید اذعان کرد که موضعگیریهای صریح امام (ره) ، تمام دیدگاههای تبلیغی (جریاناتی چون «حزب نازی ایران») و ابهامات رایج در آن زمان، پیرامون وضعیت یهودیان ایران را باطل کرد و آرامش را بر جامعه یهودیان ایران، مستولی ساخت. امام، یک تئوریسین واقعی بود و این انقلاب بدون اندیشههای ایشان پیروز نمیشد. من قبل از انقلاب هم افکار و عقاید امام (ره) را دنبال میکردم و معتقدم جنبههای دینی و روحانیت ایشان، فرع بر اندیشههای سیاسیشان بود.
عمده فعالیتهای مبارزان جامعه کلیمی در فرایند انقلاب و سالهای جنگ تحمیلی در چه حوزههایی متمرکز بود؟
یهودیان ایران در تمام حوزهها فعال بودند. ما در جنگ شرکت داشتیم و شهدای زیادی تقدیم کردهایم. یکی از مهمترین اقدامات یهودیان، جمعآوری کمکهای مردمی بود؛ جامعه روشنفکران کلیمی در سالهای ۶۳-۶۲، قبضهایی منتشر ساخت و در کنیسهها به فروش رساند. رقمی که در پایان، جمعآوری شد، غیرقابل تصور بود. مبلغی در حدود ۸۰ میلیون کمک بهدست آمد که ما توانستیم با این پول، یک کاروان عظیم از نیازهای جبهه را فراهم کنیم؛ از تراکتور گرفته تا حمامهای صحرایی و هر چیزی که فکرش را بکنید. فیلمهای این موضوع در آرشیو انجمن وجود دارد. در آن زمان، ایده استفاده از حمامهای صحرایی که با همکاری سپاه، عملی شد، بسیار نو بود و کمک زیادی به مبارزان کرد. در آن دوره، ارتباط و تعامل خیلی نزدیکی میان انجمن و سپاه وجود داشت.
این اقدامات شما از سوی رژیمصهیونیستی مورد خدشه و نقد قرار نمیگرفت؟
صد البته، اسرائیلیها به ما میگفتند: «نوکر جمهوری اسلامی هستید» و ازجمله خود بنده را مورد هجمه زیادی قرار میدادند که البته تأثیری بر ما نداشت.
خاطرهای از شب پیروزی انقلاب دارید؟
شب پیروزی انقلاب، همه مردم به پشتبامها رفتند و فریاد «اللهاکبر» سر دادند، ما هم با دیگران همصدا و همراه شدیم.
شما در راهپیمایی ۲۲ بهمن هم شرکت میکنید؟
بله، من تنها غیرمسلمانی هستم که سال ۶۷ در تریبون نماز جمعه تهران صحبت کردم.
اقدام نهادهای مسئول را در صیانت از خون شهدا و پاسداشت شهدای اقلیت دینی چگونه ارزیابی میکنید؟
حدود۲۰ شهید در جامعه یهودیان ایران وجود دارد که بنیاد شهید، یک بنای یادبود در گورستان یهودیان برای آنها ساختهاست. علاوه بر شهدا، یهودیان در جنگ به اسارت نیز درآمدهاند که همراه با دیگر اسرا آزاد شدند. یکی از این آزادگان، هماکنون در اصفهان سکونت دارد.
ما، جانبازان یهودی زیادی نیز داریم که یکیدو نفرشان در کرمانشاه ساکن هستند. به هر حال، صیانت از این عزیزان و دیگر شهدا و ایثارگران ایران از هر دین و قوم، یک وظیفه ملی است که باید در عمل دید تا چه حد محقق شدهاست.
شما به عنوان یک فعال رسانهای، چه اقدامی در این زمینه کردهاید؟
ما تلاش زیادی برای انعکاس رشادتهای شهدا و ایثارگران انجام دادهایم. ما بیش از ۱۰ مصاحبه در این حوزه با بنیاد شهید داشتهایم و با خانوادههای شهدا صحبت کردهایم. علاوه بر این، در مراسم گرامیداشت ۲۲ بهمن، نمایندگان همه اقلیتهای دینی به مرقد امام (ره) میروند و مقام شامخ شهدا مورد تجلیل قرار میگیرد. همچنین مراسم مستقلی در کنیسهها برگزار میشود که خودِ من همیشه در آنها درباره فداکاریهای شهدا صحبت میکنم و تا وقتی که زنده هستم، این کار را ادامه خواهم داد.
جز این، یک کتاب با عنوان «گزارش یک دوران» نیز تألیف کردهام که مشتمل بر تمام وقایع گذشته بر جامعه یهود در طول سالهای قبل است. بهتعبیری این کتاب، بخشی از تاریخ ملت ایران است، چراکه جامعه یهود، جزئی از مردم ایران هستند. مجوز کتاب مذکور دریافت شده و آماده انتشار است. بهاین ترتیب، کوشیدهام دِین خود را به نحوی ادا کنم.
موضع جامعه کلیمی در قبال جنگ اقتصادی آمریکا علیه ایران چیست؟
این مسئله، شامل حال تمام مردم ایران است و مواضع کلیمیان هم با ملت ایران، یکسان است.
من تقریباً هر هفته، یک مقاله در این زمینه مینویسم که در روزنامههای «شرق»، «اعتماد» یا «ایران» منتشر میشود. موضع جامعه یهودی، کاملاً مشخص است و از سوی نماینده ما در مجلس شورای اسلامی نیز ابراز شدهاست. هر موضوعی که مبتلابه ملت ایران باشد، مسئله یهودیان، مسیحیان و زرتشتیها نیز هست. تحریمها، موضوعی، غیر انسانی است که به همه ملت فشار میآورد و مواضع ما کاملاً در این زمینه، آشکار است؛ ما باید دست در دست یکدیگر، شیوههای مقابله و خنثیکردن اقدامات غیرانسانی «ترامپ» و یارانش را تجربه کرده، با آگاهی، این بحران تحمیلی را تحمل کنیم و نقشههای خیالپردازانه ترامپ و دولتمردان ستیزهجوی آمریکا را نقش بر آب کنیم.
انتهای پیام
نظرات