این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی اظهار کرد: این استقبال مسئله قطعی نیست که بتوان با یک حکم قطعی کتابهای ایرانی را با آثار خارجی مقایسه کرد. کتابهای ترجمهشدهای دارم که هیچ اقبالی از آنها نشده است در صورتی که برخی از کتابهای فارسی اقبال بیشتری داشتهاند. این مسئله را باید درنظر داشت که تعداد کتابهای خوب خارجی زیاد است، زیرا دنیای خارج از ایران یک کشور و دو کشور نیست؛ تعداد کارهای خوب و قابل توجه آنها در مقایسه با ایران بیشتر است.
او در ادامه بیان کرد: حس میکنم خوانندهها ممکن است بعد از نیم قرن عادت کرده باشند در کتابهای ترجمه با خلأهایی روبهرو شوند که مشخص شود به خاطر سانسور بوده است، اما این مسئله را برای کتاب فارسی نمیپذیرند زیرا زبان و فرهنگ این کتابها برای خودشان است. طبیعتا کتابخوانهای حرفهای به کتاب ایرانی اعتماد نمیکنند مگر اینکه کتابی بیاید و بتواند در بازار خودش را ثابت کند.
سمی با بیان اینکه مهمترین دلیل استقبال از آثار ترجمه یک قاعده ریاضی، یعنی بیشتر بودن تعداد آثار خوب ترجمه است، گفت: کتابهای فارسی گاهی بیشتر از کتابهای ترجمه مخاطب دارند؛ به طور مثال کتابهای محمود دولتآبادی هنوز خوانده میشوند و مخاطب سراغ آنها میرود یا کتابهای احمد شاملو هنوز تیراژ خوبی دارند، کارهای نیما یوشیج همینطور یا کتابهای دیگر نویسندههای فارسیزبان مانند حسین سناپور و جوانترها. البته حکم کتابهای کممایه و میانمایه که یک موج یکی - دوساله در بازار راه میاندازند و بعد هم اسمی از آنها به میان نمیآید، نیز مشخص است.
او افزود: حرف شما که از ترجمه استقبال بیشتر است بیراه نیست؛ در مجموع استقبال از آثار ترجمه بیشتر است زیرا سنت آنها در ادبیات روایی بیشتر از ماست و این کار را بهتر از ما بلدند. طبیعی است که خواننده ایرانی را جلب میکنند. مسئله سانسور در رمان ایرانی یک عامل دافعه است. مردم نیز گوششان از دلیل و برهان پر است، و دیگر خودشان تصمیم میگیرند؛ کسی که مثلا ۲۰هزار تومان از شکم زن و بچه خود میزند و میخواهد رمان بخرد، نمیرود کتابی که با تفکر سانسورزده نوشته شده یا با سانسور مواجه شده باشد بخرد. من هم باشم نمیخرم.
این مترجم با بیان اینکه فکر میکند فیلمنامهنویسان ما بیشتر از رماننویسان موفق بودهاند، گفت: نویسندههای ما در حد فیلمنامهنویسها رشد نکردهاند. دلیل این موضوع این است که سینمای ما از مرزهای کشورمان بیرون رفته است اما در ادبیات این بده بستان را نداریم و اگر هم باشد بیشتر به صورت فرمالیته است؛ یعنی اگر تولد مولانا باشد فقط چند مسئول به کشور ترکیه میروند یا از آنجا میآیند ایران.
او با تأکید بر اینکه ما با جهان تبادل ادبی نداریم، بیان کرد: این موضوع برای کسانی که خط مشی را ترسیم میکنند نه مهم است و نه برایشان الویت دارند. چطور سینمای ایران از فیلمفارسی به یک سینمای آبرومند تبدیل شده است؟ ممکن است نقدهایی به آن وارد باشد، مثلا اینکه این فیلمها آپارتمانی هستند، اما فیلمنامههای خوب و کارگردانهای خوب داریم. ادبیات ما با جهان چه تعاملی دارد؟ به کشورهای اطرافمان نگاه کنید؛ مثلا در ترکیه و افغانستان، نویسندههایی که در این کشورها مطرح میشوند، یک پایشان در کشور خودشان است و پای دیگرشان در کشورهای خارجی. آنها با کشورهای دیگر در تعامل هستند. از نویسندهای که در تهران و در یک آپارتمان زندگی کرده و ۳۰ سال در آنجا بوده، نمیتوان توقع «دن آرام» داشت؛ معلوم است درباره آپارتمان حرف میزند.
سمی بیان کرد: ما زمانی آدمهایی مانند صادق هدایت و احمد شاملو داشتهایم که هنوز هم در ادبیات ما شأنی برای خود دارند، ولی این افراد تکستاره بودند اما جریانساز نبودند. اگر اهمیت ادبیات فهمیده شود و کسانی که خط مشیها را تعیین میکنند بدانند که ادبیات یک کالای لوکس که بود و نبودش فرقی ندارد، نیست، بین نویسندهها رقابت ایجاد میشود.
او افزود: به نظر میرسد هیچچیزی درست نیست. زمانی که یک جورچین را به من بدهید و من همهاش را به هم بریزم چه امتیازی به من میدهید؟ بر روی هر تکه از جورچین دست بگذارید خراب است، در صورتی درست میشود که از اول جورچین را بچینید. حالا باید از اول خط مشیهای فرهنگی نوشته شود.
این مترجم درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت: الان رسانهها بیشتر مجازی هستند. مردم صداوسیمای ایران را دیگر میشناسند و جای بحثی وجود ندارد. الان رسانهها فیسبوک و اینستاگرام و تلگرام هستند؛ مثلا کسی که ۵۰۰ هزار فالوئر دارد زمانی که عکس جلد کتاب خود را بگذارد حداقل هزار نفر از این فالوئرها کتابش را میخرند.
او با بیان اینکه شبکههای مجازی بر استقبال مخاطبان تأثیر دارند، اظهار کرد: این تأثیر مانند همان جورچینی است که گفتم، این تأثیر از مجرای درست نیست و بیشتر بیمارگونه است، زیرا باعث میشود کتاب مزخرفی که نه به درد فرهنگ این کشور میخورد و نه تداعیکننده تجربیات این ملت است، ناشر و نویسنده را میلیادر کند و بعد فراموش شود.
سمی خاطرنشان کرد: من اینها را میبینم و تشخیص میدهم ولی دلیل نمیشود راهحل داشته باشم زیرا سیاستگذار نیستم. این کژیها باعث ناامیدی شدید مترجمان خوب شده است. من فقط از طرف خودم حرف نمیزنم. مترجم از هر نسلی میشناسم؛ از ۷۰ سال تا جوان ۳۰ ساله. مترجمان بسیار خوب و نویسندههای خوب و یا نویسندههایی که میتوانستند خوب باشند خیلی مأیوس هستند و هر روز وضع بدتر میشود.
این مترجم درباره آثار جدید خود نیز گفت: یک مجموعه از ساموئل بکت دارم که در مرحله بازخوانی است و در نشر ثالث منتشر میشود. این مجموعه پارهنوشته، داستان و داستان بلند «عشق اول» است و حدود یکچهارم کتاب شامل مقدمه من است درباره برداشتی که در اینسالها از بکت داشتهام. همچنین در حال ترجمه رمانی از جستین وارد «بخوان، دفنناشده، آواز بخوان» هستم؛ این رمان بار احساسی قوی دارد و به چند سال از زندگی یک خانواده در هم ریخته میپردازد. نثر جذابی دارد. من خودم این نویسنده را نمیشناختم و این اولین کتابی است که از او ترجمه میکنم، کتاب کمحجمی است و امیدوارم بانی شوم که سراغ کارهای دیگر این خانم بروند.
انتهای پیام
نظرات