این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال از آثار ترجمه اظهار کرد: اولا باید پرسید مگر از آثار ترجمه استقبال شده است؟ تیراژ کتاب کمتر از ۱۰ سال قبل است. من مصاحبه مترجمان را در همین پرونده خواندم و راستش کمی برایم عجیب بود. اینکه چند رمان نویسنده برنده نوبل یا نویسنده/استارهایی مثل موراکامی و یوسا ۱۰هزار نسخه فروش رفته به نظر شما استقبال است؟ یعنی میپرسید چرا آثار ۱۰ - ۱۲ نویسنده بزرگ جهان بیشتر از آثار نویسندههای امروز ایران خوانده میشود؟ اینکه عادیترین وضعیت ممکن است. ضمنا در جهان وقتی صحبت از ادبیات و هنر ایران پیش بیاید حتما اولین مولفه آن را نوشتن در سایه سانسور ذکر میکنند. ابعاد سانسور برای کسی که مینویسد بسیار بسیار گستردهتر از چیزی است که بر یک اثر ترجمه اعمال میشود و این را نمیتوان نادیده گرفت.
خورشیدفر همچنین درباره مجزا کردن ادبیات ایران از جهان گفت: اگر نویسندهای رمان باکیفیت بنویسد چه ایرانی باشد و چه خارجی، در بازار کتاب به آن توجه میشود. نویسنده ایرانی به دلیل زبان و مضامینی که استفاده میکند امتیاز بیشتری در بازار کتاب ایران دارد اما شعارهایی از قبیل هموطن داستان وطنی بخوان و ... برای من واقعا مایوسکننده است و واضح است که نتیجه عکس میدهد. نویسنده هم فقط یکی از ارکان تولید یک اثر ادبی است البته از مهمترینهایش. مقایسه آثار ترجمه و آثار تالیفی بالکل اشتباه است. چرا که ما در ایران پختهخواری میکنیم. رمان خارجی را بدون کپیرایت یا حتی رعایت امانت ترجمه و منتشر میکنیم. شما به رمانهای ایرانی که در یک ماه اخیر منتشر شده نگاه کنید. مطمئن باشید تمام کتابها از حیث توضیح پشت جلد، طرح جلد و کتابسازی اشکال دارند. یعنی مخاطب، به هیچ وجه از کتاب اطلاعات لازم و درست را راجع به آن به دست نمیآورد. خب، این راجع به رمان ترجمه پیش نمیآید چون در اینترنت بهترین و دقیقترین اطلاعات راجع به هرکتاب خارجی در دسترس است.
نویسنده مجموعه داستان «شرطبندی روی اسب مسابقه» در ادامه اظهار کرد: اگر ناشران ما کپیرایت را بپردازند، خیلی زود اهمیت تالیف برایشان آشکار میشود. چون آن وقت دیگر برای تفرج به نمایشگاه فرانکفورت نمیروند و مثل همه ناشرهای دنیا برای فروش کپیرایت خود را آماده میکنند. فقط در آن صورت است که ناشر از شیوه دیم تولید کتاب به شیوه مدرن تحول مییابد. یعنی اولا میکوشد بهترین اثر را از بهترین نویسنده جذب کند و بعد برای عرضه آن بهترین شیوه را بیابد. اشتباه نشود ناشرها این کار را فعلا بلد نیستند و فقط زیر فشار رقابت است که آن را خواهند آموخت. اصلا هم فکر نکنید که در این شرایط همه چیز میشود فروش و فقط آثار برای مخاطب عام میماند اما باید معلوم شود هر اثر چه مخاطبی دارد. مخاطب داستانهای من روشنفکران و نخبگان جامعه هستند که جمعیت کمی نیستند و اگر مجموعه «زندگی مطابق خواسته تو پیش میرود» به چاپ هشتم رسید و رمانم در دو هفته یک چاپ را تمام کرد یعنی من فقط برای خودم و حلقه دوستان اطرافم ننوشتهام. متاسفانه نشر دولتی که «سر فواره نفت» است و نشر خصوصی هم درگیر فضای کسب و کار ناسالم، شفاف، پوچ، بیهوده، غیررقابتی و رانتی است و متاسفانه ظاهرا ناراضی هم نیست.
خورشیدفر درباره تأثیر نویسندههای ایرانی بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه با اشاره به صحبتهای ابراهیم دمشناس درباره خرافههای ادبی گفت: ما یکسری خرافات در ادبیاتمان داریم. یکی از این خرافهها این است که نویسنده مطلقا نباید به مخاطب بیاندیشید. بله در یک مرحله در فرآیند نوشتن نویسنده باید مطلقا آزاد باشد اما آن فقط یک مرحله است. در تاریخ ادبیات چیزی به اسم شاهکار کمفروش نداریم. حتی اگر استثنائا یک اثر در زمان انتشار خود مورد توجه قرار نگیرد در یک بازه دهساله حتما کشف خواهد شد. من نمیگویم هر کتاب پرفروشی خوب است یا تنها ملاک فروش است بلکه میگویم اینکه کتابی توسط هیچ طیفی از خوانندگان فهم نشود یا از آن استقبال نشود امتیاز نیست.
او در ادامه با بیان اینکه لازم است نویسنده جامعه مخاطبان را بشناسد گفت: هرکس در جهان امروز کالا یا خدماتی تولید میکند به تحقیقات بازار و مارکتینگ نیاز دارد اما استثنائا نویسندگان و سردبیران روزنامهها در ایران فکر میکنند بر ظاهر و باطن تمام امور آگاه هستند و با یک نظر همه چیز را میفهمند و تحقیقات بازار برایشان بیمعناست.
نویسنده کتاب «تهرانیها» اظهار کرد: وقتی نویسندهای جز اخبار حواشی محافل ادبی و صفحه اینستاگرام نویسندگان دیگر موضوع دیگری را دنبال نکند طبعا حرفی برای مخاطب نخواهد داشت و مجبور است اصول زاویه دید را مثل قانون آفساید رعایت کند تا یک وقت از خط بیرون نزند.
این داستاننویس با بیان توضیحاتی درباره ادیتورهای نشر اظهار کرد: ادیتورهای کتاب ناشر را از یک واسطه به تولیدکننده تبدیل میکنند. ناشران منتظر نمینشینند تا کسی از در بیاید و بگوید من رمانی برای چاپ دارم. زمانی که برخی از داستانها را میخوانم به این فکر میکنم اگر ادیتور نشر به داستان آشنا بود و تخصص و قدرت داشت چقدر کتاب میتوانست خوب باشد. اگر ادیتوری در نشر ما به پیشنهاددهنده نشر یا ویراستار زبانی تقلیل پیدا نکند همین کتابهای موجود ارتقا پیدا میکند و نویسندههای بااستعداد تازهنفس به بیراهه نمیروند.
خورشیدفر در ادامه تأکید کرد: زمانی که کتاب برای پرستیژ نشر چاپ شود و فروش کتاب برای ناشر مهم نباشد، ناشر فکر نمیکند چه چیزی دارد چاپ میکند. کپیرایت بازار کتاب را واقعی میکند. ناشر نمیتواند هر کتابی را چاپ کند و سراغ کتابهایی نمیرود که انتشارشان فقط مساحت غرفه نشر را بیشتر میکند یا ... . همچنین اگر جایگاه ادیتور در نشر تعریف شود و ما، نه به نشر امروز جهان، به همان سطح فرانکلین پیش از انقلاب برسیم میتوان کاری در بازار کتاب انجام داد، البته اتفاقی در حد و اندازه خودمان.
انتهای پیام
نظرات