این مترجم ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، با بیان اینکه ناشران ما مهندسی تولید ندارند گفت: مهندسی تولید با تولید فرق دارد. ناشران ما به صورت فلهای کار میکنند، یعنی منطقی پشت تولیداتشان نیست. یکی از دلایل شکست ناشران ما در حوزه تألیف این است که به شکل مجموعهای کار نمیکنند. ما تولید داریم اما علم تولید نداریم.
او که درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نسبت به آثار تألیفی گفتوگو میکرد همچنین اظهار کرد: یکی از دلایلی که کودکان و نوجوانان ما به سمت ترجمه گرایش پیدا میکنند این است که با وجود اینکه سوژههایمان خوب است پرداخت داستانها ضعیف است و پایانبندی منطقی ندارند؛ مانند کدبانویی که نتواند برنج را دم بیاورد و آن را شفته کند. درواقع نویسندگان ما به دلیل آشنا نبودن با اصول قصهنویسی و پراخت ضعیف و پایان غیرمنطقی و غلوآمیز باعث میشوند خواننده کودک و نوجوان ایرانی از فضای داستان ایرانی فاصله بگیرید، در حالیکه مشکل سوژه نداریم؛ کشورهای شرقی به لحاظ عاطفی و احساسی غنیترین سوژهها را دارند.
عمیق افزود: از طرف دیگر ما به خاطر مسائلی مواردی را حذف میکنیم که از شیوایی متن کاسته میشود و یا باعث میشود داستان ما غیرمنطقی و غلوآمیز بهنظر بیاید. خواننده با خود میگوید چرا نویسنده اینگونه نوشته یا اینکه مجبور شده اینگونه بنویسد. همچنین نویسندگان به دلیل محدودیتهای موجود نمیتوانند مسائل بسیاری را بیان کنند.
او دلیل دیگر استقبال از آثار ترجمه را اینگونه بیان کرد: شاداب بودن کتابهای آنها، رنگ و لعابی که دارند، صفحهآرایی و کاغذ خوب همه از مواردی است که مخاطبان به سمت کتابهای ترجمه میروند. ما در جنس کاغذ مشکل داریم. متأسفانه ما بهترین کتابهایمان را چون با کاغذ نازل چاپ میکنیم، تصویر پشت صفحه هم میافتد و جالب نمیشود. ما در انتخاب عنوان و تیتر مشکل داریم؛ عناوینی که انتخاب میکنیم خشک و سنتی است اما در کشورهای خارجی عناوین را طوری انتخاب میکنند که چشمنواز و خوشایند مخاطب باشد.
این مترجم با تأکید بر اینکه پایانبندی داستانهای ایرانی مشکل دارد، اظهار کرد: پایان داستانهایمان غیرمنطقی یا غلوآمیز است. مخاطب با خود میگوید نویسنده ما را سر کار گذاشته است و داستان نمیتواند اینطور باشد. به طور مثال ۳۰ سال پیش فیلمی اکران میشد که سه نفر با سه اسلحه ۵۰۰ نفر را میکشتند، آن را از اکران پایین آوردند و گفتند نمیشود اینطور باشد. برخی اوقات بهقدری غلوآمیز مینویسیم که برای مخاطب باورپذیری ندارد.
او با اشاره به تبلیغات گسترده کتاب در کشورهای خارجی گفت: معمولا در خارج اگر کتابی منتشر میشود فیلم و انیمیشین آن ساخته میشود، همچنین آدامس و لیوان و تیشرت کتاب را در کنار کتاب دارند؛ پینوکیو و دیگر شخصیتها همه انیمیشن هم دارند. اما ما در ایران تکمحور کار میکنیم. چرا کتابهای مجموعهای با انیمیشن و لیوان و تیشرت نداریم؟ چرا تولیدات ما برند نمیشود تا آنها را به کشورهای خارجی صادر کنیم؟ چرا منحنی تولید ما ضعیف است؟ ما مقطعی فکر میکنیم و فکری برای آینده نداریم.
عمیق همچنین خاطرنشان کرد: پشت سیاستهای تولید در خارج یکسری روانشناس و جامعهشناس وجود دارد اما در ایران اینگونه نیست. ناشری که فرهیخته هم نیست مجوز نشر میگیرد، بعد هم چند کتاب منتشر میکند. برخی از آنها هم قدرت مالی فراوانی دارند و در نمایشگاهها غرفههای بزرگ میگیرند. از آنجایی هم که مردم ما ظاهربین هستند کتابهای آنها فروش میرود. در واقع ما براساس احساس رفتار میکنیم تا منطق. در خارج تولیدکننده میلیونها دلار پول تبلیغات میدهد تا مثلا شامپویش فروش برود اما در ایران صرفا آقا یا خانمی بگوید شامپو دارد نایاب میشود، این حرف دهان به دهان میچرخد و شامپو نایاب میشود! به همین سادگی.
او افزود: یکی از کتابهای کودک و نوجوان این روزها خوب فروش میرود، زیرا این به آن گفته و آن به این یکی که کتاب خوب است. این کتاب هیچ محتوایی ندارد اما چون مردم ظاهربین هستند آن را میخرند. در کشور ما کسی میتواند شب بخوابد و صبح بیدار شود، میلیونر باشد یا اینکه شب بخوابد و صبح بیدار شود، ورشکست شود؛ به همین سادگی، و منطقی پشتش نیست.
این مترجم بیان کرد: ما ملت کتابخوانی نیستیم. یکی از دلایل آن هم تنگناهای اقتصادی است. برخی میگویند معلمهای ما بهروز نیستند؛ من میگویم معلم با حقوقی که دارد ممکن است شیفت دوم هم کار کند، بنابراین به دلیل مشکلات اقتصادی نمیتواند بهروز باشد.
او درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نیز گفت: رسانههای ما به فوتبال چسبیدهاند و به مسائل فرهنگی نمیپردازند. تلویزیون ما میتواند برنامه هفتگی داشته باشد تا درباره کتاب صحبت کند اما با یک دکور و کارشناسان خوب، نه اینکه مجری بیاید در نیمکت بنشیند انگار میخواهد عکس شش در چهار بگیرد و «بله قربان» و «شما درست میگویید» بگوید. برنامههای تلویزیونی چالشی نیست و بیشتر فرمایشی است. رسانهها میتوانند بیشتر درباره کتاب کار کنند اما این کار را نمیکنند زیرا مسئولانشان به این موضوع فکر نمیکنند در حالیکه چیزی که مملکت را حفظ میکند فرهنگ و دانش و آگاهی است.
مجید عمیق با بیان اینکه تعداد فستفودهای ما بیشتر از کتابفروشیهاست گفت: مشکل ما مدیریتی است که کتابخانههای ما تعطیل میشود. مثلا در هفته کتاب به نهاد آموزش و پرورش میگویند به اندازه یک میلیون تومان برای مدرسهها کتاب بخرید. آنها هم به یکی از کارمندشان میگویند برای خالی نبودن عریضه کتاب بخرد. این کار بدون نیازسنجی مخاطب انجام میشود و آنها فقط میخواهند بودجهشان خرج شود. گویی بقا در بینظمی است.
انتهای پیام
نظرات