این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی گفت: ابتدا بهتر است بپرسیم ترجمه آثار ادبی خوب است یا بد؟ به نظرم کسی نمیتواند مخالف ترجمه آثاری باشد که در دنیا تولید میشوند. ترجمه در ایران سابقه زیادی ندارد و در صد سال اخیر شکل گرفته و این آثار ترجمهشده به پیشرفت و توسعه ادبیات کمک زیادی کرده است.
او در ادامه اظهار کرد: مسئله نگرانکننده این است که تعداد مخاطبان آثاری که پشتوانه ادبی و اندیشهای دارند کم شده است. آثار سرگرمکننده تقریبا مخاطب دارند. آثار مستقل با پشتوانه فلسفی و تاریخی و آثاری که اندیشه مخاطب را ارتقا میدهد بین دو لبه قیچی گیر کرده است؛ از طرفی آثار ترجمهشده با تیراژهای فراوان بازار را اشباع کرده و از طرف دیگر آثار سرگرمکننده و سطح پایین. به این ترتیب ادبیات کمی در تنگنا قرار گرفته است. مشکل اصلی هم این است.
زمانی دلایل استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه را اینگونه بیان کرد: آثار ترجمه تنوع زیاد و عمق دارند. نویسندههای آنها به لحاظ فلسفی، روانشناسی و تاریخی پشتوانه غنی و فضاسازی خوبی دارند و پنجره جدیدی را به روی مخاطب باز میکنند. رویاپردازی نویسندههای غربی خوب است و از تکنیکهای جدید استفاده میکنند. شگردهایی که دارند با محتوایی که به کار میبرند همخوانی دارد و پیامی که منتقل میشود در دل تکنیکها آمده و خارج از کادر نیست.
او افزود: ژانرنویسی در غرب و آمریکای لاتین جا افتاده و داستانهای پلیسی و معمایی بسیاری دارند و برای سلیقههای مختلف در آنجا کتاب تولید میشود. همچنین در کشور ما معمولا اثر نویسندههای مشهور و کسانی که جایزه بردهاند ترجمه میشود. علاوه بر اینها تجربه نویسندههای غربی زیاد است و آنها به راحتی میتوانند سفر بروند و فراغت خوبی دارند. اگر همه این عوامل را کنار هم بگذارید طبیعی است که مخاطبان ما از این آثار استقبال کنند.
این نویسنده خاطرنشان کرد: ناشران دلیل دیگر این موضوع هستند. آنها به خاطر تضمینی که فروش آثار ترجمه دارد سراغ این آثار میروند. همچنین ترجمه آثار هزینه کمتری برایشان دارد زیرا معمولا با مترجمان تازهکار و جوان کار میکنند که هزینه کمتری برای ترجمه میخواهند. بحث کپیرایت هم هست.
او همچنین بیان کرد: از طرف دیگر نویسندههای خوب و شناختهشده در سالهای اخیر کمتر کار میکنند. نویسندههای جوان نیز به راحتی مخاطب پیدا نمیکنند و حداقل باید ۱۰ سال بگذرد.
زمانی درباره تأثیر نویسندهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: نویسندههای ایرانی تأثیرگذار نبودهاند. البته بحث انبوه کتاب نیز در این موضوع مطرح است؛ شرایط سهلی برای چاپ کتاب فراهم شده است و نویسندهها به راحتی میتوانند کتاب چاپ کنند که این مسئله باعث تولید انبوه کتاب بیکیفیت شده و این سبب شده مخاطب از کتاب ایرانی دلزده شود و کارهای ایرانی را پس بزند. البته این موضوع به نویسنده ایرانی برنمیگردد بلکه به فضای جامعه مربوط است. مجلات تخصصی نقد وجود ندارد که مخاطبان را راهنمایی و نویسندهها و کتابهای خوب را معرفی کند.
او با بیان اینکه استقبال مخاطبان ایرانی از آثار خارجی فقط به کتاب محدود نیست، گفت: بهطور مثال در حوزه فیلم نیز مخاطب از فیلمهای خارجی استقبال زیادی میکند. در صنعت هم همینطور است. ما در بخش کتاب هم واردکننده هستیم. البته کار نویسندههای ایرانی ترجمه نمیشود و کارهای خوب ما به کشورهای دیگر نمیرود. اگر در حوزه کتاب داد و ستد بود، شاید شرایط بهتر میشد.
این نویسنده افزود: اگر جریانی راه میافتاد که آثار ایرانی را ترجمه و به کشورهای دیگر مانند کشورهای همسایهها ارائه میکرد باعث میشد ادبیات ایران موقعیت بهتری کسب کند و نویسندههای ما نیز شناخته شوند. اگر داستانهای ما در خارج هم مخاطب پیدا کند میتواند به رشد مخاطب ایرانی کمک کند. مهم این است که داد و ستد داشته باشیم و فقط مصرفکننده نباشیم. اگر شرایطی فراهم شود که آثار ایرانی که بسیاری از آنها چیزی از آثار خارجی کم ندارند ترجمه شوند میتواند به شناخته شدن نویسنده و ادبیات داستانی ما کمک کند زیرا زبان فارسی مخاطب محدودی دارد و زبان فراگیری نیست. اگر کتابهای ایرانی ترجمه شود ما از حالت یکطرفه بیرون میآییم.
او درباره نقش جوایر ادبی در استقبال مخاطبان از آثار نیز گفت: برخی میگویند جوایز تأثیر خاصی نداشته است. دلیل استقبال نکردن از کتابهایی که جایزه بردهاند این نیست که آثاری که انتخاب شده آثار خوبی نبوده بلکه به این دلیل است که با سلیقه کتابخوانها منطبق نبوده است. این موضوع دلیلی نیست که جوایز بهطور کلی نباشند؛ باید باشند، اما کتابهایی که جایزه بردهاند باید معرفی و تبلیغ شوند. صرف جایزه دادن اثر ندارد. همچنین نهادهایی که جایزه میدهند بعد از اهدای جایزه باید حمایتهایشان را ادامه دهند که این ممکن است اثر بگذارد.
شهریار زمانی همچنین درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه بیان کرد: معمولا الویت رسانهها سیاست، ورزش و در هنر هم سینما است و ادبیات در الویت آخر آنها قرار دارد. رسانهها تا حدودی موثر بوده و کتابها را معرفی نکردهاند. رسانههای تصویری که اصلا وارد نقد نمیشوند؛ شاید نمیخواهند برای خود رقیب ایجاد کنند. مثلا اگر کتاب زیاد شود کمتر فیلم دیده میشود. شاید به این دلیل به آثار تولیدی در حوزه کتاب نمیپردازند.
او خاطرنشان کرد: معمولا آثاری که محتوا دارند و تفکری را ترویج میکنند در ۳۰۰ تا ۵۰۰ نسخه تولید میشوند و در جایی دیده نمیشوند و زود از یاد میروند. همچنین ارتباطی بین ادبیات و سایر حوزههای هنر مانند سینما وجود ندارد. همه این عوامل در کنار هم این شرایط را به وجود آورده است.
انتهای پیام
نظرات