این مترجم در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی اظهار کرد: عمر داستاننویسی مدرن در کشور ما به یک قرن هم نمیرسد، در حالی که در اروپا قدمت بیشتری دارد. سبکهای داستاننویسی اروپاییها بیشتر ابداعی است، ما بعد از آنها سراغ داستاننویسی رفتهایم و به همین دلیل نویسندههای مشهور ما مانند هدایت و آلاحمد از سبکهایی استفاده میکنند که تقلیدی است. سبکهایی که در کار نویسندههای ایرانی میبینیم، سبک ابداعی صرف نیست و هر کدام در یک نویسنده خارجی ریشه دارد.
او در ادامه گفت: داستان و رمانی که در حال حاضر در بازار میبینیم در اروپا و غرب ریشه دارد و چون سبک برای خودشان است، داستاننویسیهایشان بکر است و جذابیت بیشتری دارد؛ بهطور مثال ژانر پلیسی را که میتواند مخاطب زیادی جذب کند و خیلی از نویسندههای ما این ژانر را پیش پاافتاده تلقی کنند، در ایران نمیبینیم، اگر هم باشد خیلی ضعیف است و در حدی نیست که بتواند خواننده را جذب کند.
وثوقی بیان کرد: ما در ادبیات داستانی با غولهای داستاننویسی از اروپا و آمریکا روبهرو هستیم و نویسندهای در حد و اندازه همینگوی یا ساراماگو نداریم. نتیجهای که میتوان گرفت این است که جذابیت آنها برای خواننده ما زیاد است.
این مترجم متذکر شد: مثلا تا چند سال پیش سینمای ایران محلی بود و جهانی نبود، اما با فیلمهایی که داشتیم و توزیعکنندههایی که هنر را خوب توزیع میکنند توانستیم سینمای خود را معرفی کنیم و اسکار بگیریم. بهنظرم اگر نویسندههای حال حاضر ما بتوانند با سیستم توزیعکننده جهانی ارتباط برقرار کنند و اثرشان را خیلی خوب توزیع کنند شاید در میانمدت و یا طولانیمدت بتوانند سبکشان را نشان دهند. فاصله زیادی داریم اما شدنی است.
او در پاسخ به اینکه چرا نویسندههای ما از ژانرهای مختلف استفاده نمیکنند، گفت: ما ژانرهای متنوع داریم اما در آنها ضعف داریم و پختگی لازم را نداریم؛ مثلا در ژانر پلیسی پختگیای را که در آثار آگاتا کریستی میبینیم در نویسنده ایرانی نمیبینیم. باید نویسندههای ما به آن درجه از پختگی برسند و همچنین خوب معرفی شوند. زمانی که کتاب خوب معرفی شود، مخاطب به دنبال کتاب میرود، و معرفی کتاب میتواند راهی برای عبور از این فاصله باشد.
مهرداد وثوقی درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نیز بیان کرد: جو رسانههای ما به گونهای نیست که بگوییم مخاطب را به سمت ترجمه سوق میدهند. بهنظرم رسانهها بیشتر بر روی ادبیات داستانی ایرانی مانور میدهند؛ نمیتوان گفت رسانهها در این زمینه خوب کار کردهاند اما بد هم کار نکردهاند. اگر نگاه کنید میبینید انواع و اقسام جلسه نقد و رونمایی برای آثار ایرانی گرفته میشود اما موضوع اصلی این است که مخاطب بتواند با آثار ایرانی ارتباط برقرار کند.
او خاطرنشان کرد: شاید یکی از دلایل بیاعتمادی به داستان ایرانی سبک تقلیدی در کتابهای ما است. ساختار و فضای برخی از داستانهای ما کپی داستان خارجی است، زمانی که مخاطب آن را میخواند و میبیند اثر تقلیدی است دیگر جذبش نمیشود و ترجیح میدهد سراغ ترجمه برود.
این مترجم در پاسخ به اینکه آیا ادبیات ما توانسته است در بین مردم گسترش یابد یا خیر، بیان کرد: فکر میکنم طیف و سبک داستاننویسی ما برای مخاطبان جذابتر میشود. من در نمایشگاههای کتاب میبینم که اوضاع ادبیات داستانی ما بهتر میشود اما سرعتش بهقدری نیست که بگوییم ذائقه مخاطبان به سمت ادبیات تألیفی تغییر میکند. این اتفاق در حد استقبال از یک نویسنده خاص است. اما در کل داستان ایرانی مسیر خود را پیدا میکند و در عین حال تا رایج شدن بین مردم فاصله زیادی دارد.
وثوقی درباره آخرین کار خود نیز گفت: کار جدیدم ترجمه کتاب آخر دن براون به نام «پیدایش» در نشر ققنوس در حال کسب مجوز است. این کتاب درباره تاریخ اسپانیاست و محل اتفاق داستان نیز این کشور است. تفاوت اساسی که این کتاب دن براون با کتابهای دیگرش دارد این است که در این کتاب به معماری و هنر مدرن بیشتر پرداخته شده است، در حالی که در کتابهای قبلی به معماری و هنر کلاسیک توجه داشت. فرهنگ و معماری مدرن اسپانیا، دو پارامتر این کتاب است که در سه شهر اسپانیا اتفاق میافتد؛ بیلبائو، مادرید و بارسلون. از بناهای تاریخی تا آثار هنری و کلیساها و دهلیزهای زیرزمینی در سبک شگفتانگیز دن براون پیوند خورده و «پیدایش» را به وجود آورده است. دن براون در این کتاب دو معمای دیرینه را مطرح میکند؛ از کجا آمدهایم و به کجا میرویم. این دو پرسش را با تاریخ اسپانیا درآمیخته و داستانی سراسر از هیجان را پیش روی مخاطب قرار داده است.
انتهای پیام
نظرات