این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان در گفتوگو با ایسنا، درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: تولید آثار ترجمه از آثار تألیفی فراوانتر است، زیرا تولید آنها راحتتر است و در یک هفته انجام میشود. در ایران به دلیل اینکه رایت پرداخت نمیشود ناشران به راحتی ترجمه چاپ میکنند، به همین دلیل از برخی کتابها ۲۰ ترجمه در بازار وجود دارد زیرا رایتشان در اختیار کسی نیست و سود بسیاری برای ناشران دارد.
او در ادامه بیان کرد: زمانی که نشر فقط به سوداگری تبدیل میشود، این اتفاقات میافتد، و این مسئله گریزناپذیر است. از طرف دیگر، زمانی که مدیران فرهنگی ما برای خود رسالت و مسئولیتی قائل نیستند این موضوع شدت پیدا میکند. از طرف دیگر، خلق اثر تألیفی، نویسنده خلاق، انرژی و زمان میخواهد. کار خلق این است که چیزی را بهوجود میآورید و ترجمه این است که اثری را به زبان دیگر برگردان میکنید. این دو، دو جهان کاملا متفاوت و متغیر هستند.
یوسفی با بیان اینکه در کشور ما نگاه به فرهنگ از طرف نهادهای فرهنگی ضعیف است، گفت: تألیف در کشور ما سخت است. تألیف در تمام کشورهای جهان حمایت میشود، اما از تألیف در کشور ما حمایتی نمیشود. در کشورهای دیگر فرهنگ ملی تعریف دارد اما در اینجا فرهنگ ملی تعریف نمیشود. در ۳۰ - ۴۰ سال اخیر تمام سیاستگذاری سیستم ما بر اساس هیچ بوده است. نتیجه این مسئله در کشور ما مسئله بیهویتی است. ریشه شرایطی که پیش آمده در این است که جامعه و سیستم فرهنگپرور نداریم. زمانی که مسئولان این دغدغه را ندارند و فقط دنبال بهرهوری هستند برای بسیاری این تصور پیش میآید که آیا آثار تألیفی تولید میشود یا خیر.
او افزود: من نویسندههایی را در کارگاه نویسندگی میشناسم که عاشقانه مینویسند اما امکان چاپ ندارند، زیرا ناشر ترجیح میدهد ترجمه چاپ کند. ناشران نیز راهش را یاد گرفتهاند؛ زمانی که به نمایشگاه خارجی میروند کارتن کارتن کتاب میآورند و ترجمه و در بازار منتشر میکنند. این وضعیت بحرانی جامعه ماست؛ سیستمی که برای بقای فرهنگی جامعه و ارزشهای فرهنگی آن اهمیتی قائل نیست سرانجامش این میشود.
این نویسنده همچنین درباره نقش نویسندهها در استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه بیان کرد: نویسنده را جامعه خلق میکند. در نظر بگیرید نویسندههای جوانی هستند که کار انجام میدهند اما امکان چاپ آثار خود را ندارند و بنابراین جذب برنامههای دیگر میشوند. مثلا زمانی جذب تلویزیون میشدند و سریال مینوشتند اما حالا این امکان هم برایشان فراهم نیست. اینکه نویسنده نداریم، یا نویسنده چنین و چنان است بیشتر بهانههایی است که ناشران و افراد دیگر با نیتهای دیگری در جامعه پخش میکنند وگرنه همین آثار تألیفی ناتوان ما زمانی که به کشورهای دیگر میروند چرا برای ترجمه خریداری میشوند؟ مثلا چرا شاهنامههای من به روسی ترجمه و در آنجا کتاب سال میشود اما در اینجا هیچ واکنشی نسبت به آثار انجام نمیشود؟ میدانید چرا؟ چون تلاش پشتپرده و پنهانی وجود دارد که میخواهد این آثار در تاریکی قرار بگیرند.
محمدرضا یوسفی با بیان اینکه ما کشور غنیای داریم، اظهار کرد: ما کشور غنی و فرهنگ چندهزارسالهای داریم، یعنی هر فرد ایرانی که متولد میشود یک میراث غنی پشتسرش وجود دارد و در بستر فرهنگی بزرگ میشود در حالیکه بسیاری از کشورها این شرایط را ندارند. به داوری من، ما از نظر نویسنده و توان نویسندگی کم و کاستی نداریم بلکه شرایط نداریم؛ شرایط این است که نویسنده بتواند کارش را عرضه کند.
او خاطرنشان کرد: زمانی که نویسندههای ما امکان عرضه کار خود را ندارند و حمایت از آنها روز به روز کاهش پیدا میکند رهاوردش مهاجرت نویسندهها میشود. نویسنده اگر بخواهد بنویسد باید در زادبوم خود بماند. کسانی که مجبور به مهاجرت میشوند و یا شدهاند از بین میروند. ماندن در سرزمین خود نیز امکانات میخواهد، زمانی که تیراژ کتاب ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه است چه کسی مسئول و پاسخگوی بحرانها میشود؟ مقصر کیست؟ به نظرم علت این است که مدیران جامعه ما مدیران فرهنگیای نیستند؛ اینها بیشتر نظامی و سیاسیاند.
این نویسنده در ادامه افزود: در کشورهای دیگر، هم آثار تألیفی تولید میشود و هم ترجمه. ترجمه بخشی از ادبیات است و به آن نیاز داریم. اما اگر به صنایعهم نگاه کنید همین مصیبت را میبینید. فقط فرهنگ ما نیست که مشکل دارد بلکه کل سیستممان مشکل دارد، این سیستم به دنبال سود است به همین دلیل برایش بهتر است از خارج وارد کند تا تولید کند. سیلاب که میآید همه چیز را با خود میبرد و به هیچچیز رحم نمیکند. ما دچار بحران ملی شدهایم که ریشهاش در ساختار مدیریتیمان است.
او گفت: مدیران ما فرهنگی نیستند. این تجربه من است. ثبات مدیریتی نداریم. تا کسی میخواهد کار یاد بگیرد کس دیگری جایگزینش میشود. از طرف دیگر، مدیرانی که در رأس قرار میگیرند، یاد گرفتهاند که سه چهار سال بیشتر مدیر نیستند و در این سالها یا سعی میکنند خدمت فرهنگی کنند یا بار خود را ببندند. بارها طرحهای کلان را که حوصله میخواهد و چند سالی طول میکشد، ارائه دادهام اما کسی حاضر نیست انجام دهد زیرا اعتباری وجود ندارد. این گروه سیاسی میرود و گروه سیاسی دیگری میآید، همه چیز عوض میشود و ما دچار شوک میشویم.
یوسفی اضافه کرد: هنرمند، صنعتکار، پیشهور، نویسنده و معلم و ... در سیستم درست، درست تربیت میشوند. اما اگر سیستم درست تعریف نشود، دلال تربیت میکند یعنی وضعیتی که ما پیدا کردهایم.
او درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نیز گفت: رسانهها هم تأثیر مثبت دارند و هم تأثیر منفی. ببینید تئاتر کودک مملکت اصلا نقد میشود؟ در روز چند نمایش کودک اجرا میشود اما به نقد کشیده نمیشود تا تهیهکننده و مدیر تالار متوجه شود کارش چگونه است. فیلم کودک که متوقف شده است و مجلههای کودک کمتر شدهاند. رسانهها اگر اینها را درشت کنند تأثیر مثبت خواهند داشت.
این نویسنده در پایان اظهار کرد: در ژورنالیسم نیز داد و ستد وجود دارد و افراد باید بتوانند در داد و ستدی زندگی کنند که اخلاقی باشد.
انتهای پیام
نظرات