این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان که نامزد جایزه «هانس کریستین اندرسن» شده است در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نسبت به تألیف اظهار کرد: این موضوع چند دلیل دارد؛ یکی اینکه بیاعتمادیای که در بسیاری از ایرانیها وجود دارد ناشی از نبود خودباوری است. این نگاه در بیشتر مردم بهچشم میخورد و مخاطبان همانطور که احساس میکنند کالای غیرایرانی کیفیت بهتری نسبت به کالای ایرانی دارد، در زمینه فرهنگ و کتاب نیز این باور برایشان به یقین تبدیل شده است.
او افزود: یکی از دلایل دیگر، مقایسه آثار ترجمهشده با تالیف است. قرار دادن آثار تالیفی در یک کفه و آثار ترجمه کشورها در کفه دیگر ترازو و مقایسه و سنجش این دو ناعادلانه است. بهخصوص که معمولا مترجمان بهترینها و برگزیدههای کشورهای دیگر را انتخاب و ترجمه میکنند که قطعا ما در مقایسه با جهان کم میآوریم زیرا مقایسه یک کشور با چندین کشور است. ضمن اینکه ترجمه آثار دیگران به رشد کیفی ادبیات ما کمک خواهد کرد و نباید این ترجمهها را نادیده گرفت یا محدود کرد.
حسنزاده با اشاره به اینکه عضو کپیرایت نیستیم، بیان کرد: به این دلیل ناشران خودشان را ملزم به پرداخت حقالزحمه ناشران و تصویرگران و نویسندههای خارجی نمیدانند و اثر آنها را به راحتی چاپ میکنند، حتی از یک اثر چندین ترجمه منتشر میشود که باز ترازو را به نفع ترجمه سنگینتر میکند.
این داستاننویس سپس اظهار کرد: مسئله بعدی بحث ممیزی است. نویسندگان ایرانی مدام سایه سنگین ممیزی را بالای سر خود احساس میکنند. بر روی کتابهای تالیفی نظارتی بیش از آثار ترجمه وجود دارد و گاهی به موضوعاتی که ممکن است برای مخاطب جذاب باشد و کتاب را خواندنیتر کند اجازه نمیدهند. اگر با ممیزیهای سلیقهای دست و بال نویسندههای ایرانی بسته نباشد لااقل فراغ بال ندارند و گاهی خودشان دچار خودسانسوری میشوند که این موضوع هم مزید بر علت شده است.
او درباره وضعیت ادبیات کودک و نوجوان گفت: ماشین ادبیات ما به درستی کار نمیکند و همین باعث میشود نویسندگی در کشور ما به شکل حرفهای پا نگیرد؛ با نگاهی عمیق به وضعیت اقتصادی اکثر نویسندهها میبینیم که نویسندهها نمیتوانند از طریق نویسندگی تماموقت زندگی خود را تأمین کنند و این موضوع بر کیفت آثار تأثیر میگذارد. اگر تیراژ کتاب پایین باشد درصدی که به نویسنده تعلق میگیرد ناچیز است و نویسنده وقت کمتری برای کتاب میگذارد. این شتابزدگی باعث میشود که تحقیق و پژوهش در مورد آثار و همچنین نقد و بررسی و رفع ایرادهای کتاب قبل از انتشار به درستی انجام نشود. در حوزه نشر و پخش هم این چرخه لنگ میزند و ما شاهد این هستیم که گاهی ناشر کتابی تولید میکند که در بازار واقعی کتاب وجود ندارد و مخاطب باید راه درازی را تا تهیه کتاب طی کند.
فرهاد حسنزاده همچنین درباره توزیع نامناسب کتابهای ایرانی بیان کرد: نهادهایی که باید کتاب خریداری کنند، این کار را به درستی انجام نمیدهند. ما حدود ۵۰۰۰ کتابخانه در سطح کشور داریم که اگر برای هر کتابخانه دو نسخه از کتابی خریداری شود تیراژ اولیه کتاب ۱۰ هزار نسخه خواهد بود، اما عملا این اتفاق نمیافتد. کتابخانهها بر اساس سلیقه خودشان کتابهای خاصی را خریداری میکنند و آنچه را مدنظر مخاطبان است کمتر در انتخاب آنها میبینیم. یا جایی مانند کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کتابی را منتشر میکند و آن را فقط در کتابفروشی خود توزیع میکند که این کتابفروشیها محدود و درگیر مسائل بروکراسی هستند؛ مسائلی که باعث دلسردی قشر کتابخوان خواهد شد. این دلسردی البته بر نویسندگان و شاعران نیز تاثیر منفی میگذارد.
او درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه نسبت به تألیف اظهار کرد: مهمترین رسانهای که ما داریم صدا و سیما است که عملا کار خاصی انجام نمیدهد. ممکن است در عرصه بزرگسالان چند برنامه داشته باشند اما برای بچهها برنامه جذابی ندارند که به صورت پویا و بهروز به کتاب بپردازد و عملا پرمخاطبترین رسانه را از دست دادهایم.
این نویسنده افزود: رسانههای مکتوب ما هم محدود و کم هستند. درصد کمی از آنها به شکل پویا عمل میکنند و کتابهای روز را معرفی میکنند. در کشورهای دیگر روشی داریم به نام ریویو؛ یعنی کتابها برای اولینبار که منتشر میشود کمتر از ۵۰۰ نسخه است. در این روش ناشران به کمک مطبوعات و رسانهها کتاب را به نوعی مورد نقد و بررسی و بازاریابی قرار میدهند و با توجه به بازخوردی که میگیرند، چاپهای بعد در تیراژ بیشتر منتشر میشود. در حالیکه در کشور ما تیراژ واقعی همان ۵۰۰ نسخه است و چیزی به نام ریویو نداریم.
او درباره تأثیر جشنوارهها بر استقبال مخاطبان نیز گفت: جشنوارهها در فروش کتابها تأثیر چندانی ندارند. این تاثیر شاید ۱۰ درصد باشد. جشنواره فقط میتواند برای نویسنده و مترجم اثر ارزشهایی داشته باشد. در عین حال اگر رویکرد جشنواره به حمایت از تألیف بچربد و آنها را بیشتر ببیند و تشویق کند، بهتر خواهد بود و نویسندهها تشویق میشوند گامهای بعدی خود را بهتر بردارند.
فرهاد حسنزاده خاطرنشان کرد: یکی از راههایی که میتواند به گستره کتابخوانی دامن بزند وجود جشنهایی با محوریت کتاب است. این نگاه نسبت به کتاب باید تصحیح شود که کتاب کالایی است صرفا متعلق به کتابخانه شخصی و یا عمومی. اگر بپذیریم که هر کتاب دنیایی است که مخاطبان را به خود میخواند پس حبس کردن کتاب در کتابخانه یعنی زندانی کردن دنیای متفاوتی که میتواند تجربه مشترکی به انسانها بدهد. با توجه به تکنولوژی و سرعت نفسگیر آن، با توجه به نگرش دنیای مدرن که با تفریح و سرگرمی ممزوج شده به نظرم فرهنگ مطالعه هم تغییر کرده است. وقتش رسیده است تا کتابخوانها به این سمت بروند که جشنهای کتابی راه بیاندازند و بر اساس فضای کتاب و شخصیتهای کتابها و داستانها فعالیتهای جانبی انجام بدهند و دیگران را در لذت کتابی که خواندهاند مشترک کنند. مثلا در کتابخانهها و مدارس و محلهها و نمایشگاههای کتاب فعالیتهایی نظیر نقاشی و ساخت عروسک و ماسک و نمایش انجام شود. یا کتابهای خواندهشده را به دیگرانی بدهند که شوق خواندن دارند اما توانایی تهیه کتاب را ندارند. این کار را «لاکپشت پرنده» تا حدودی انجام میدهد اما این حرکت خیلی کم و محدود به پایتخت است.
انتهای پیام
نظرات