این داستاننویس در گفتوگویی با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه با بیان اینکه این موضوع دلایل بسیاری دارد اظهار کرد: ما در یک کشور ۸۰ میلیونی زندگی میکنیم و زمانی که از جهان حرف میزنیم در واقع از ۸ میلیارد آدم صحبت میکنیم، مسلما کارهایی که در جهان تولید میشود بسیار متنوع است و معمولا بهترینها ترجمه شده و به دست ما میرسند. طبیعتا کارهایی که ما میخوانیم برآیندی از ادبیات جهان است.
او با بیان اینکه ادبیات داستانی در کشور ما سابقه چندانی ندارد، اظهار کرد: در خوشبینانهترین حالت ادبیات داستانی مدرن در کشور ما حدود ۱۵۰ سال عمر دارد این درحالی است که ادبیات داستانی مدرن در غرب سابقهای ۴۰۰-۵۰۰ ساله دارد. طی این سالها بر روی ادبیات داستانیشان کار کردهاند و ادبیات ادستانی در آنجا صیقل خورد است اما ما تازه داریم یاد میگیرم که چطور بنویسیم. رقابت برابر نیست که بگوییم چرا ما اینگونه مینویسیم و چرا ضعیفتریم زیرا فاصله نجومی وجود دارد.
محمودی ایرانمهر خاطرنشان کرد: دلیل دیگر این موضوع آن است که ما سالهاست گرفتار شکلی از داستاننویسی هستیم که خیلی قصهگو و جذاب نیست. همچنین برآیندی از واقعیتهای جامعه ما نیست، مقداری هم وهم زده است، در دورهای گرفتار گرایشهای سیاسی بوده، طبقه خاصی را مدنظر دارد و سعی دارد لایههای زیرین جامعه را واکاوی کند و نشان دهد در حالی که هیچکدام از اینها ادبیاتی نیست که به صورت گسترده مورد استفاده و استقبال عموم مردم قرا بگیرد، بنابراین در طول زمان ما با بدبینی مردم با ادبیات داستانی روبهرو میشویم.
او با اشاره به کتابهایی که جوایز ادبی بردهاند، افزود: زمانی که مردم کتابهایی را که برنده جایزه ادبی شدهاند بخوانند و ببیند چیزی در آنها نیست، نسبت به این کتابها بیاعتماد میشوند. در واقع با خواندن کتابهایی که با گرفتن جایزه معروف شدهاند به داستان ایرانی بی اعتماد شده و آنها را کنار میگذارند.
محمودی ایرانمهر درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه اظهار کرد: رسانهها جزئی از جامعهاند و گرفتار مسائلی هستند که مردم با آنها درگیرند. رسانهها در بیشتر موارد درست کار نمیکنند البته تقصیری هم ندارند به خاطر اینکه نتوانستند آنچنان که باید اعتماد مخاطبان را جلب و اعتبار لازم را کسب کنند. رسانهها بیشتر تلاش میکنند تا سرپا بمانند البته رسانههایی که به صورت کلاسیک وجود داشتند، خیلی کاری ازشان برنیامده است.
او اظهار کرد: نویسندهها طی اینسالها برای دیده شدن ادبیات ایرانی تلاش زیادی کرده و کارهای زیادی هم ارائه دادهاند که کارهای خوبی بین آنها بوده است اما به یک جریان تبدیل نشده است. فکر میکنم عموم داستاننویسان حاضر که تلاش میکنند تا کارهای خوبی ارائه دهند بخش عمدهشان متوجه این ماجرا شدهاند، اما این موضوع آسان نیست و امری نیست که بتوان یک شبه مخاطبان را با ادبیات مدرن فارسی آشتی داد. سالها طول کشیده تا این شرایط به وجود آمده و سالها زمان میبرد تا این شرایط درست شود. رسانهها و نویسندههایی که دستی بر آتش دارند، میتوانند تأثیر گذار باشند. فکر میکنم مردم کم کم متوجه میشوند با چه چیزی سرکار دارند و ادبیات کجای این جامعه، کجای زندگی آنها و جهان قرار دارد و چه طور میتوانند از آن استفاده کنند.
این داستان نویس دلیل آنکه جریانی در ادبیات ما شکل نگرفته است را این گونه بیان کرد: سوابق تاریخی و تجربه کافی برای استفاده از ادبیات را نداشتهایم، ادبیات در سرزمینما شکل نگرفته و وارداتی است به همین دلیل هیچگاه به یک جریان اجتماعی واقعی تبدیل نشد. ادبیات بر روی قشرهای محدود، روشنفکر و بخش خاصی از جامعه تأثیر داشته و به بدنه جامعه رسوخ نکرده است.
او افزود:اتفاقات محدودی در ادبیات افتاده است مثلا یکی یا دو نویسنده سراغ داریم که توانستهاند بر روی اجتماع نفوذ کنند، تأثیر گذار باشند و کارشان به صورت گسترده خوانده شود اما به یک جریان تبدیل نشدند زیرا فرد بودند به طور کلی نداشتن سابقه تاریخی، مسیرهای اشتباه و بن بستهای متعدد فضایی به وجود آورده است که در نهایت رشد ادبیات به شکل واقعی و اجتماعی صورت نگرفته است.
انتهای پیام
نظرات