اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد، اولين بخش مقالهاي است از دكتر كيومرث اشتريان كه با عنوان « سياستگذاري نوآوري: عوامل جغرافيايي و اقتصادي موثر بر نوآوريهاي تكنولوژيك» در شمارهي 73 مجلهي دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران انتشار يافت.
دكتر كيومرث اشتريان فارغالتحصيل رشتهي سياستگذاري عمومي از دانشگاه لاوال كانادا و عضو هيأت علمي دانشكدهي حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران است.
گروه مسائل راهبردي ايران ، خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا به دنبال بررسي فرايند سياستگذاري عمومي در ايران، با توجه به نو پا بودن اين رشته در كشور ما و محدوديت آثار منتشر شده در اين حوزه، متن كامل اين مقاله را به حضور مخاطبان گرامي تقديم ميكند.
از مطالعهي انتشار نوآوري تا ريشهيابي آن
از آنجا كه نميتوان بحث انتشار نوآوري را از ريشهيابي علل وقوع آنها جدا كرد، جغرافيدانان مسير پژوهشي خود را تغيير دادهاند تا بتوانند به ريشهيابي خودنوآوري بپردازند ونه صرفا به انتشار آن. باوجود اين، مطالعهي نوآوري در رشتهي جغرافيا شكل متفاوتي با ديگر رشتهها همچون اقتصاد و جامعهشناسي و مديريت دارد و آن عبارت است از فهم شرايط جغرافيايي پيدايش يك نوآوري و شناخت محيط هايي كه مناسب رشد نوآوري هستند. دراينباره، بهعنوان مثال ميتوان مكتب اقتصاد سرزميني يا مكاني (economie spatiale) را يادآور شد كه درپي ريشهيابي نوآوري بر مطالعه (محيط هاي مبتكر) (milieux innovateurs) متمركز شده است. "چشم انداز تغييريافته است: به جاي آنكه به انتشار نوآوري و مقولههاي كمي آن نگريسته شود گرايش جديد به جنبههاي كيفي آن و به خلاقيت معطوف است". (Paul Villeneve, in J.P. Auray et al. , 1994, p.71)بنابراين جغرافيدانان به پرسشگري دربارهي عوامل سرزميني كه انگيزاننده، بازدارنده يا پديده آورندهي تكنولوژيهاي جديد هستند پرداختهاند. اين موضوع آنها را به امر ديگري مشغول داشته است و آن چرايي تفاوت سطح تكنولوژيك مناطق مختلف جغرافيايي است. از اينرو عوامل جديد مورد مطالعهي جغرافيدانان عبارتند از: فضاي اجتماعي – فرهنگي مناسبي كه درآن تكثرعوامل توليد وجود دارد. اين فضاي فرهنگي مناسب ميتواند ارتباطات و مبادلات تكنولوژيك را پديد آورد كه اين خود زمينهي افزايش نوآوري را فراهم مينمايد.
گرايشات جديد پژوهشي جغرافيدانان نشان ميدهد كه با مفهوم جديدي از فضا، مكان يا سرزمين مواجهيم و آن عبارتست از: محيطي فرهنگي و نه صرفا مفهومي فيزيكي و جغرافيايي كه درآن فقط عوامل طبيعي درنظر گرفته ميشود.
نتيجه: مطالعات جغرافيايي نوآوري تكنولوژيك كه درابتدا بر پديدهي انتشار و گسترش مكاني نوآوري و علل آن محدود بود، درگذرزمان به سوي مطالعهي تبييني عوامل پديد آورندهي نوآوري گرايش پيدا كرده است. از نظر جغرافيدانان، نوآوري به وسيلهي عوامل جغرافيايي و تاثير اين عوامل برجريان اطلاعات از سويي و هزينههاي ارتباطات و حملونقل و نيزعوامل توليدي يك فضاي جغرافيايي از سوي ديگر قابل تبيين است.
متغيرها، شاخصها و فرضيهي عملياتي
با توجه به آنچه گذشت، ميتوان متغيرها و شاخصهاي زير را براي طرح فرضيهي عملياتي نظريهي جغرافيايي ابتكار برشمرد.
متغيرهاي مستقل: "فاصلهي جغرافيايي و تمركز مكاني بنگاههاي اقتصادي " و "جريان داشتن خدمات اطلاعاتي و ارتباطاتي بين بنگاهها".
متغير وابسته (نوآوري): درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص يافته است.
فرضيهي عملياتي: درصد فروش اختصاص يافته به واحد تحقيق و توسعهي يك بنگاه اقتصادي (نوآوري تكنولوژيك) تابعي از تمركز مكاني – جغرافيايي بنگاههاي اقتصادي و جريان داشتن خدمات اطلاعاتي و ارتباطي بين آنهاست.
تئوريهاي اقتصادي نوآوري
تئوري سيكل زندگي يك محصول
تئوري سيكل بناي نوآوري را برارتباط و تعامل موثر بازار و تهيهكنندگان بازار ميگذارد. آنگاه كه نمودار انتشار نوآوري به عنوان تابعي از زمان رسم شود، الگوي كلاسيك S شكل ميگيرد. هال (Hall 2004) معيارهايي كه دراين الگو تاثيرگذارند به چهاردسته تقسيم ميكند: معيارهايي كه منافع حاصله از نوآوري را تحت تاثير قرار ميدهند؛ معيارهايي كه هزينههاي پذيرش نوآوري را متاثر ميكنند؛ معيارهاي مرتبط با صنعت يا محيط اجتماعي صنعت؛ و در پايان معيارهاي مرتبط با عدم اطمينان و اطلاعات. از سوي ديگر پذيرش فناوري جديد ممكن است مستلزم سازماندهي مجدد محل كار باشد. (Bryjolfsson 2000) اين تعامل منبع اساسي توسعهي محصولات جديد و بهويژه گسترش نوآوري ميباشد. (Vernon, 1966) ورنون سه مرحله را براي سيكل زندگي يك محصول بازشناسي ميكند كه تحت نفوذ تقاضاي بازار عمل مينمايند:
مرحلهي توليد، مرحلهي مشخص شدن و قطعيشدن ويژگيهاي توليد و در پايان، مرحلهي استاندارد شدن محصول. بحث نوآوري بهويژه در مرحلهي نخست مطرح ميشود، ورنون، فرض را بردسترسي يكسان بنگاههاي اقتصادي كشورهاي پيشرفته به دانش علمي و فني ميگذارد. اما درعين حال فاصلهاي را بين دانش علمي و فني از يك سو و تبديل آن به محصولات تكنولوژيك قائل مي شود. براي نشان دادن نوآوري تكنولوژيك، وي به مطالعهي ايالات متحده ميپردازد و مشاهده ميكند كه تفاوت كشورهاي صنعتي با آمريكا در درآمدها و قدرت خريد بالا دراين كشور است. به تبع اين امر كارآفرينان (Entrepreneurs) آمريكايي از توانايي خود در برآورده كردن نيازهاي جديد بازار آگاهند. (همان، ص 193) بنابراين درآمد و قدرت خريد بالا مكان وقوع نوآوري را مشروط و مشخص ميكند. به بيان ديگر ارتباط با بازاري كه قدرت خريد آن بالاست كارآفرينان را (كه مجريان نوآوري و پديدآورندگان محصولات جديد هستند) به پاسخگويي به تقاضاهاي جديد بازار وامي دارد. تقاضاهايي كه برآورده كردن آنها مستلزم نوگرايي و بهينهسازي محصولات و نيز مستلزم صرف هزينهي بالا در توسعه و توليد محصولات جديد است. « بنابراين اگر شركتهاي آمريكايي هزينهي بيشتري، در مقايسه با رقباي خود، در توسعهي محصولات جديد صرف ميكنند ( واين صرف هزينه به نادرستي هزينهي «پژوهش» نامگذاري شده ) به خاطر علل مبهم جامعهشناختي نيست، بلكه به خاطر وجود تعامل موثر بين ظرفيتهاي بازار و تهيهكنندگان آن است». ( همان، ص 193) در مرحلهي دوم كه در واقع مرحلهي تثبيت توليد است، تهيهكنندگان آمريكايي به گسترش بازارهاي خود دست مييازند و به سرمايه گذاري در خارج از مرزهاي آمريكا مبادرت مي ورزند. و اين هنگامي صورت ميگيرد كه تقاضاي محصولات جديد درخارج از مرزهاي آمريكا منتشر شده است.
در سومين مرحله، هنگاميكه تكنيكهاي توليد استاندارد شده و توليد نيازمند محيط صنعتي بسيار پيشرفتهاي نيست، تمركززدايي از خطوط توليدي و ارزانشدن آنها و متعاقبا استقرار آنها در كشورهاي توسعهنيافته متحقق ميشود.
هيرش (Hirsch 1965, 1967)، تحليل ديگري از سيكل زندگي يك محصول ارائه ميدهد. به نظر وي مهارت علمي و تكنولوژيك پايه و مرحلهي نخست نوآوري را تشكيل ميدهد و كشورهاي پيشرفته با دراختيار داشتن چنين مهارت بالاي تكنيكي جايگاه ويژهاي در نوآوريها و توليدات جديد دارند. اين نقطهنظر تفاوت ظريف خود را با ديدگاه ورنون به اين شكل آشكار ميكند كه نه تنها آمريكا بلكه كشورهاي كوچكي مانند سوئد و سوئيس هم ميتوانند مصدر نوآوري و نوآوريها و توليد محصولات جديد باشند، هرچند كه سرمايهي آنها به اندازهي ايالات متحده نباشد.
در مرحلهي دوم، صادرات و سرمايه است كه نقش اساسي را بازي ميكند. «مهم آن است كه توليد درجايي شكل ميگيرد كه «اقتصاد خارجي» بهراحتي قابل دسترسي مي باشد.» دراين مرحله است كه مشكلات صادرات، كشورهاي كوچك را ناگزير از عقبنشيني به نفع كشورهاي بزرگي همچون ايالات متحده ميكند. درپايان، در مرحلهي استاندارد شدن محصول و هنگاميكه سرمايه نقش اساسي خود را از دست ميدهد، كشورهاي كمتر توسعه يافته ميتوانند با سهولت به سرمايهگذاري در محصولات جديد بپردازند.(Aydalot, 1980,p.93)
حاصل آنكه دراين ديدگاه، ابتكارات تكنولوژيك هويت مستقلي ندارد و شديدا به بازار و تجارت وابسته است. درواقع اين تهيه كنندگان و كارآفريناناند كه خود را با تقاضاهاي جديد بازار وفق ميدهند و نهاينكه بازار و مصرفكنندگان نوآوري را پذيرا مي شوند. مركز ثقل نوآوري، تقاضاي مصرفكنندگان است و نه حتي دانش فني پيشرفته.
متغيرها، شاخصها و فرضيهي عملياتي
متغيرهاي مستقل: « ظرفيت و كيفيت محصولات بنگاه يا كارخانه در مقايسه با تكنولوژيهاي پيشرفته در هر زمينهي خاص» ،« سهم كارخانه (بنگاه) در بازار بينالمللي » ، « روابط بنگاه با مصرفكنندگان » و « سرمايهگذاري خارجي ».
متغير وابسته: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص يافته است.
فرضيهي عملياتي: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص مييابد تابعي است از ميزان فروش حاصله از صادرات، ظرفيت تكنولوژيك بنگاه در مقايسه با تكنولوژي پيشرفته در زمينهي تخصص بنگاه (كارخانه)، سهم بنگاه در بازار بين الملل، ميزان روابط بنگاه با مصرفكنندگان و سرمايهگذاري خارجي.
تئوري شومپيتر
نظرات شومپيتر دربارهي نوآوري، بهويژه نظريات او در كتاب « سرمايه داري ، سوسياليسم و دموكراسي» (Schumpeter 1942) سه نكتهي اساسي را دربردارد. نخست آنكه نوآوري تكنولوژيك خميرمايهي اساسي پويايي اقتصاد سرمايهداري را تشكيل مي دهد، چيزي كه وي آن را «تخريب خلاق (Creative destraction)» مينامد.
ساختارها و محصولات كهن صنعتي جاي خود را دائما به اشكال جديد ميدهند.
سپس، پيشرفتهاي تكنولوژيك در كشورهاي صنعتي به رشد قابل توجه درآمدها منجر ميشود. درپايان، سومين نكتهاي كه از انديشههاي او ميتوان استخراج كرد، نقش اساسي شركتها و بنگاههاي اقتصادي بزرگ در پيشرفتهاي اقتصادي و افزايش نوآوري تكنولوژيك است. (همان صفحه، 200- 195) بنگاههاي اقتصادي بزرگ ميتوانند تغييرات تكنولوژيك و تركيبات فني جديد را تضمين كنند، انگيزهي نوآوري را افزايش دهند و سرمايهي لازم را براي واحدهاي تحقيق و توسعه فراهم نمايند. (Lebas, 1995, p.16) بنابراين دراين ديدگاه انحصارات، اساس نوآوري است و نه رقابت. چراكه انحصارات، قدرت اقتصادي لازم براي حمايت مالي از واحدهاي تحقيقاتي و به توليد رساندن نوآوري را دارد. (Scherer, 1984) شرر با پذيرش چارچوب تحليلي شومپيتر استدلال ميكند كه نوآوري مستلزم فرآيند پرهزينهي سعي و خطا درطول زمان است.
سرمايهگذاري در اين فرايند به شكل مجموعه تصميمگيريهايي متجلي ميشود كه هرمرحلهي آن سرمايهگذاريهاي روزافزوني را ايجاب مينمايد. (همان، ص3)
متغيرها، شاخصها و فرضيهي عملياتي
شاخصهاي متغيرهاي مستقل: «كل فروش» ، «شمار كاركنان» ، «شمار مهندسين»، «ميزان رقابت در بازار ملي و بين المللي»
شاخص متغير وابسته: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص يافته است.
فرضيهي عملياتي: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص مييابد تابعي است از «كل فروش» ، «شمار كاركنان» ، «شمار مهندسين» ، «ميزان رقابت در بازار ملي و بين المللي».
تئوري تقسيم كار
تقسيم كار؛ عبارتست از قطعه قطعه كردن زنجيرهي فعاليتهاي اقتصادي و توليدي به واحدهاي مستقل و مجزايي كه درعين جدايي مكمل يكديگرند. دراين ديدگاه زمينهي پيدايش نوآوري تكنولوژيك عبارتست از توانايي يك بنگاه اقتصادي در تطبيق مكاني و حرفه اي خويش با نيروي كار. ابتكار، ريشه در دو مقولهي عمده دارد: نخست، جستجوي بنگاه اقتصادي براي يافتن نيروي كار ارزان و ديگري توسعهي يك رشته روابط اجتماعي كه امنيت، قاعدهمندي و تداوم فعاليتش را تضمين كند. (Aydalot, 1985, p.55)
بدينسان تقسيم كار، عبارتست از تقسيم وظايف تكنيكي در درون يك بنگاه يا كارخانه ، تقسيم اجتماعي كار از طريق تنوع وظايف بنگاهها يا كارخانههاي متفاوت و نيز تقسيم مكاني كار (ملي و بين المللي). رشد تكنولوژيك و افزايش نوآوري وابسته به جنبههاي مختلف تقسيم كار است.
به نظر آدام اسميت، افزايش قدرت توليدي كار بستگي به مهارت نيروي كار و كارگران دارد و اساسيترين پيشرفتها در قدرت توليدي و مهارت فني كار، ريشه در تقسيم كاردارد (Smith 1991, P.71) معهذا، تقسيم كار بايستي محدود به گسترهي بازارباشد. چرا كه اساسا " توانايي مبادله زمينهي تقسيم كار است. اگر بازار محدود و كوچك باشد، انگيزهاي براي محدودشدن توليد كنندگان به يك حيطهي تخصصي خاص باقي نخواهد ماند. چرا كه زمينهاي براي مبادلهي مازاد توليد وجود ندارد." (همان ص85)
يانگ، همچون آدام اسميت از تقسيم كار بهعنوان زمينهي پويايي رشد و نوآوري ياد ميكند. اما وي بر تقسيم كار در مقياس اقتصاد كلان تاكيد مي كند، برخلاف آدام اسميت كه از تقسيم كار در درون يك بنگاه اقتصادي سخن ميگويد يانگ براهميت تعدد و تنوع صنايع تاكيد مينمايد كه بستر پويايي رشد محصولاتند.(Lebas, 1995, p.8)
متغيرها، شاخصها و فرضيهي عملياتي
شاخصهاي متغيرهاي مستقل: "هزينهي خدمات تكنولوژيك"، "ميزان سهم سرمايهيِ خارجي در بنگاه اقتصادي".
شاخص متغير وابسته: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص يافته است.
فرضيهي عملياتي: درصد فروش كه به تحقيق و توسعه اختصاص يافته است، تابعي است از "هزينهي خدمات تكنولوژيك" و "ميزان سهم سرمايهي خارجي در بنگاه اقتصادي".
دادههاي تجربي اين پژوهش طي پروژهاي از طريق پرسشنامه جمع آوري شدهاند. نه كشور دراين كار مشاركت داشتهاند: مكزيك، تايوان، ژاپن، كره جنوبي، هند، اسرائيل، كانادا، چين و اتريش. دراين پرسشنامه بخشهاي صنعتي ويژهاي كه مورد بررسي قرارگرفتهاند براساس معيارهاي ذيل تقسيم بندي و انتخاب شدهاند:
الف) صنايع اوليه، ثانويه يا مصرفي
ب) صنايع مبتني برعلوم يا صنايع مبتني بر تكنولوژي
ج) صنايع كهنه، رشد يافته يا جديد
د) صنايعي كه تحت سلطهي بنگاههاي كوچك، متوسط يا بزرگاند.
پرسشنامه درجهت دستيابي به اطلاعاتي پيرامون نهادها، دانش علمي، ظرفيت تكنولوژيك، بازار، خدمات تكنولوژيك، و نوآوري تكنولوژيك طراحي شده است. اين پرسشنامه از طريق مصاحبههايي با دستاندركاران صنايع، مورد آزمايشهاي اوليه و سپس توسط يك گروه تحقيقاتي مورد تجديد نظر قرارگرفته است تا دربارهي مناسب بودن آن با معيارهاي علمي واجرايي اطمينان حاصل شود. لازم به يادآوري است كه دادههاي اين پژوهش متشكل از دادههاي عيني و دادههاي ذهني (نقطه نظرات پاسخگويان) است. ازاينرو ضروري است كه در تفسير نتايج به اين دو دسته دادهها و اعتبار آنها توجه خاصي مبذول داشت. دادههاي ذهني بيانكنندهي ذهنيت و نقطه- نظرات پاسخگويان برخي از عوامل را دستكم گرفته يا برخي را مهم پنداشته باشند. به هرحال از شانزده سئوال مطروحه در پرسشنامه تنها پنج سئوال در زمرهي سئوالاتي است كه پاسخ آن بسته به ذهنيت پاسخگويان است. به تابلوي زير توجه كنيد.
انتخاب دادههاي آماري اين پژوهش بر روي يك نمونهي اتفاقي از 3000 بنگاه كانادايي شروع شده كه نيمي از آنها از ايالت انتاريو و نيمي ديگر از ايالت كبك ميباشند. توليدات اين دو ايالت بيش از دوسوم محصولات صنعتي كانادا را تشكيل ميدهند. از بين نمونهي فوق 387 بنگاه انتخاب شده و پاسخهاي آنها مورد تجزيه و تحليلهاي آماري قرارگرفته است.
اين بنگاهها بخشهاي صنعتي ذيل را دربرميگيرند: پليمر، ماشينهاي صنعتي، قطعات خودرو، نساجي، ريختهگري، تجهيزات مكانيكي، نرم افزار، داروسازي و الكترونيك.
بدينسان دادههاي موجود از سه منظر مورد تحليل آماري قرارگرفتهاند. نخست، تقسيمبندي آنها براساس بخشهاي صنعتي، سپس تقسيمبندي آنها براساس هريك از ايالتها و در پايان مجموعهي كل دادهها فارغ از بخش صنعتي مربوطه يا ايالت محل اسكان آنها. هدف اين تحليلها ارزيابي بنگاهها از حيث ابتكارات تكنولوژيك آنها ميباشد. تابلوي ذيل توزيع پراكندگي بنگاهها را براساس بخش صنعتي و ايالت محل اسكان نشان ميدهد.
نتايج دادههاي پژوهش حاضر مربوط به بنگاههاي اقتصادي كشور كانادا ميباشد، از اينرو شايد بيان تفصيلي آن براي مخاطبان ايراني ضروري نباشد، اما اجمال آن ميتواند براي سياستگذاران دولتي درامر تكنولوژي و صاحبان صنايع سودمند باشد. تابلوي شمارهي 3 نشاندهندهي توان تبييني نظريههاي نوآوري در مقايسه با يكديگر ميباشد.
نتيجه: مقالهي حاضر به پنج سئوال دربارهي عوامل موثر بر نوآوري تكنولوژيك پرداخته است. 1- آيا رابطهاي بين نوآوري تكنولوژيك و ويژگيهاي جغرافيايي بنگاههاي اقتصادي – صنعتي و تعاملات ناشي از آن وجود دارد؟ 2- آيا رابطهاي بين نوآوري تكنولوژيك ازسويي و سيكل بازار و تبحر تكنولوژيك بنگاه اقتصادي از سوي ديگر وجود دارد؟ 3- آيا بين بزرگي بنگاه اقتصادي و دانش علمي با نوآوري تكنولوژيك رابطهاي وجود دارد؟ 4- آيا بين نوآوري و تقسيم كار حرفهاي و مكاني رابطهاي وجود دارد؟
آناليز دادهها نشاندهندهي آن است كه متغيرهاي نظريهي جغرافيايي تنها در بخش الكترونيك معنيدار است. به بيان ديگر ارتباطات بنگاههاي اقتصادي در بخش صنعت الكترونيك ميتواند 38 درصد تغييرات متغير وابسته را توضيح دهد. متغيرهاي نظريهي سيكل زندگي محصول 12 درصد تغييرات متغير وابسته در مجموعهي بنگاهها، 38 درصد در بخش داروسازي و 16 درصد در ايالتهاي كبك و انتاريو را توضيح ميدهد. متغيرهاي نظريهي شومپتير تنها در بخش داروسازي 68 درصد و متغيرهاي نظريهي تقسيم كار تنها در بخش الكترونيك 40 درصد تغييرات متغير وابسته را توضيح ميدهند.
منابع و ماخذ
-1
ATHAIDE, G., MEYERS, P., ET WILEMON, D., (1996), "Seller-buyer interactions during the commercialization of technological process innovations", Journal of Product Innovation Management, Vol.13, N.5, Sep. 1996, pp. 406-421
-2
AURAY, J-P., ET al., (1994), Encyclopedie d economie spatiale, Paris, Economica
-3
AYDALOT, PH., (1985), Economie regionale et urbaine, Paris, Economica
-4
AYDALOT, PH., (1980), Dynamique spatiale et developement inegal, Paris, Economica
-5
;BOOLINGER L., HOPE K., AND UTTERBACK J.M., (1983), "A review of literature and hypothesis on new technology-based firms", Research Policy, N. 12, pp. 1-14
-6
BROWN, L.A., (1981), Innovation diffusion, Londres-New York, Methuen
-7
Brynjolfsson, E. (2000) "Beyond Computation: Information Technology, Organizational Transformation and Business Performance," Journal of Economic Perspectives. 14: 23-48
-8
CAPPELLIN, R., ET NIJKAMP, P., (1990), The Spatial Context of Technological Development, Aldershot, Avebury
-9
CARLSTEIN, T., PARKES, D., ET THRIFT, N., (dir.), (1978), Timeing Space and Spacing Time 1 : Making Sense of Time, Londres, Edward Arnold
-10
FREEMAN, C., (1977), "Economics of Research and Development ." Dans Spiegel-Rosing Ina ET Derek de Solla Price (1977), Science, Technology and Society A Cross-Disciplinary Perspective, Londres, SAGE Publications;
-11
GILMOUR, J.M., (1974), "External Economies of Scale, Interindustry Linkages and Decision Making in Manufacturing ." Dans Spatial Perspectives on Industrial Organization and Decision-Making, New York, Wiley, F.E.I.Hamilton (dir.), pp. 335-362
-12
HAEGERSTRAND, T., (1967), Innovation as a spatial Process, Chicago, University of Chicago Press
-13
AEGERSTRAND, T., (1952), The Propagation of Innovation, Waves, Lund, Gleerup, Lund studies in Geography
-14
HIRSCH, S., (1965), "The US electronics industry and international trade", National Institute Economic Review, N. 34
-15
KAMIEN, M.I., ET SCHWARTZ, N.L., (1982), Market structure and innovation, Cambridge, Cambridge University Press
-16
LAYTON, C., ET al., (1972), Ten Innovations An International Study on Technological Development and the Use of Qualified Scientists and Engineers in Ten Industries, Londres, George Allen & Unwin LTD
-17
LE BAS, C., (1995), Economie de I Innovation, Paris, Economica
-18
MANSFIELD, E., (1968), Industrial Research and Technological Innovation New York, Norton
-19
MUKHOPADHYAY , A.K., (1985), "Technological progress and change in market concentration in the U.S., 1963-77", Southern Economic Journal, N.52, pp. 141-149
-20
PRED, A.R., (1976), The interurban transmission of growth in advanced economies : empirical findings versus regional-planning assumptions, Laxenburg, Austria : International Institute for Applied Systems Analysis
-21
PORTER, M.E., (1990), The Competitive Advantege of Nations, New York, The Free Press
-22
RATTI, R., (1992), Innovation technologique et developement regional, Lyon, Presse universitaire de Lyon
-23
ROSENBERG, N. (1974), "Science, invention, and economic, and economic growth", Economic Journal, N. 84, pp. 90-108
-24
SCHERER, F.M., (1984), Innovation and growth : Schumpeterian perspective, Cambridge. Mass., MIT Press
-25
SCHMOOKLER J., ET GRILICHES, Z., (1963), "Inventing and Maximizing", American Economic Review, N. 53,pp. 725-729
-26
SCHUMPETER, J., (1984, Iere ed. 1939), Business Cycles, New York, McGraw-Hill Book, 1984
-27
SCHUMPETER, J., (1942), Capitalism, Socialism, and Democracy, New York, Harper
-28
SMITH, A., (1991), Recherches sur la nature et les causes de la richesse des nations, Paris, Flammarion, traduction de Germain Garnier
-29
STONEMAN, P., (1995), Handbook of the economics of innovation and technological change, Oxford et Cambridge, Blackwell
-30
TARDE, G., (1903), The Laws of Imitation, New York, Holt, Rinehart & Winston
-31
TOURNE MINE, R.L., (1991), Strategies technogiques et processus d innovation, Paris, Les editions d organization
-32
Hall, Bronwyn (2004) "Innovation and Diffusion." National Bureau of Economic Research, Working Paper 10212, January
-33
UTTERBACK, J.M., (1974), "Innovation in Industry and the Diffusion of Technology", Science, N. 183, pp. 620-6
-34
VERNON, R., (1966), "International investment and international trade in the product cycle", Quarterly Journal of Economics, N. 80, pp. 190-207
-35
Ian Cook and Paul Mayes (1996), Introduction to Innovation and Technology Transfer, Artech House, Inc. Boston, London
انتهاي پيام
نظرات