اشاره:
آنچه كه در پي ميآيد بخش اول پژوهشي است كه از سوي دكتر كيومرث اشتريان عضو هيأت علمي گروه سياستگذاري عمومي دانشگاه تهران دربارهي انتقال تكنولوژي در ايران انجام گرفته و در اختيار سرويس مسائل راهبردي خبرگزاري دانشجويان ايران قرار داده شده است.
دكتر كيومرث اشتريان فارغالتحصيل رشته سياستگذاري عمومي از دانشگاه لاوال كانادا و عضو هيأت علمي دانشكده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران است.
گروه مسائل راهبردي ايران خبرگزاري دانشجويان ايران، ايسنا به دنبال بررسي فرآيند سياستگذاري علم وتكنولوژي در ايران، با توجه به نو پا بودن اين رشته در كشور و محدوديت آثار منتشر شده در اين حوزه، همچنين نامگذاري سال جاري به عنوان سال نوآوري و شكوفايي متن كامل اين مقاله را به حضور مخاطبان گرامي تقديم ميكند.
انتقال تكنولوژي؛
متدولوژي، تعاريف و مفاهيم
نگاه بين رشتهاي به تكنولوژي
تكنولوژي "ابزارها, روندها و روش هايي است که در رشته هاي گوناگون صنعتي " به کار گرفته مي شود (فرهنگ لاروس) و عنصري اساسي در پيشرفت فعاليتهاي تجاري بنگاههاي صنعتي و توسعه اقتصادي كشورهاست. اما يكي از تعاريف رايج و در عين حال موسع از تكنولوژي عبارت از كاربري و اعمال تجاري دانش علمي است (Unido:2002,P4) . چنين تعريفي از تكنولوژي دامنه گستردهاي از فعاليتها و مقولهها را در برميگيرد كه از آن جمله ميتوان به «سيستمي از دانش، فنون، مهارتها، تخصصها و سازمانها براي توليد، تجاري سازي و بهرهبرداري از كالاها و خدماتي كه به نيازهاي اقتصادي و اجتماعي پاسخ ميگويد» اشاره كرد (Ibid,P5) بنابراين انتقال تكنولوژي شامل گسترة وسيع فوق ميشود و نميتوان آن را به انتقال تجهيزات فني محدود کرد. دامنه انتقال تکنوژلوي از انتقال تجهيزات تا آموزش فني، يادگيري روشها، انتقال مهارتها و تخصصها و نرمافزارها را دربر ميگيرد.
مطالعه حاضر چنين مبنايي را براي انتقال تكنولوژي برميگزيند و آن را در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات (فاوا) بكار ميگيرد. چنين مبنايي عرصهاي را در سياست انتقال تكنولوژيك فرا روي ما قرار ميدهد و الزامات متدولوژيك و نظري ذيل را در برميگيرد:
ضرورت استفاده از تخصصها و رشتههاي گوناگون علمي: رشتههاي گوناگون علمي هر يك با شماري از متغيرهاي تبييني به بررسي انتقال تكنولوژي ميپردازد از اينرو وارد کردن اين متغيرها در يك مدل فراگير و استخراج يك تئوري كلان امكانپذير ميشود.
براي مطالعه سياست تكنولوژيك ميتوان از چارچوب كلي مدل تحليلي تكثرگرايي انتقادي ويليام دان استفاده كرد. تكثرگرايي انتقادي از ابعاد، روشها، اقدامات، منابع اطلاعاتي و رسانههاي ارتباطي متعدد استفاده ميكند و رهنمودهاي ذيل را براي مطالعه ارايه مينمايد:
الف ـ عملكردگرايي چندگانه: استفاده از مقياسهاي مختلف, مفاهيم و متغيرهاي سياستي: قياسهاي جفتي، مقياسهاي متعدد توصيفي. در اين روش از تجزيه گرايي پوزييتويستي اجتناب ميشود.
ب ـ پژوهش چند روشي: تلفيق روشهاي كيفي و كمي
ج ـ تركيب (سنتز) تحليل چندگانه: منابع مختلف، فراتحليلي (تلفيقي), نتايج بدست آمده در شرايط مختلف
د ـ تحليل چندگونه: گنجاندن متغيرهاي مختلف در مدلهاي سياستي
هـ ـ تحليلهاي مختلف سهامداران: تفكيك و تجزيه مسايل و مشكلات
و ـ تحليل چند بعدي: ابعاد مختلف سياستها: فرهنگي، اقتصادي و...
ز ـ ارتباطات چند رسانهاي( Dunn,1984).
نگرش بومي
نگاه بين رشتهاي به سياست تكنولوژيك زمينه را براي توجه به متغيرها، ضرورتها و شرايط بومي فراهم ميكند و از نگاه تكنيكي محض به انتقال تكنولوژي اجتناب ميورزد. بدينسان يكي از شرايط اساسي در انتقال تكنولوژي يعني نيازها و ضرورتهاي بومي مورد توجه قرار ميگيرد.
نگاه بين رشتهاي به سياست انتقال تكنولوژي نگاهي است كه متضمن توسعه پايدار صنعتي ـ تكنولوژيك است. عناصر اساسي توسعه پايدار صنعتي عبارتند از:
الف ـ رشد اقتصادي و انصاف و عدالت
ب ـمحافظت از منابع طبيعي و محيط زيست
ج ـ توسعه اجتماعي
توسعه پايدار صنعتي مستلزم آن است كه در انتقال تكنولوژي توجه اساسي به افزايش ظرفيتهاي فني معطوف باشد. نگاه درازمدت به انتقال تكنولوژي بايد بر فرآيندهاي سياسي حاكم باشد تا بتدريج ظرفيتها و تواناييهاي تكنولوژيك توسعه يابد نه آنكه صرفاً به انتقال محصولات و فرآوردهها و پاسخ به نيازهاي روزمره بسنده كرد.
ارزيابي تكنولوژي
چنانکه ذکر شد توسعه پايدار صنعتي مستلزم نگاه بين رشتهاي به سياست انتقال تكنولوژي است. در اين راستا ارزيابي يکي از ابزارهاي متدولوژيک در سياستگذاري عمومي و از جمله در سياست تکنولوژيک است که امکان وارد کردن متغيرها و ابعاد گوناگون را فراهم مي سازد. ارزيابي به سياستگذاران در تدوين و اتخاذ تصميم كمك نموده و در واقع مشخص ميكند كه يک کشور از نظر تكنولوژيكي در كجا ايستادهاست؟ چه تكنولوژيهاي در حال و آينده مهم هستند و بايد بر روي آنها سرمايهگذاري كرد؟ قوت و ضعف در چه زمينههايي و چه تكنولوژيهايي است؟ پيامدهاي هر يک از سناريوها و گزينه هاي يک سياست تکنولوژيک چيست؟ ارزيابي يا به عبارتي تخمين، ابزاري است كه آگاهي ما را نسبت به ابعاد يك تكنولوژي و رابطه آن با زنجيره وسيع تري از تکنولوژي ها سامان ميدهد تا بتوان تصميم هاي بهتري را اتخاذ كرد. شايد بتوان گفت ارزيابي ابزاري است که در شکل گيري هرم مديريت دانش ما را ياري مي رساند. يعني مي توان به کمک آن داده ها را به اطلاعات و سپس به دانش و در نهايت به خرد سازماني (که ابزاري اساسي براي اتخاذ تصميم است) ارتقا بخشيد. «ارزيابي تكنولوژي در مفهوم كلي به فرآيندي اطلاق ميشود كه طي آن به شيوهاي نظام مند تأثيرات حاصل از معرفي، توسعه، تغيير و اصلاح يك تكنولوژي را در يك بنگاه اقتصادي و يا يك جامعه مورد بررسي و سنجش قرار ميدهد». (طباطبائيان: 1384، ص 19).
ارزيابي تكنولوژي ابزاري است براي آينده نگاري بهويژه آنگاه که براي اتخاذ استراتژي هاي کلان به تحليل روند مبادرت مي ورزيم و فرصت ها و تهديدها را بررسي مي کنيم. ارزيابي به گونه اي فني تر براي محاسبات کمي در گستره اي از پروژه هاي عمراني به کار مي رود. ارزيابي هاي هزينه فايده از جمله شايع ترين اين ارزيابي هاست. (William Dunn, pp. 345) (جيمز پي لستر 1381) (آن ماژرزاک, 1380)
كشورهاي در حال توسعه بايد ارزيابي از نيازهاي تكنولوژيك و ارزيابي از توانمنديهاي تكنولوژيك خود به عمل آورند. ارزيابي نياز ها ابزاري است كه به تشخيص توانائي هاي مورد نياز براي اجراي اولويتهاي تكنولوژي طراحي شده است. از سوي ديگر ارزيابي توانمندي تكنولوژيك «فرايندي ... (است) كه در آن سطح فعلي قابليتها و توانائيهاي تكنولوژيك سازمان اندازهگيري ميشود تا هم نقاط ضعف و قوت تكنولوژي سازمان شناسايي شود و هم بتوان توانمنديهاي تكنولوژيكي سازمان را با رقبا ... مقايسه نموده وجهت جبران موارد نامطلوب اقدام كرد» (طباطبائيان: 1384، ص 21).
بعد ديگري از ارزيابي عبارتست از پرداختن به قابليتهاي تكنولوژيكي است. قابلتيهاي تكنولوژيكي يك مفهوم گسترده است كه معطوف به "توانايي استفاده مؤثر از تكنولوژيها و توانايي ايجاد تغييرات و نوآوري در تكنولوژيها" است. (kianwie,2003,p4) طبقهبندي زير عوامل يا گونههاي قابليت تكنيكي را بررسي ميكند:
الف) توليد يا قابليت بهره برداري: كه به دانش و مهارتهاي مورد نياز براي توليد اشاره دارد. از آن جمله مي توان قابليت در فرآيندهاي توليد، ماشين آلات، مديريت توليد و مهندسي را نام برد.
ب) قابليت هاي سرمايهگذاري: قابليتهاي سرمايهگذاري شامل نيروي انساني آموزش ديده كه مهارتهاي مورد نياز را منتقل نموده و توانايي تجزيه و تحليل سرمايهگذاري مناسب در يك پروژه معين و توانايي اجرا كردن پروژهها را دارند، ميباشد.
ج) سازگاري يا قابليت تغييرات كوچك: به دانش و مهارتهاي مورد نياز براي تنظيم و تطبيق تكنولوژيهاي انتقال يافته و انجام تغييرات جزيي در جهت بهبود فرآيندهاي موجود به منظور پاسخ دادن به شرايط گوناگون اشاره دارد.
د) نوآوري يا قابليت تغييرات اساسي: که به قابليتهاي مورد نياز براي انجام تحقيق و توسعه داخلي (R&D) در فرآيندهاي اساسي براي اصلاح محصولات و روندهاي موجود اشاره دارد. قابليتهاي تغييرات اساسي را ميتوان شامل ابداع و نوآوري و قابليت بهبود تكنولوژي موجود به فراسوي پارامترهاي طراحي شده اوليه و اصلي دانست». (Ibid: pp4-9)
ارزيابي نيازهاي تكنولوژيك در سه سطح ملي، بخشي و شركتي انجام ميشود. ارزيابي در سطح ملي بيشتر بر سياستگذاري، در سطح بخش به نيازهاي تكنولوژيك يك بخش صنعتي خاص و در يك شركت بر نيازهاي يك شركت تاکيد دارد.
تعاريف تكنولوژي و انتقال تكنولوژي
تعاريفي كه ذيلاً از تكنولوژي و انتقال تكنولوژي مطرح ميشود جنب آشنايي بيشتر با موضوع دارد و مقايسه آنها با تعريف و چارچوبي كه در بخش نخست ارايه شد وضوح بيشتري به مباني پذيرفته شده توسط ما ميبخشد.
ويپو با نگرش نسبتاً جامع تكنولوژي را «دانش سيستماتيك براي ساخت، توليد يا ارايه خدمات صنعتي، كشاورزي يا تجاري» ميداند. (مهدوي :1379، ص78) در عين حال تأكيد ميشود كه «تكنولوژي دانش انعكاس يافته در يك اختراع، يك ارتباط، يك طرح صنعتي يا اطلاعات (دانش) فني در قالب اسناد و يا در مهارت و تجربه كارشناسان براي طراحي، استقرار، عمليات و نگهداري يك كارخانه و يا تجهيزات و يا براي مديريت يك شركت صنعتي، و فعاليتهاي آنهاست. (همان) مركز انتقال تكنولوژي آسيا و اقيانوسيه APCTT به چهار عنصر اساسي تكنولوژي اشاره ميكند.
1) تكنولوژي افزار( Techno Ware)
تكنولوژي افزار يا به عبارتي سخت افزار، در حقيقت همان تكنولوژي متجسم در اشياء است و شامل ماشين ، تجهيزات و ابزار توليد آنها، يعني كارخانهها و غيره ميشود كه در اصل تسهيلات فيزيكي و تجهيزاتند.
2) انسان افزار (Human Ware)
انسان افزار، به معني تكنولوژي متجسم در انسان است و شامل مهارتهاي توليد، نوآوري و خلاقيت ميگردد كه در حقيقت توانائيهاي انسان، مهارت، تجربه و استعداد و هوش او را دربرميگيرد.
3) اطلاعات افزار (Info Ware)
اطلاعات افزار عبارت است از تكنولوژي متجسم در مدارك و اسناد كه در مجموع به آنها دانش يا اطلاعات گفته ميشود. اين جزء از تكنولوژي به صورت دانش است و در قالب تئوريها و نظريهها، طرحها، دستنامهها، پايگاههاي كامپيوتري و غيره تجلي مييابد.
4) سازمان افزار (Org. Ware)
سازمان افزار عبارت است از تكنولوژي متجسم در سازمان و مديريت كه در حقيقت عامل ارتباط دهنده و هدايت كننده ساير اجزاء تكنولوژي است و عمليات توليد يا ارائه خدمت را رهبري وهماهنگي ميكند.(همان)
در يك تقسيم بندي مشابه چهار جزء زير براي تكنولوژي ارائه شده است:
«سخت افزار: ساختار فيزيكي و استقرار منطقي تجهيزات يا ماشين آلات كه براي انجام وظايف لازم بكار ميروند.
نرمافزار: دانش استفاده از سخت افزار در راه انجام وظايف لازم.
مغز افزار: دلايل استفاده از تكنولوژي در مسيري مشخص، كه ميتوان آن را دانش چرايي نيز ناميد.
دانش فني: دانش كسب شده يا بدست آمده يا مهارت فني مرتبط با چگونگي انجام صحيح كارها» (باقري: 1381، صص 35-34).
«نرمافزار» و «انسان افزار» اشاره به مهارتهاي فني و متدولوژيك دارد كه از نظر ما عناصر اساسي در تكنولوژي و نوآوري تكنولوژيك است و تا نسبت به آن ها خودآگاهي به وجود نيايد هرگونه فرآيند انتقال و پيشرفت تكنولوژيك ناقص و ناتمام خواهد بود و وابستگي به پديدآورنده تكنولوژي را كاهش نخواهد داد. از اينرو در تقسيم بنديهاي فوق شايسته است كه در اولويت قرار گرفته و عميقاً درك شوند.
از نظر گي (Gee) تكنولوژي عبارتست از "مجموعهاي از دانش كه دربرگيرنده ايدههاي فني، اطلاعات يا داده؛ تخصص و مهارت فني فردي، تجهيزات، الگوها، طراحي يا كدهاي رايانهاي. از اينرو انتقال تكنولوژي ميتواند هر يك از اشكال فوق يا تركيبي از آنها را شامل شود. برخي از اين اشكال دربرگيرنده تجيهزاتاند در حالي كه برخي ديگر به شكل تخصص فني، آموزش و نرمافزار ارايه ميشوند"(Unido:2002) .
پيداست كه هر تعريفي كه از تكنولوژي پذيرفته ميشود بر تعريف ما از انتقال تكنولوژي تأثير ميگذارد. يك تعريف گسترده از تكنولوژي گسترهاي از گزينهها و وظايف را براي انتقال تكنولوژي فراروي ما ميگشايد.
"نكته اساسي در فهم چگونگي كسب تكنولوژي آن است كه تنها با يك شئي سروكار نداريم بلكه همچنين تكنولوژي دربردارندهي دانش نرمافزاري و سخت افزاري است"(Unido:2002).
تأكيد ما در اين تحقيق بر اين است كه تكنولوژي را به مثابه دانش و روش در نظر بگيريم. در همين راستا شوراي آموزش ملي انگلستان تكنولوژي را «به عنوان كاربرد خلاق دانش، مفاهيم و تجارب لازم براي طراحي و ساخت محصولات داراي كيفيت خوب، تعريف كرده است» (رضايي: 1381، ص 10). اين تعريف تأكيد بيشتري بر روش دارد تا تعريف جامعه مديريت تحقيقات صنعتي اروپا كه تكنولوژي را وسيلهاي ميداند كه توسط آن دانش، علم واكتشافات آنها جهت توليد كالاها مورد استفاده قرار ميگيرد. (همان).
در جهت تعريف مبنايي اين تحقيق طارق خليل و جندرون تعريفهاي كاملتري ارايه ميدهند. طارق خليل تكنولوژي را «كليه دانشها، فرآيندها، ابزارها، روشها و سيستمهاي بكار رفته در ساخت محصولات و ارايه خدمات ميداند» (باقري: 1381، ص 34). کميسيون اقتصادي اروپا در "واژه نامه فني مربوط به انتقال تکنولوژي و همکاري صنعتي و برنامه ريزي واحدهاي اقتصادي" تکنولوژي را بدينگونه تعريف مي کند: " بطور معمول مجموع اطلاعات، مهارتها، روش ها و ابزارهاي لازم براي ساختن، بکاربردن و تهيه چيزهاي مفيد" (بيزک 1374,ص.4)
جندرون بر اين باور است كه «تكنولوژي هرگونه دانش كاربردي سيستماتيك مبتني بر تجربه يا تئوريهاي علمي است كه در روشها و مهارتهاي توليد، سازمانها و يا ماشينآلات به كار رفته است». (قاضي نوري: 1383، ص.7)
نوآوري و انتقال تکنولوژي ترکيب عاقلانهاي از مديريت، علم و خلاقيت با تکنولوژي است. بنابراين فرد کليدي کسي است که يک اتصال حياتي را بين توليد يا فرايند خدمات از سويي و تکنولوژي موجود ايجاد ميکند. (Cooke, Mayes, 2005, p. xiii) قانوني براي موفقيت قطعي نوآوري و انتقال تکنولوژي وجود ندارد اما راههايي براي به حداکثر رساندن مطلوبيت آن وجود دارد.
انتقال تکنولوژي با ابداع شروع ميشود و با «انتقال» به بازار که همان نوآوري است ادامه مييابد. يعني با نوآوري است که يک ابداع (Invention) به بازار راه مييابد.(Ibid. p.4)
کوک و مايز معتقدند که تفکيک شفافي بين چهار پديده متفاوت ابداع، نوآوري، طراحي و انتشار لازمه بحث از انتقال تکنولوژي است. با استفاده از مثال چرخ اين دو نويسنده مقصود خود را آشکارتر بيان مي دارند. آنگاه که نياز براي وسيلهاي همچون چرخ وجود دارد و به اين نياز پاسخ گفته ميشود از آن به ابداع نام ميبريم. آنگاه که به استفاده از اين ابزار (چرخ) و چگونگي کاربرد آن فکر ميکنيم در مرحله نوآوري هستيم. آنگاه که اين ايده با ايدههاي ديگر ترکيب ميشود تا از چرخ به عنوان يک وسيله عملي استفاده شود از آن به طراحي ياد ميکنيم و در پايان، براي آنکه توسعه جديدي تحقق يابد ضروري است که دانش به آن گسترش يابد که از آن به انتشار نام ميبريم.
بنابراين فرآيند نوآوري شامل عناصر ذيل است:
ابداع
نوآوري
طراحي
انتشار
ابداع، نوآوري، طراحي، انتشار
ابداع يک خلق يا کشف جديد است و ضرورتا ارتباط وثيقي به بازار ندارد. مثلا از هنگام کشف آلومينيم توسط سنت کلر دوويل تا زمان شناسايي ظرفيتهاي آلومينيم، يعني آنگاه که از آن براي پنجرههاي منازل، قايقها و ... استفاده شد، صد سال طول کشيد. البته ابداعات و کشفياتي هم هستند که اين فاصله زماني در آنها بسيار کمتر بوده است. مشاهده ميشود که انتقال تکنولوژي گاه نياز شفافي وجود ندارد اما يک ابداع يا يک کشف صورت گرفته است اما گاه نياز شفاف وجود دارد مثلاً نياز به رصد هواپيماهاي دشمن که نياز به وجود يک دستگاه به نام رادار شفاف ميکند. اما گاه نياز شفافي وجود ندارد و مانند آنگاه که آلومينيم کشف شد کاربردهاي بعدي آن نياز را يجاد کرد اما در ترانزليتور نياز به آن مدتها قبل از ابداعش وجود داشته است. بنابراين ابداع عبارتست از ايده اوليه (The original Conception) و نوآوري يا توليد عبارتست از توسعه و تغيير يک محصول موجود.
اما پرسش اساسي در ارتباط با انتقال تکنولوژي آن است که چه عواملي دستاندرکارند که يک ابداع در قالب نوآوري به بازار انتقال يابد. يک مخترع يا يک کاشف تنها يک بخش از شبکه وقايع و اتفاقات است. "تجربه و دانش مخترع وجود دارد روابطي بين مخترع با همکارانش، رقيبانش، دوستانش و ديگران جريان دارد، وضعيت بازار که مخترع با آن آشناست وجود دارد؛ ميليونها اختراع و اکتشاف پيشيني نيز وجود دارد. مخترع کليدي را به قفل يک مشکل خاص مياندازد و يک راهحل را از جايگاه ويژه خود در شبکه سنتز ميکند مخترع نه تنها تشخيص ميدهد که يک مسأله وجود دارد (مثلاً چگونه ميتوان از موتور براي حمل و نقل مردم استفاده کرد) بلکه تعيين ميکند که با آن مواجهه نمايد. اين نخستين مرحله از فرآيند چند مرحلهاي نوآوري ميباشد." (Ibid. p.7)
پس از اين مرحله، مرحله آمادگي است که مسأله بصورت دقيقتري مورد بررسي قرار ميگيرد و راهحلهاي گوناگوني ارزيابي ميشود. سپس مرحله رشد شکل ميگيرد که با گذشت زمان معيني به بصيرت (کشف) و روشنگري ختم ميشود، در پايان ايده به يک راهحل عملي در ميآيد. هر چند مرحله بصيرت و کشف روشنگري مهمترين مرحله تلقي ميشود اما بدون مراحل پيشيني امکانپذير نيست. با انتشار يک محصول در بازار گسترش مييابد انتشار همان بازاريابي است. فرآيند انتشار شامل بازاريابي تبليغات، ارتقاء و ايجاد انگيزش و قيمت گزاري است.
رابطه بين اختراع، نوآوري، طراحي و انتشار
رابطه خطي
تيرکها در اين رابطه خطي ضرورتا از اول به آخر در نظر گرفته نشده است ابداع و اختراع هميشگي است نه اينکه در يک سازمان خاص رخ دهد از اين روست که واژه نوآوري (Innovation) براي توصيف کل اين فرآيند بکار ميرود و همه فاکتورهاي فوقالذکر را نيز در برميگيرد نه اينکه صرفاً يک بخش از کل فرآيند باشد. لذا انتقال تکنولوژي ابزاري است که به وسيله آن به نوآوري دست مييابيم. از اين رو دياگرام ذيل نماي واقعيتري از نوآوري و انتقال تکنولوژي در مفهومي مضيق را به دست ميدهد:
ادامه دارد...
نظرات