به گزارش ایسنا، مهدی اشتری کارشناس برنامهریزی راهبردی در یادداشتی نوشت: طی روزهای اخیر و پس از حمله زمینی رژیم صهیونیستی به غزه، برخی طیفهای سیاسی در داخل کشور به طرح مباحثی پرداختهاند که قابل بررسی است. به طور نمونه حسن روحانی، رئیس جمهور سابق در دیدار اعضای شورای مرکزی حزب ندای ایرانیان اظهار داشته است: "بین جنگ و صلح فاصله خیلی زیادی نیست. الان ما در شرایط جنگ نیستیم اما با جنگ هم فاصله زیادی نداریم. ممکن است یک اشتباه، تصمیم نادرست یا یک عمل غیردقیق، شعله جنگ را به سمت ما بکشاند. وقتی آتش جنگ شعلهور شد خاموش کردنش بسیار سخت و گاهی ناممکن است."
این سخنان رئیس جمهور سابق در حالی بیان شد که ظریف، دیگر دولتمرد حسن روحانی نیز طی روزهای اخیر در اظهار نظری در نشست فلسطین از منظر روابط بینالملل گفته بود: "من هم معتقدم مردم از پرداخت هزینه خسته شدهاند. نیازی هم نیست ما هزینه بپردازیم. ما میتوانیم از حق دفاع کنیم... قرار نیست ما جای مستضعفین بجنگیم."
اظهارات سایر چهرههای نزدیک به دولت قبل و جریان اصلاحطلبان نیز رنگ و بویی با همین محورها داشت یعنی به جنگ نزدیکیم و ایران ضمن حمایت از حق هزینه ندهد!
دوگانه جنگ و صلح درحالی توسط این افراد مطرح میشود که به اذعان کارشناسان حوزه بینالملل، انگارهای غلط است، بخصوص در منطقه غرب آسیا که با دخالت قدرتهای فرامنطقهای، جنگ و صلح توام شده و آرایش صحنه نبردها برآیند توان درونی و اعمال ارادههاست. یعنی کشوری که از ابتدا دستهایش بالاست و اظهار عجز میکند، قطعا در معادلات شکست ارزیابی میشود و حتما مورد تجاوز قرار میگیرد.
کما اینکه در دو جنگ جهانی ایران اعلام بیطرفی کرد و هر دو بار اشغال شد، یا در ابتدای انقلاب اسلامی فسخ برخی قراردادهای نظامی ایران و ابراز بینیازی از ابزار جنگی، صدام حسین دیکتاتور عراق را به طمع جنگ با ایران و فتح تهران انداخت.
دوری از جنگ امری عقلانی است اما تاریخ نشان داده با ابراز عجز و اعلام کنارهگیری از نقشآفرینی منطقهای نه تنها از جنگ دور نمیشویم که تنش را به درون سرزمین خود فرامیخوانیم.
در ابتدای دولت یازدهم طرح مسئله خزانه خالی یا اغراق در توانایی نظامی آمریکا که با یک بمب میتواند تمام سیستم دفاعی ایران را از کار بیاندازد، نه تنها سایه جنگ را از سر کشور دور نکرد، بلکه روز به روز تهدیدها و اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران بیشتر شد و حتی در دوره مذاکرات برجام هم غرب گشایشی ایجاد نکرد و تحریمها را بیشتر کرد.
اگر در دهههای ۷۰ و ۸۰ به خواست و توصیه برخی گروههای سیاسی داخلی و با فشار خارجی، ایران حمایت از گروههای مقاومت را متوقف میکرد، قطعا خلع سلاح میشد و همچون افغانستان و عراق اشغال میشد.
یا عدم دخالت ایران برای نابودی داعش که با طرحی آمریکایی به وجود آمده بود، امروز کشور را در شرایط سختی قرار میداد.
بیتفاوتی نسبت به گروههای تجزیهطلب خارج مرزها و عدم برخورد با آنها و دنبالههایشان، میتوانست تبعات سنگینی برای کشور داشته باشد و ایران عزیز را با خطر تجزیه مواجه کند.
این بخش از سخنان روحانی نیز محل مناقشه است: "ما الان به نقطهای رسیدهایم که در یک مسأله روشنی مانند غزه هم مثل هم حرف نمیزنیم. در این حادثه سخت و سنگین برای اولین بار میبینیم در ایران میان مردم شکاف وجود دارد. این موضوع بیسابقه و این شکاف اجتماعی و فرهنگی و دیدگاه نسبت به منطقه و جهان بسیار خطرناک است."
این مواضع که بیشتر مصرف داخلی دارد، درحالی از جانب حسن روحانی دبیر اسبق شورای امنیت ملی کشور مطرح میشود که در دهه ۸۰، عدهای شعار انحرافی نه غزه و نه لبنان را سر دادند و از جانب طیف سیاسی مطبوع روحانی نه تنها مورد مواخذه قرار نگرفتند که به طور ضمنی با سکوت حمایتشان کردند!
لذا این مطلب که "امروز به نقطهای رسیدیم و برخی نظرات دیگری در مورد فلسطین و غزه دارند و بین مردم شکاف به وجود آمده"، صحیح نیست و ریشه در برخی جریانات سیاسی مذبذب دارد.
چه در دوره رژیم پهلوی که حامی و متحد صهیونیستها بود اما از شر صهیونیستها در امان نبود و چه پس از انقلاب اسلامی، همواره گروههایی با مقاصد و منافعی مسئله فلسطین را وجهالمصالحه اختلافات سیاسی کردهاند و با گفتار و رفتارهایی که داشتهاند برخلاف منافع ملی و اصول اخلاقی انسانی با صهیونیستها همنوایی کردهاند، پس این موضوع مختص امروز نیست و باید آنهایی را مواخذه و شماتت کرد که این انحرافات را دیدند و سکوت کردند.
جنگهراسی و بزرگنمایی خطر درحالی است که قدرت بازدارندگی ایران اسلامی، جرئت هر اقدامی را از دشمنان سلب کرده و دشمنان نیز به آن اذعان دارند. به ویژه آن که ارتش پوشالی صهیونیستی بیش از یکماه است با وجود حمایت همه جانبه غرب در باریکه ۳۶۰ کیلومتری غزه زمینگیر شده و نظام سیاسی و اطلاعاتی و ماشین جنگی آن در حال فروپاشی است.
هم آمریکاییها بارها پیام دادهاند که مایل به گسترش میدان نبرد نیستند و هم صهیونیستها آنقدر ذلیل شدهاند که از ورود همه جانبه حزبالله لبنان به میدان درگیری هراس دارند، حال چطور برخی چهرههای سیاسی احساس خطر کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که خطر جنگ به کشور نزدیک است؟
بماند که برخی اظهارات عجیب و متناقض چهرههای نزدیک به گروههای خاص سیاسی در تطهیر رژیم صهیونیستی و تقبیح مقاومت مشروع مردم فلسطین در نوع خود باعث تاسف و تامل است و نشان میدهد این افراد هیچگونه درکی از منافع ملی ندارند و شعارهای حقوق بشر جز لقلقه زبانشان نیست.
انتهای پیام
نظرات