به گزارش ایسنا، زبان پهلوی بر دو گونه است: گونهای که آن را پهلوی شمالی یا پهلوی اشکانی مینامند و کلمات بیگانه در آن نیست. گونه دیگر را پهلوی جنوبی یا پهلوی ساسانی اصطلاح کردهاند که کلمات بیگانه بهطرزی خاص در آن بهکار رفته است.
در دوره ساسانیان، در سرزمین غربی ایران آن روز که کشور عراق و بینالنهرین کنونی را میساخته و در گرداگرد پایتخت زمستانی و بزرگترین شهر ساسانیان، تیسفون یا مداین، مردمی از نژاد سامی میزیستهاند که بومی آن سرزمین بوده و اگر همۀ مردم آن دیار را فراهم نمیکردهاند، لااقل اکثریت مردم آنجا از این تیره بودهاند. این مردم همان آرامیان قدیم بودهاند و زبانی داشتهاند بهنام زبان آرامی که از همان ریشۀ زبانهای سامی یعنی سریانی و عبری و نبطی و غیره بوده است و زبان تازی از آن بیرون آمده و لهجهای از آن در میان طوایف ترسایان شمال غربی و مغرب ایران که بهنام «کلدانی» یا درستتر بهنام «آسوری» معروف بوده، باقی ماند و کسانی که این زبان را در کوی و برزن یا در رادیو شنیدند، میدانستند که خویشاوندی نزدیکی با زبان عرب دارد و مخصوصاً شباهت مخارج حروف و لحن آن با زبان تازی بسیار آشکار و زننده است.
چون پایتخت ساسانیان پر از این مردم بود و زبانشان روز و شب گوش شهرنشینان تیسفون را میانباشت، کلمات بسیار (نه تنها اسامی و صفات، حتی افعال و ضمایر و حروف عطف و ربط) از زبان آنها وارد زبان پهلوی ساسانی شده و آن هم بهطرز شگفت و خاصی که در هیچ زبان دیگر نظیر ندارد و آن این است که در نوشتن کلمات آرامی را بهکار میبرده و در خواندن آنها را در ذهن خود ترجمه میکرده و کلمه ایرانی را بهجای آن به زبان میآوردند و این همان کلماتیست که در فرهنگهای متداول، مخصوصا در برهان قاطع تقریباً همه آنها را ضبط کرده و کلمات «زند و پازند» نام گذاشتهاند زیرا که دامنه این بیگانهپرستی به جایی کشیده بود که حتی این کلمات آرامی در اوستا و نسخۀ مکتوب این کتاب یعنی «زند» نیز راه یافته بود.
این کلمات آرامی را که بدینگونه در پهلوی ساسانی بهکار میبردند، بهاصطلاح خاص «هووارش» یا «زوارش» میگفتند و تفاوتی که در میان پهلوی شمالی یا اشکانی و پهلوی جنوبی یا ساسانی هست بر سر همین کلمات است که در پهلوی اشکانی هووارش نیست و در پهلوی ساسانی هست.
اینجا که میرسد، ناچار این نکته مسلم در ذهن مینشیند که استعان از زبان بیگانه و آن هم زبان سامی در زبانهای ایرانی، حکم تحمیلی و زورآوردهایی نیست که با اسلام بر سر ایرانیان کوفته شده باشد، بلکه سنت دیرین و شالده کهنسازیست که کوتاهترین دوره استقرار آن به هزاروپانصد سال و به اوج جهانگیری و شکوه و جلال ساسانیان به روزگار شهریاری خسرو اول، انوشیروان، میرسد. منتها روزی بود که زبان پهلوی از زبان آرامی استعانت میکرد. روزی رسید که زبان دری جای زبان پهلوی و زبان تازی جای زبان آرامی را گرفت و به همان سنت دیرین زبان دری از زبان تازی استعانت کرد.
تصور نکنید که این دادوستد تنها یکجانبه بوده و تنها ایرانیان از زبانهای سامی یا لااقل از زبان تازی عاریت گرفتهاند و تازیان هرگز از ما عاریت نخواستهاند.
منبع: بخشی از مقالۀ روش تجدد در زبان و ادبیات فارسی، سعید نفیسی، آینده، سال سوم، آذر ۱۳۲۳، شمارۀ ۴.
انتهای پیام
نظرات