به گزارش ایسنا، درست در آستانه روز پاسدار، ایالات متحده آمریکا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در لیست گروههای تروریستی قرار داد، این برای اولین بار است که یک دولت، نیروهای نظامی رسمی یک کشور را به عنوان سازمانی تروریستی معرفی میکند. در این راستا رژیم صهیونیستی، عربستان و بحرین تنها کسانی بودند که از این اقدام خصمانه دولت ترامپ علیه کشورمان حمایت و ابراز خرسندی کردند.
همواره روابط رژیم صهیونیستی با آمریکا عامل مهمی در تعیین سیاست کلی دولت ایالات متحده آمریکا در خاورمیانه به شمار میرود و کنگره نمایندگان ایالات متحده آمریکا نیز تأکید قابل توجهی بر حفظ رابطهای نزدیک با اسرائیل داشتهاست. چه بسا تصمیم اخیر رئیس جمهور امریکا نیز در راستای خدمت به رژیم صهیونستی باشد.
اکنون با توجه به موضع گیری رژیم صهونیستی نسبت به اقدام اخیر رئیس جمهور آمریکا، نگاهی به نقش و عملکرد این کشور اشغالگر در دوران دفاع مقدس علیه کشورمان داریم چرا که عموماً کنشهای امنیتی از فرمولی یکسان و مشابه در جغرافیای خاورمیانه برخوردار بوده است.
از جمله افرادی که در این زمینه تحقیق و پژوهش داشته است میتوان به «کریستوفر سی جوینر» اشاره کرد. این محقق در کتابی با عنوان «درسهایی از راهبرد حقوق دیپلماسی» که از سوی نشر مرز در سال ۱۳۸۹ منتشر شده است مینویسد:
«جنگ ایران و عراق برای رژیم اسرائیل، به دلیل محوریت تهدید عربی و تمرکز این حکومت بر موضوع امنیت و حل و فصل مناقشهی اعراب و اسرائیل، با ملاحظات راهبردی و تاکتیکی متعددی توأم بود. جهان عرب به دو قطب تبدیل شده بود. قطب تندروتر (سوریه، لیبی و یمن جنوبی) که هوادار ایران بودند و قطب دیگر (اردن، کشورهای خلیج [فارس] و مصر) که از عراق حمایت میکردند. البته سطح حمایتها در مقاطع مختلف زمانی و کشور به کشور، متفاوت بود.
دو دستگیهای جهان عرب، مانعِ تشکیل جبههی متحدی علیه اسرائیل شد. بنابراین بیشتر فشار جبههی شرقی از اسرائیل برداشته شد و خطر وقوع جنگی بزرگ بین اعراب و اسرائیل تا حد بسیاری کاهش یافت. عراق در نتیجهی همین صفبندیهای حاصل از جنگ، مواضعش را دربارهی مناقشهی اعراب و اسرائیل تعدیل کرد و این بار برخلاف موضعگیریهای شدیدش علیه پیمان صلح مصر و اسرائیل (در طول جنگ با ایران) همکاریهای تنگاتنگی را با مصر آغاز کرد و به انتقاداتش از این کشور پایان داد.
بهره اصلی اسرائیل از جنگ ایران و عراق آن بود که این دو قدرت عمدهی منطقهای - که هر دو دشمن اسرائیل محسوب میشدند - علیه یکدیگر وارد جنگ شدند و فرصت استراحتی برای اسرائیل فراهم شد. مدحتالزاهد (Midhat al-Zahid) از روزنامهی الاهرام در اینباره توضیح میدهد:
شروع جنگ خلیج [فارس] فرصتی طلایی برای اسرائیل بود که پس از انقلاب ایران خود را در وضعیتی ناخوشایند حس میکرد و این بدان علت بود که یکی از قدرتهای منطقهای که میتوانست به صف دشمنان این رژیم بپیوندد و برای اسرائیل خطرناک باشد درگیر جنگ شده بود. جنگ به اسرائیل نه تنها فرصت خنثیسازی این خطر بالقوه را داد، بلکه آن را به جنگ ثانویهای مشغول کرد تا از جنگ بعدی با اسرائیل منحرف شود. جنگ امکان احیای جبههی شمال شرقی را تضعیف کرد .(۱)
رویکرد اسرائیل برقراری رابطهای نزدیک و سازنده با ایران، در جناح شرقی جهان عرب بود. سود اسرائیل از جنگ ایران و عراق مشخص بود، زیرا این جنگ سبب شد تا هر دو طرف از شرکت در جنگهای دیگر باز بمانند. تأمین سلاح برای ایران به منظور ادامهی جنگ به نفع حکومت اسرائیل بود * که به دنبال حفظ موازنهی قوا برای طولانی کردن جنگ و جلوگیری از پیروزی هر یک از دو طرف بود .(۲)
نقش اسرائیل در ماجرای «ایران گیت» برخی از این محاسبات را نشان میداد، اما عوامل دیگر، به ویژه ماهیت روابط اسرائیل و آمریکا نیز بسیار مهم بود. سیاست آمریکا دربارهی جنگ ایران و عراق تحت تأثیر ملاحظات متعددی بود که لزوم حفظ و ارتقای منافع از جملهی این ملاحظات بود. جنگ طولانی ایران و عراق تا زمانی که به دیگر کشورها سرایت نمیکرد، در ظاهر ضرری برای منافع امریکا نداشت؛ مگر آنکه خطری برای آزادی کشتیرانی یا انتقال نفت ایجاد میکرد یا آنکه اتحاد جماهیر شوروی و متحدانش میتوانستند از این موقعیت به نفع خود استفاده کنند. حتی برخی معتقد بودند که ادامهی جنگ منافعی جانبی برای سیاست امریکا در بر دارد.
دولت کارتر برای تضمین آزادی کشتیرانی و حفظ انتقال نفت از تنگهی هرمز و اطمینان از امنیت کشورهای خلیج [فارس] در برابر خطر بالقوهی حاصل از گسترش جنگ به این کشورها، در پی جلوگیری از پیروزی هر یک از دو طرف جنگ بود. دولت ریگان در ظاهر این سیاست را ادامه داد و برخی عناصر آن را از جهاتی تقویت کرد. با این حال، آمریکا در حالی که به موضع بیطرفانهاش در جنگ ایران و عراق ادامه میداد، کابینهی ریگان از یک سو اقداماتی عملی برای جلوگیری از فروپاشی اقتصادی و نظامی عراق انجام میداد و از سوی دیگر در قضیهای که به «ایران گیت» معروف شد، برای ایران سلاح تأمین میکرد .(۳)
انتقال محمولههای سلاح به ایران بر اساس رویکرد ریگان در تابستان ۱۹۸۵ (۱۳۶۴) شروع شد و تا پاییز ۱۹۸۶ (۱۳۶۵) ادامه یافت. اسرائیل به نیابت از آمریکا، برخی از محمولههای اولیه را در سال ۱۹۸۵ به ایران فرستاد که ظاهراً سبب رونق دوباره بورس اسرائیل شد .(۴) ریگان رئیسجمهور وقت آمریکا در ۱۷ ژوئن ۱۹۸۶ (۲۷ خرداد ۱۳۶۵) محرمانه مجوز فروش سلاح به ایران را امضا کرد که برخی از آن در سال ۱۹۸۶ فرستاده شد. اسرائیل در این میان نقش مهمی در تسهیل انتقال سلاحهای امریکایی ایفا کرد و برخی معتقدند خود نیز سلاحهایی را برای ایران تهیه میکرد.
اسرائیل خود را حامی اصلی سیاستهای آمریکا میدانست، اما ادامهی جنگ ایران و عراق نیز تأثیراتی بر این حکومت داشت. شیمون پرز (Shimon Peres)، وزیر امور خارجهی وقت اسرائیل در اینباره گفت: برای کمک به آزادسازی گروگانهای آمریکایی، فروش محدود سلاح [بین اسرائیل و ایران] وجود داشت که هیچ گاه از ۱۰ تا ۲۰ میلیون دلار فراتر نرفت.... ما هرگز برای پیروز شدن ایران در جنگ به این کشور سلاح نفروختیم.»
پانوشت:
* فروش سلاح از طرف حکومت اسرائیل به ایران از ادعاهای کذب و بیهودهای است که بارها و بیهیچ سند و مدرکی نویسندگان غربی تکرار کردهاند و با توجه به تخاصم آشکاری که بین جمهوری اسلامی و این حکومت غاصب وجود دارد اصولاً چنین ادعایی پذیرفتنی نیست.
۱. Midhat al-Zahid, "Israel and the Iraq-Iran War," AI-Siyash al-Duwaliyah, July ۱۹۸۶.
۲. The argument asserts: "It is also easy to understand the reasons for Israel's strategy of blocking an Iraqi victory. From Israel's point of view Iraq is still straddling the fence: it has not severed all its relations with the rejection front, and it has not totally aligned itself with the moderates' camp. Seen from that perspective, victory for Iraq could strengthen its regional position, particularly in the Gulf. It may induce the coastal areas of the Gulf to unite under the Iraqi flag either in a limited regional plan or a comprehensive Arab one. But Israel is also focusing on another extremely important angle because an Iraqi victory would give the Iraqi army moral stature as well as military experience, combat efficiency and more armaments. And that could constitute a threat to Israel's security." Ibid.
۳. See John Tower, Edmund Muskie, and Brent Scowcroft, The Tower Commission Report (New York: Bantam Books and Times Books, ۱۹۸۷).
۴. آن چه آمریکاییها در توجیه شکست ماجرای «ایران گیت» عنوان میکنند، خیانت اسرائیل به پروژه مک فارلین است. به گفته آمریکاییها ارسال سلاح از آمریکا به ایران پس از تصرف لانه جاسوسی ممنوع میشود. مشاورین کاخ سفید پیشنهاد میکنند که برای دور زدن این ممنوعیت، سلاحها ابتدا به یک کشور قابل اعتماد و نزدیک ارسال و سپس همراه با هیئت اعزامی روانه ایران شود. در این میان، اسرائیل به عنوان کشور واسطه از سوی امریکا انتخاب میشود. سلاحها به اسرائیل حمل و از آنجا به همراه هیئت به ایران میآید.
در جریان اقامت هیئت در ایران، سلاحهای مزبور تست میشوند و کارشناسان ایرانی آنها را به عنوان سلاحهای خراب و غیرقابل استفاده اعلام میکنند. ابتدا هیئت آمریکایی این ادعا را نمیپذیرد ولی با دریافت نمونه قطعات خراب متوجه میشوند که سلاحها در اسرائیل تعویض شده و اسرائیل در محموله خیانت کرده است. در واقع اسرائیل حتی برای ارسال سلاح امانتی به ایران هم دست از کارشکنی برنداشت. گروه مذاکره کننده امریکایی معتقدند خیانت اسرائیل در این قضیه باعث افزایش بدبینی ایرانیها و نهایتاً شکست مذاکرات مک فارلین شده است.
انتهای پیام
نظرات