به گزارش ایسنا، «مایکل مورپرگو» شاعر و نویسنده سرشناس ادبیات کودک و نوجوان که رمان «اسب جنگی» او توسط «استیون اسپیلبرگ» به فیلم سینمایی موفقی تبدیل شده، چندی پیش با «ماتیلدا باترزبی» گفتوگویی انجام داده که در «ایندیپندنت» منتشر شده است.
«مورپرگو» رمان «اسب جنگی» را در سال ۱۹۸۲ به نگارش درآورد و همیشه فکر میکرد نمایش عروسکی این اثر خیلی مسخره خواهد شد. او پیش از ساخت این اقتباس نمایشی میگفت: آنها دیوانهاند که میخواهند با اسبهای عروسکی داستان را روایت کنند.
با این حال نمایش عروسکی «اسب جنگی» به روی صحنه رفت و عنوان موفقترین اثر قرن حاضر در تئاتر ملی لندن را کسب کرد. این اثر اقتباسی سپس به «وست اند» منتقل شد و تاکنون بیش از ۳۰۰۰ اجرا داشته است.
اما آنچه «مورپرگو» را راضی کرده، کنسرتی است که از روی همین کتاب در تالار «آلبرت» به روی صحنه رفته است. در این اثر، ارکستر فیلارمونیک سلطنتی به همراه تیم انیمیشنی «رای اسمیت» اثری به نام «داستان اسب جنگی در کنسرت» را اجرا کرده و رضایت این نویسنده را به دست آورده است.
«اسب جنگی» طی این مدت در چین، استرالیا، کانادا، آمریکا، آفریقای جنوبی و اروپا اجرا داشته و به موفقیت چشمگیر جهانی دست پیدا کرده است.
«مورپرگو» در ابتدای این مصاحبه با شوخطبعی میگوید: من از یک خانواده بازیگر آمدهام. مادرم بازیگر بود، پدرم هم همینطور، من هم باید بازیگر میشدم. اگر کمی زودتر دست به کار میشدم، الان «جورج کلونی» بودم. حالا اشکالی ندارد. این اتفاق نیفتاد و من کارهای دیگری کردم. اما کشفهایی که در دورههای بعدی زندگیات انجام میدهی خیلی لذتبخش است.
این نویسنده ادامه میدهد: من همیشه عاشق قصهگویی بودم. وقتی معلم بودم همیشه دوست داشتم برای بچهها قصه بگویم و این هم تا حدودی بازیگری است. من شخصیتها را بازی میکردم تا برای بچهها باورپذیر شوند، اما تنها همین ۱۰-۱۵ سال گذشته بوده که توانستهام به روی صحنه بروم، در تئاترها شرکت کنم یا کنفرانس بدهم. این کار واقعا لذتبخش است.
تدریس، «مورپرگو» را به سمت نویسندگی سوق داد. همسر او «کلر لین» هم یک معلم بود و یک مزرعه خیریه را به همراه او اداره میکرد. آنها برای راهاندازی این خیریه که از بچهها برای یک هفته زندگی و کار در آن مزرعه دعوت میکرد، راهی کِنت شدند. در همین مزرعه بود که «مورپرگو» رابطه نزدیک نوجوانان را با حیوانات مشاهده کرد و اولین بذرهای «اسب جنگی» کاشته شد.
«مورپرگو» که حالا ۷۳ ساله است، بیش از ۱۰۰ کتاب نوشته اما «اسب جنگی» از میان آنها شهرت فراوانی دارد. خوشبختانه او در همسایگیاش فردی را داشت که با تجربه و ذوق ادبیاش مشاور خوبی برایش بود. او در یکی از پیادهرویهای روزانهاش تصادفا با «تد هیوز» شاعر سرشناس انگلیسی ملاقات میکند و متوجه میشود «هیوز» در پنج مایلی مزرعه آنها سکونت دارد.
«مورپرگو» در اینباره میگوید: «هیوز» نویسنده خارقالعادهای بود. من در یک نقطه گیر کرده بودم، فکر میکنم اوایل دهه ۱۹۸۰ بود و در حال نگارش «اسب جنگی» بودم. اوایل او آنقدرها هم مهربان نبود. میگفت: «شاید تو نباید نوشتن این داستان را اینقدر سریع شروع میکردی.» من گفتم: «نه، نه از پسش برمیآیم.» اما او گفت: «نه، باید وقت بیشتری بگذاری و دربارهاش تخیل کنی، فکر کنی و در ذهنت با آن کلنجار بروی.» او گفت: «این به خاطر این نیست که تو نمیتوانی بنویسی، برای این است که به خودت اجازه دهی فضای داستان را به خوبی درک کنی و این زمان میبرد.»
«هیوز» به او توصیه کرد تکنیکی را به کار ببرد که «مورپرگو» آن را «زمان رویا» مینامد. این تکنیک در واقع این است که به تختخواب بروی و درباره شخصیتهای داستانت فکر کنی و ببینی ذهن نیمهخودآگاهت آنها را به کجاها میبرد.
«هیوز» به او میگفت، وارد «زمان رویا»یت شو و از نشستن و به صفحههای کاغذ خیره شدن دست بردار.
وقتی از تئاتر ملی برای ساخت نمایش عروسکی این رمان با «مورپرگو» تماس گرفتند، او فکر کرد این کار مسخره است.
این شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی در اینباره میگوید: من «شیرشاه» را دیده بودم و کاملا میتوانستم ببینم آن عروسکها برای خودشان چیزی هستند. اما وقتی درباره جنگ جهانی اول حرف میزنی و میخواهی داستانی را که در عمقش خیلی غمگین است روایت کنی، نمیدانستم چطور این کار ممکن است. حتی در زمانی که داشتند تمرینهایش را انجام میدادند، من قانع نشده بودم. وقتی برای اولینبار آن را روی صحنه دیدم، متوجه شدم کاری از روی نبوغ بوده.
«مورپرگو» که تاکنون چهار بار نامزد نهایی دریافت مدال «کارنگی» شده، در پایان اضافه میکند: این اتفاقی است که در تئاتر میافتد. اینطور نیست که با یک سری فرمول، کاری را بدون فکر کردن به داستان جلو ببری و بتوانی قلب مردم را از احساسات پر کنی. تئاتر ملی واقعا فوقالعاده است.
اجرای کنسرت «اسب جنگی» از ۲۷ اکتبر ۲۰۱۶ در تالار سلطنتی «آلبرت» آغاز شده است.
انتهای پیام
نظرات