خسرو ناقد با اشاره به وضعیت بازار کتاب و شمار کتابخوانها میگوید: دیدارکنندگان میلیونی نمایشگاه کتاب کجا و تیراژهای ٥٠٠ و حداکثر ١٠٠٠ نسخهیی اغلب کتابها کجا؟!
در متنی که این پژوهشگر و مترجم نوشته و آن را در اختیار بخش ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، گذاشته آمده است: «آنچه از نگاه بیشتر منتقدان عرصهی نشر کتاب پنهان میماند و یا نادیده انگاشته میشود، این واقعیتِ تلخ است که بازار کتاب و شمار کتابخوانها در ایران بسیار محدود و در اصل فقیر و حقیر است و روز به روز نیز تحلیل میرود. هنوز اکثریتی بزرگ از مردم، که روزانه چندین ساعت از وقت خود را به تماشای برنامههای بیشمار کانالهای تلویزیون ماهوارهیی و داخلی و همچنین گشت و گذار در سایتهای اینترنتی و "شبکههای اجتماعی" گوناگون میگذرانند، از خرید دو کتاب در سال و یک ساعت مطالعهی کتاب در هفته تن میزنند.
خانوادهها در سبد خرید و هزینههای ماهانه خود نه تنها جایی برای نشریه و مجله و کتاب درنظر نمیگیرند، که سهل است، حتی به ندرت گذارشان به کتابخانههای عمومی منطقه و شهرشان میافتد تا به رایگان کتابی امانت بگیرند و بخوانند. بگذریم که حتی آن بهاصطلاح فرهیختگان و روشنفکران و حتی اهل قلم و آنان که مینویسند و ترجمه میکنند نیز بسیار کمتر از آنچه از این طایفه انتظار میرود، اهل خرید و خواندن کتاباند. از نسخههای اهداییِ یکدیگر هم فقط همان صفحه مزین به "هدیه به دوست..." را میخوانند و به این و آن نشان میدهند و به هر مناسبتی در سایت و "شبکههای اجتماعی" خود منتشر میکنند.
بدبختانه ادعای ما ایرانیان بسیار بیشتر از آن چیزی است که باید باشد. ما معمولاً نمیخواهیم جایگاه واقعی کشور و مردممان را بپذیریم و در مورد خودمان دچار توهم هستیم. برای ما همواره و هنوز، همان شعار "همه هنرها نزد ایرانیان است و بس"! بس است و بههیچ وجه هم نیازی نداریم که این "هنرهای خدادادی و موروثی" را بهروز کنیم؛ آخر همگی نخوانده ملّاییم و استاد!
تکلیف مسئولان امور هم که روشن است: فکر سانسور در سر و تیغ ممیزی در کف و آمار و ارقام مندرآوردی و متناقضِ "سرانه مطالعه کتاب در ایران" در دست، از هجوم میلیونی به نمایشگاه کتاب تهران نتیجه میگیرند که مردمی کتابخوان داریم. دیدارکنندگان میلیونی نمایشگاه کتاب کجا و تیراژهای ٥٠٠ و حداکثر ١٠٠٠ نسخهیی اغلب کتابها کجا؟! ما هم از سوت و کور بودن و بعد تعطیل شدن یگانه کتابفروشی محلهمان و افتتاح یک پیتزافروشی دیگر حیرت نمیکنیم. متاسفانه کشش جامعهی کتابخوان ما چه بخواهیم و چه نخواهیم همینهاست که میبینیم و امروز بیشتر از هر وقت دیگر دارد ظرفیتهای واقعی و نه ادعایی و توهمگونه کشور و جامعه ایران آشکار میشود. شاید در این از پرده برون افتادن و واقعی شدن همه چیز، خیری نهفته باشد.»
انتهای پیام
نظرات