تعدادی از دوستان عزتالله فولادوند در جشن کوچکی که در منزل این مترجم پیشکسوت تدارک دیده شده بود، گرد آمدند تا تولد 78 سالگی او را گرامی بدارند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، محل زندگی عزتالله فولادوند آپارتمان قدیمیای است در خیابان شریعتی که گویا تنها آقای مترجم در آن زندگی میکند. فضای داخلی منزل خیلی بزرگ نیست، اما پُر است از تابلوها و عکسهای قابشده که یادآور سالهای بسیار دورند. فولادوند خوشحال است و برای مهمانانش کیک میبرد. بعد مهمانها مینشینند و با هم گرم صحبت میشوند. حسن کامشاد، ایرج پارسینژاد، مصطفی ملکیان، علی میرزائی، مرتضی مردیها و چند نفر دیگری کسانی هستند که به جشن تولد عزتالله فولادوند آمدهاند.
صحبتهای مهمانان هر لحظه به سمت موضوعی میچرخد. اما یک بار که موضوع گفتوشنود به رجال زمان رضاخان میرسد و یکی از مهمانان نظر فولادوند را درباره آنها جویا میشود، او از تعبیر خارج شدن قطار از ریل استفاده میکند و بلافاصله یکی دیگر از مهمانان با طنز و مطایبه از تعبیر رد شدن قطار از روی همه... .
فرصتی پیدا میکنم و سراغ آقای مترجم میروم که آثار فلسفی مهمی را در ایران ترجمه کرده است. از او درباره بده بستانهای فلسفه و ادبیات و تأثیر احتمالی این دو بر هم میپرسم. توضیحاتی میدهد، اما نه چندان جامع، حق هم دارد و حتما مهمانی که جای این حرفها نیست؛ چون میزبان باید حواسش به همه مهمانها باشد. با این حال در همان چند دقیقه همکلامی، از تأثیرپذیری ایدهها از هم، جهانی شدن اندیشه و فکر و هنر، سنتی بودن جامعه ایرانی و اینکه ما فقط لباسهایمان عوض شده، وگرنه به شدت آدمهای سنتیای هستیم، و جامعه پدرسالار میگوید. در ضمن با سینمای دنیا هم آشنایی دارد و در صحبتهایش از فدریکو فلینی، ویتوریو دسیکا و موج نو سینمای فرانسه هم مثال میآورد.
وقتی از وضعیت ادبیات معاصر ایران از او سؤال میکنم، لحظهای به فکر فرومیرود و ابرو بالا میاندازد، البته یک جا نامی شاید به تحسین از بزرگ علوی بر زبان میآورد، اما سریع سر حرف را به سمت فردوسی، مولانا و حافظ میچرخاند، انگار که ادبیات ما در همین اوجها مانده باشد. بعد میرود تا با دیگر مهمانانش هم خوش و بشی کرده باشد، من هم توش و توان ذهنیام را جمع میکنم تا این بخش از حرفهای او را به یاد بیاورم که پیشتر درباره ترجمه گفته است: «من هم مثل همه نویسندهها و اهالی اندیشه و قلم فقط چیزی را ترجمه میکنم که احساس کنم خواندنش برای هموطنانم مهم است و خودم آن را دوست داشته باشم. من دو اعتقاد بزرگ در زندگی دارم؛ یکی اینکه هر بلایی که به سر ما مردم در این سرزمین میآید از نادانی یا علم ناقص است، دوم اینکه هرچه در زمینه دانش و هنر از آثار بزرگ دنیا از راه ترجمه اخذ کنیم، باز هم کم است... کسی که نتواند این معانی را به هموطنانش منتقل کند و به فکر وادارشان کند و احیانا انسانترشان کند، بیخود اسم خودش را مترجم میگذارد.»
به گزارش ایسنا، عزتالله فولادوند پنجم دیماه ۱۳۱۴ در اصفهان به دنیا آمد. پس از گذراندن دوران دبیرستان در ایران به پاریس رفت. تحصیلاتش را در رشته پزشکی در سوربن فرانسه نیمهکاره رها کرد و برای تحصیل در رشته فلسفه راهی آمریکا شد. او در دانشگاه کلمبیای آمریکا تحصیلات خود را در مقاطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری فلسفه به پایان رساند.
عزتالله فولادوند با ترجمه متون مهم و دشوار فلسفی و آرای کارل ریموند پوپر شناخته شد. او که چند سال در سمتهای مختلفی در شرکت ملی نفت ایران و وزارت امور اقتصادی و دارایی مشغول به کار بود، در کنار فعالیتهای شغلی، به فعالیتهای فرهنگی نیز پرداخت و کتابهای بسیاری را ترجمه و به ایرانیان معرفی کرد. در سال 1350 به خاطر ترجمه کتاب «گریز از آزادی» نوشته اریش فروم جایزه ترجمه ممتاز در رشته علوم اجتماعی را از یونسکو گرفت. ترجمه او از کتابهای «فلسفه کانت» و «آگاهی و جامعه» و «برجفرازان» نیز در سه دوره مختلف جایزه کتاب سال برگزیده شدهاند.
ترجمه کتابهای «آزادی و خیانت به آزادی» اثر آیزایا برلین، «گریز از آزادی» نوشته اریش فروم، «جامعه باز و دشمنان آن» اثر کارل ریموند پوپر، «خشونت و انقلاب» از هانا آرنت، «فلسفه کانت» نوشته اشتفان کورنر، «نیچه و مسیحیت» اثر کارل یاسپرس، «آزادی و قدرت و قانون» نوشته فرانتس نویمان، «فلاسفه بزرگ» اثر براین مگی، «آیا انسان پیروز خواهد شد؟» نوشته اریک فروم، «افلاطون» نوشته جان جی. کینی، «جورج لوکاچ» نوشته امری جورج، «فریدریش دورنمارت» نوشته جورج ولوارث، «آگاهی و جامعه» استیوارت هیوز، «برجفرازان» (درباره تاریخ اروپا) نوشته باربارا تاکمن و «در سنگر آزادی» نوشته فریدریش فونهایک از جمله آثار منتشرشده این مترجم پیشکسوت هستند.
گزارش: فرزاد گمار، خبرنگار ایسنا
انتهای پیام
نظرات