*گپي با حميد بهمني براي روز جانباز* «اين روزها كه نميببينم؛ دلم تنگ نميشود»
حميد بهمني ميگويد: اين روزها كه نميتوانم چيزي را با چشمهايم ببينم، دلم حتي براي نزديكترين افراد زندگيام تنگ نميشود، تنها دلم براي خدا تنگ ميشود و همين زندگي را برايم قشنگ كرده است.
حميد بهمني، تصويربردار كه در سال 82 همزمان با حمله آمريكاييها به عراق بر اثر انفجار بمب و تشعشعات شيميايي ناشي از آن در هنگام تصويربرداري در اين كشور، از ناحيه دو چشم نابينا شد در گفتوگو با خبرنگار سرويس فرهنگ و حماسه خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) به مناسبت روز جانباز از دلتنگيهايش چنين ميگويد: از اينكه نابينا شدهام از هيچ كس گلهاي ندارم و خرسندم از اينكه امروز بدون چشم چيزهايي را ميبينم كه انسان با چشم نميتواند ببيند. زماني كه با چشمهايم ميديدم نابينا بودم، ولي امروز كه به اصطلاح نابينا هستم فكر ميكنم بينا شدهام.
وي كه از رزمندههاي دوران دفاع مقدس هم هست ادامه ميدهد: وقتي نابينا شدم خدا را شكرگزار شدم كه اين هديه را به من داد تا به واسطه آن مورد امتحان الهي قرار بگيرم؛ چرا كه اين نابينايي را جز هديهاي از طرف خداوند نميبينم؛ چون ديگر اشتباهات و اتفاقات اجتماعي را نميبينم و به خيلي چيزهايي كه تنها به درد زندگي دنيوي انسان ميخورد نميانديشم.
بهمني كه زماني با دوربينش تصاوير زيبايي از فوتبال را براي مردم ثبت ميكرده است در ادامه درباره خاطرات و روياهاي خود در روزهايي كه از نعمت چشم بيبهره است ميگويد: بيشتر اوقات در خواب خود را غرق در ستارهاي نورافشاني ميبينم كه در نيم متريام واقع شدهاند و در روي آنها با خطي نوشته شده است: يا حسين مظلوم و يا تنها صحنههايي از مسافرتم به خانه خدا مرقه حضرت علي (ع) و بين الحرمين در ذهنم تداعي ميشود. و پس از اين لحظات است كه به خود ميگويم شايد خداوند با نابينا كردنم پس از ديدن خانه خدا، كربلا و نجف اشرف ميخواسته كه ديگر چيز ديگري از اين دنيا در چشم و ذهن من قرار نگيرد.
بهمني در تعريف خود از جانباز نيز ميگويد: جانباز كسي است كه كمال ايثار، عشق، بزرگي، مردانگي و پهلواني را در وجود خود دارد و پس از سالها از جانبازيش مانند جانبازان هشت سال دفاع مقدس هنوز هم در جامعه سرش را مانند پهلوانان بالا ميگيرد؛ چرا كه زماني كه لازم بوده در مقابل دشمن ايستاده و اجازه نداده است تا چكمه بيگانهاي وارد خاك ميهن شود.
وي درباره نگاه مردم به جانبازان ميگويد: خوشبختانه چون مردم فهيم ما از فرهنگ بسيار غني برخوردار هستند همواره به جانبازان لطف دارند و با بزرگي از آنها ياد ميكنند و جانبازان را در جامعه خوب مي بينند؛ اميدواريم مسوولين هم از اين مردم ياد بگيرند. هر چند هنوز در بين مسوولان نيز افرادي هستند كه نسبت به جانبازان دغدغه دارند.
به گزارش ايسنا، حميد بهمني از سال 68 از مركز سيماي مازندران در بخش خبر فعاليت خود را آغاز كرده است و از آنجا به تهران، شبكه جهاني جام جم و سپس به شبكه يك سيما منتقل شده است. بعد از آن به عنوان فيلمبردار بازيهاي فوتبال كار خود را در شبكه 3 سيما آغاز كرده است.
وي اولين فيلمبردار ورزشي در ايران بوده است كه توانسته در كنار زمين فوتبال از دوربين متحرك يا حركتي به نام «پرتابل» استفاده كند. همچنين در مسابقات هوايي كه به مناسبت سالگرد ورود آزادگان سرافراز به كشور برگزار شده است براي اولين بار بدون هيچ آموزشي با چتر به مدت به 45 دقيقه در هوا فيلمبرداري كرده است كه در تاريخ ايران براي اولين بار بوده است.
بهمني در سال 1361 در حمله عراق به ايران در عملياتهاي والفجر مقدماتي 1 و 2 شركت داشته و در عمليات والفجر 2 نيز از ناحيه پاي سمت چپ مجروح شده است.
وي كه هم اكنون به دليل اختلالات تنفسي همواره از كپسول اكسيژن استفاده ميكند، در حال حاضر در صدا و سيما مشغول فعاليت در زمينه تهيه كنندگي برنامههاي مستند و انتقال تجربياتش به ديگران است.
بهمني در فروردين سال 82 از طريق شبكه العالم با گروهي با مأموريت رسمي صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران و به طور كاملا قانوني و با «پرس پاس» (پاسپورت خبرنگاري) از طريق شلمچه وارد خاك عراق و سپس بصره شد.
پس از اسكان در بيمارستان صدام كه مقر كل نيروهاي خبري بود، دو روز در جنوب عراق، شهر ناصريه و بصره را پوشش خبري ميدهد كه از تهران تماس ميگيرند كه توسط نيروهاي آمريكايي از سلاح هاي هستهاي در جنگافزارهاي خودشان استفاده مي كنند و به هيچ عنوان به اشياي زميني دست نزنند و به مناطق آلوده وارد نشوند.
به گفته وي، بسياري از خبرنگاران سعي ميكردند به اين مناطق وارد نشوند و بسيار مواقع با لب تابي كه در اختيار داشتند لحظاتي را تصويربرداري مي كردند. اما وي با سن كمي كه داشته و آشنايياش با جنگ سعي ميكرد در همه جا حضور داشته باشد.
بهمني درباره روز حادثه گفته است: «در روز سوم پشت سر يك سرباز آمريكايي بمبي منفجر شد كه بر اثر آن، نفر جلويي من به هوا پريد و من دوربين به دوش روي دو پايم نشستم. شدت انفجار به حدي بود كه چشمم خونريزي كرد. سلاح هايي كه دست سربازان آمريكايي بود همه از اورانيوم غني شده بود. آنها حتي به نيروهاي خودشان هم رحم نميكردند.»
«كارشناسان محيط زيست و حتي پزشكاني كه درشهر بصره بودند تحقيق ميكردند ببينند اين سلاح ها چقدر بر انسان تاثيرگذار است.2200 تن اورانيوم غني شده را روي شهر ريخته بودند كه حدود پنج سال در محيط و در معرض هوا قابل حركت و تاثيرگذار بود. بعد از اين حادثه مرا به بيمارستان صدام آوردند. عكاسان ژاپني و ديگر كشورها وقتي مرا ديدند صحبت كردند كه پزشكي نيست كه مرا ببيند؟ چون چشمم خونريزي شديدي كرده بود و سرگيجه و حالت تهوع داشتم. گفتند ما پزشكي نداريم اما دو پزشك انگليسي وقتي به اينجا مي آيند ميگوييم. شايد شما را ببينند!!!»
«پزشكان وقتي آمدند متوجه شدم كه چشم راستم را از دست دادهام و چشم چپم به فاصله 10 دقيقه برگشت، ولي تار ميديدم. وقتي پزشك انگليسي مرا ديد گفت: چشم راستت را از دست دادهاي، ولي اگر به كشورت برگردي شايد چنددرصدي را كه در چشم چپ بينايي داري قابل درمان باشد، اين محيط بسيار آلوده است و در اينجا برايت كاري نميتوان كرد. با اين حال من اگر برميگشتم كسي نبود كه براي پخش ايران تصويربرداري و خبرها را مخابره كند. باوجود تاولهاي روي دست و بدنم ايستادم تا 11 روز.»
«بعد از 11 روز به اهواز و سپس به تهران برگشتم و يك هفتهاي را در بيمارستان لبافينژاد بودم. با اين حال كه 18 سال سابقه كار در سازمان صداوسيما را داشتم وقتي آمدم به همسرم گفتم «من نميبينم.»
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات