خجسته كيهان هدف از پرداختن به ترجمه را خواندن آثارش از سوي خوانندگان عامه و عادي دانست و گفت: همين بس كه كتابي را ترجمه كنيم كه خواننده از خواندن آن لذت ببرد.
خودم را مديون ذبيحالله منصوري ميدانم
اين مترجم در گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، عنوان كرد: من خود را مديون ذبيحالله منصوري ميدانم كه با كارهايش ما را داستانخوان و خوانندهي رمان كرد. به اين كاري ندارم كه ميگويند او داستانسرايي ميكرد - هرچند اين را قبول ندارم - ولي او در حق ادبيات ما لطف بزرگي كرد.
قدري هرج و مرج در ترجمه
كيهان وضعيت ترجمه را در سالهاي اخير، خوب، اما با كيفيتهاي متفاوت توصيف كرد كه بعضي اوقات، در ترجمههايي به فارسي بيتوجهيهايي شده است و ضابطهاي در آنها مشاهده نميشود.
او اعتقاد دارد: در ترجمهي ما قدري هرج و مرج وجود دارد؛ اما چيزي كه امروز در ترجمهي ما بسيار خوب است، اين است كه آثار كلاسيك دوباره دارند ترجمه ميشوند.
خوانندگان هستند كه انتخاب ميكنند
اين مترجم همچنين دربارهي موازيكاري مترجمان دربارهي ترجمه يك اثر، معتقد است: اين موضوع بدي نيست؛ زيرا در كشورهاي ديگر هم همين مسأله وجود دارد و آدمهاي مختلفي آثاري را ترجمه ميكنند و اين خوانندگان هستند كه خود ميتوانند انتخاب كنند كه كدام ترجمه را بخوانند؛ بنابراين ترجمهي يك كتاب از سوي چند مترجم خيلي هم بد نيست؛ زيرا اولاً نميتوان جلو كسي را گرفت و ديگر اينكه ممكن است هر كس برداشت شخصي خود را داشته باشد كه مترجم ديگر آن را نداشته باشد؛ بنابراين اين موضوع اشكالي ندارد و خوانندگان هستند كه انتخاب ميكنند.
حفظ سبك نويسنده
كيهان ترجمه از زبان اصلي را امري مهم دانست و تأكيد دارد: چيزي كه در ترجمه مهم است، حفظ سبك نويسنده است. وقتي از يك زبان ديگر اثري ترجمه شود، نميدانيم كه چقدر سبك نگارش حفظ شده است. كاري كه خود من براي محكمكاري انجام ميدهم؛ مثلاً وقتي كارهاي پل استر را ترجمه ميكنم، اين است كه متن فرانسهاش را هم نگاهي ميكنم. اما بهنظرم ترجمه از زبان اصلي واقعاً واجب است؛ بنابراين اگر مترجمي بخواهد اثري را ترجمه كند، بايد ترجمه را از زبان سومي هم نگاه كند.
وجود تشكل براي ترجمه لازم است
او در ادامه وجود تشكلي براي مترجمان را در ايران، كاري سخت دانست و افزود: كار جمعي در كشور ما اصولاً كم است؛ در حاليكه وجود چنين تشكلهايي لازم است تا اهل قلم از حقوق صنفيشان محافظت كنند. مثلاً در كار ترجمه اظهارنظرهايي از كساني ميبينم كه صلاحيت ندارند و چون مترجم نيستند، اظهارنظرهايي ميكنند كه باعث تأسف است.
وي درباره شاخصههاي ترجمه در ايران گفت: نظري كه امروز دربارهي ترجمه وجود دارد، اين است كه اثر به گونهاي ترجمه شود كه دو مشخصه را داشته باشد؛ يكي حفظ سبك نويسنده و ديگر اينكه بهگونهاي ترجمه شود كه وقتي مخاطبان آن را ميخوانند، فكر كنند كه به اين زبان نوشته شده است.
وفاداري در ترجمه
كيهان افزود: بعضي از من ايراد ميگيرند كه در ترجمه معني ميكنم. اصلاً متوجه نميشوم منظور از اين حرف چيست. اگر كسي ميخواهد اظهارنظر كند، بايد مقابله كند.
او از وفاداري به متن اصلي بهعنوان نخستين ملاك در ترجمه ياد كرد و گفت: مترجم بايد زبان را طوري برگرداند كه خواننده وقتي ميخواند، دچار دستانداز نشود. مثلاً متنهاي استر بسيار راحتاند و اگر كسي بخواهد آنها را پيچيده كند، به استر بسيار اجحاف كرده است. اگر كسي ترجمهاي را ميخواند، بايد به همان راحتي بخواند كه در زبان اصلي نوشته شده است.
چيزي نديدهام كه راغب باشم به زبان ديگري برگردانم
اين مترجم سپس دربارهي ترجمه نشدن آثار ما به زبانهاي ديگر توسط مترجمانمان، توضيح داد: مترجمان ما معمولاً يك زبان ميدانند، كه معمولاً هم انگليسي است. همين پل استر كه ميگويند نويسندهي متوسطي است، چگونه است كه كارش به 30 زبان دنيا ترجمه شده است و چندين جايزهي مهم هم برده است؟ كاش ما هم چندتايي از اين متوسط ها را داشتيم. خود من چيزي نديدهام كه راغب باشم به زبان ديگري برگردانم.
واي به حال بقيه!
او افزود: نميخواهم بگويم نويسندگان ما در حدي نيستند كه ترجمه شوند؛ ولي واقعيتش اين است كه الآن حتا كارهاي صادق هدايت هم كه ترجمه شده، كم خوانده ميشوند. حتا اينجا بعضي اوقات آثاري را كه جايزه هم ميبرند، نميتوان خواند. وقتي ما نميتوانيم خودمان اين آثار را بخوانيم، واي بهحال بقيه!
پل استر و همذاتپنداري
خجسته كيهان با بيان اينكه نويسندگان ما فكر ميكنند اگر اثري شاخصههاي پستمدرن داشته باشد، جهاني ميشود، متذكر شد: يك نويسنده از اول نبايد فكر كند كه به چه سبكي بنويسد تا مخاطب ديگر كشورها را جلب كند. هدف نويسنده بايد چيز ديگري باشد. ميگويند پل استر نويسندهي متوسطي است؛ اما چرا جهاني شده؛ چون از چيزهايي مينويسد كه هر انساني ميتواند آنها را تجربه كرده باشد؛ شكست، تنهايي، بر باد رفتن زندگي و... غمهايي است كه هر بشري ميتواند آنها را احساس كند. به اين خاطر كتابهاي او را ميخوانند كه آثارش نوعي همذاتپنداري بهوجود ميآورند.
با چيزهايي كه داريم، ميتوانيم شاهكار خلق كنيم
او در ادامه يادآور شد: به نظرم تقليدهايي كه در زمينهي ادبيات ميشود، راه به جايي نميبرد.ضروري است به ريشههاي خود مراجعه كنيم؛ همانطور كه نويسندگان خارجي اين كار را ميكنند و آثار خود و ديگران را خيلي خوب ميشناسند، ما نيز بايد اين كار را انجام دهيم. مثلاً مسألهي هويت را كه استر مطرح ميكند، احساس گمشدگي را كه در آمريكا مطرح است، بهخوبي بيان ميكند. اين احساس براي خود آنهاست كه اينقدر ميتوانند خوب بيانش كنند؛ به گونهاي كه حتا من ايراني نيز ميتوانم خود را جاي او بگذارم. ما نيز ريشههاي عميقي داريم كه ميتوانيم به آنها رجوع كنيم؛ اما اين كار را نميكنيم. با چيزهايي كه داريم، ميتوانيم شاهكار خلق كنيم.
كيهان همچنين توضيح داد: اصلاً لزومي ندارد كه اين سبك يا آن سبك را داشته باشيم؛ پستمدرن يا مدرن، هيچكدام شرط خلق يك اثر ادبي موفق نيستند. حتا اگر كسي امروز كار كلاسيك خوب خلق كند، خوانده ميشود.
او در ادامه دربارهي نقد ادبي گفت: امروز در نيمهي دوم قرن 20، رسم شده كه نقد را بر اساس نظريات بنويسند. مثلاً ويرجينيا وولف نقدهاي بسياري نوشته و حدود 60 سال پيش مرده است. زماني كه او نقد مينوشت، هنوز اين نظريات نيامده بودند؛ اما او نقد مينوشت. در غرب دو نوع نگاه به آثار ادبي وجود دارد؛ يكي مرور و بررسي است و ديگري نقد.
جذب خوانندهي عادي
مترجم رمانهاي «مونپالاس» و «شب پيشگويي» با اشاره به اين موضوع كه ما بررسي و معرفي را كه كمتر ميبينيم، در حاليكه اين خيلي موضوع مهمي است، يادآور شد: حتا در مجلات تخصصي ادبي غرب خيلي جاها معرفي و بررسي ميبينيم تا نقد. امروز در كشور يكسري از مجلات دانشگاهي هستند كه ممكن است در آنها نقدهايي را با توجه به نظريه ببينيم؛ اما حالا ميخواهيم به پلهي دهم بپريم. ما امروز اگر بتوانيم معرفي و بررسي را خوب بنويسيم، كار بزرگي كردهايم. ضمن اينكه يادمان نرود تيراژ كتاب در كشورمان چقدر است. تيراژ بهطرز خجالتآوري پايين است. بهتر است كه ما كتاب به خوانندهي عادي معرفي كنيم و مورد نظر اين است كه آدم عادي جذب شود تا رمان بخواند.
انتهاي پيام
نظرات