/همراه با سالگشت انفجار نور/ « ادبيات و آزادانديشي » در گفتوگو با محمد ايوبي، م. آزاد و منوچهر آتشي
محمد ايوبي - داستان نويس - با تاكيد بر اينكه آزادي و آزادانديشي خاص بشر است، گفت: هر انساني خواهان آزادي است و بخصوص آزادگان در پي آزادي هستند . البته ميدانيم كه آزادي هميشه غير از هرج و مرج است.
وي در گفتوگو با خبرنگار ادبي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، افزود: ادبيات هم در واقع بازآفريني واقعيتهاست، از واقعيتهاي جهاني گرفته تا واقعيتهاي قومي و قبيلهاي و ما مدعي هستيم كه اين واقعيتها آن قدر ارزش عرضه دارد كه ميتواند بر جهان تاثير بگذارد.
او با نام بردن از حافظ به عنوان بهترين نمونه آزادانديشي گفت: به عنوان مثال حافظ در جايي ميگويد: ديو بگريزد از آن قوم كه قرآن خواند. و از طرف ديگر هم: واعظان كاين جلوه در محراب و منبر ميكنند / چون به خلوت ميرسند آن كار ديگر ميكنند را مطرح ميكند و اين، نشانه آزادانديشي اوست.
ايوبي تصريح كرد: اگر آزادانديشي نباشد، شاعر در درجهي مهارتش ميشود خاقاني و امثال او. البته كساني هم كه خودشان آزادانديشي ندارند و مثلا مقرري ميگيرند و وابسته به دستگاهي هستند ، گاهي دلشان براي آزادگي و آزادي بيان و انديشه تنگ ميشود و اين موضوع در كارهايشان مشخص است.
وي با تاكيد بر اينكه نويسنده آزادانديش به هيچ گروهي وابسته نيست، اظهار داشت: هر نويسنده و هنرمندي پاسخگوي تمام ملتش است و نه پاسخگوي گروهي خاص و اگر اين طور نبود قطعا كساني مثل حافظ و مولانا پديد نميآمدند.
ايوبي گفت: نبود آزادانديشي متاسفانه مسالهاي است كه گريبانگير كشورهايي مثل ماست و باعث شده هويت خود را باور نكنيم و همچنان سرگشته باشيم. مثلا خود ما ابتدا ادبيات آمريكا و اروپا را شناختيم و بعد با حافظ و سعدي آشنا شديم، حال اينكه ما ابتدا بايد با حافظ و مولانا و سعدي و بيهقي و امثال اينها آشنا ميشديم. الان هم متاسفانه جوانان ما نه اين طرف را ميشناسند و نه آن طرف را و اگر هم شناختي دارند، شناخت بدي است كه فقط باعث شده از مدل لباس و ... آنها تقليد كنند كه اين اصلا با آزادانديشي و آزادگي منافات دارد و يك نوع استعمار است.
محمود مشرف آزاد تهراني (م.آزاد) ـ شاعر ـ نيز با بيان اينكه انديشيدن و نوشتن، خود رهايي است، در گفتوگو با خبرنگار ايسنا اظهار داشت: نويسنده براي خود محدوديتهايي دارد و تا مطلب از ناخودآگاهش به خود آگاهش برسد و او بتواند تجربهها را تقويت و تثبيت كند، زمان ميبرد؛ حال اگر قرار باشد محدوديتهايي هم از بيرون اعمال شود و آزادي هم نباشد ديگر چيز چندان ارزشمندي به دست نميآيند.
وي تصريح كرد: درست است كه نويسنده راه خود را پيدا ميكند و در دورههاي استبداد و سانسور هم كارهايي پديد آمده كه پاسخگوي زمان بوده است، اما ادبيات در اين فضاي ناسالم نميتواند رشد مناسبي داشته باشد و ناقص ميماند.
او با تاكيد بر نياز ادبيات بر آزادي براي رشد و پيشرفت عنوان كرد: البته منظور از اين آزادي، آزادي بر سر و صداي سياسي نيست، اين آزادي هم بايد وجود خارجي داشته باشد، ولي نويسنده به آزادي در زمينهها بسيار متعدد احتياج دارد محدوديتهاي اخلاقي، ديني، سياسي و ... نويسنده را به بن بست ميكشاند. نويسنده براي بيان عقيده سالم خود نيازمند آزادي است و اتفاقا در اين شرايط است كه او هيچ گاه به حدود و ارزشهاي اجتماعي اخلاقي و مذهبي تجاوز نميكند و معمولا در شرايط سوء تفاهم است كه سوء تفاهم ايجاد مي شود.
م.آزاد گفت: نويسندهاي مترقي تلقي ميشود كه طرفدار معيارها و آرمانهاي بشري باشد و آنها را درك و منعكس كند. به نويسندهاي آزادانديش گفته ميشود كه خواهان جامعه سالمي باشد و بخواهد انسانها در ادارهي كشورشان سهيم باشند و در حد معقول آزاد باشند كه عقايدشان را بيان كنند. در واقع اين خواستي كه انسان براي بشريت ميخواهد آزادانديشي است و مهمتر از آن اين است كه نويسنده خود آزاد باشد تا بتواند انديشهاش را بيان كند.
وي با بيان اينكه درونمايهي تمام آثاري كه امروزه منتشر ميشود منعكس كنندهي مضمون آزادانديشي است گفت: اتفاقا در جامعه نوعي حساسيت نسبت به آزادي وجود دارد، چرا كه نويسنده در شرايط نبود آزادي بيان بيشتر حساس ميشود و اگر آزادييي نسبي هم به او داده شود، باز هم تماميت خواهي دارد.
او افزود: در تمام جوامع جهان سوم، براي يك نويسنده نيازهاي ابتدايي يك انسان مثل كار، مسكن و ... مطرح است، در حالي كه اين مسايل در جهان صنعتي حل شده است و آزادي هم براي يك امر بيرون از جامعه نيست.
آزاد سپس خاطر نشان كرد: يقينا نويسندگان خوب ما كساني هستند كه وسواس وجدان اجتماعي دارند و دوست دارند كارشان منعكس كننده شرايط زمانه باشد . اينها معمولا از موقعيتهاي حكومتي استفاده نميكنند و فكر نميكنند با راه انداختن چند تا انجمن و تشكيلات نويسنده ميشوند.
منوچهر آتشي ـ شاعر ـ نيز دربارهي ادبيات و آزادانديشي، به خبرنگار ادبي ايسنا گفت: اصلا ادبيات و بخصوص شعر به معناي كلمه به معناي آزادي است و يكي از بزرگان گفته است كه لحظهي سرايش، لحظهي آزادي مطلق ذهن است. يعني ذهن هنگامي كه شعر مينويسد به هيچ چيزي جز به همان جرقهها و روشنيها و پرتوهايي كه بر كلمات مي اندازد نميانديشد؛ شاعر كلمات بيجان را به تپش در ميآورد و زنده و جاندار ميكند.
وي تاكيد كرد: ادبيات و بخصوص شعر، نداي آزادانديشي است.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات