غلامرضا امامي معتقد است: توليدات هنري ما، در حوزه شخصيتهاي آرماني به سبب شعارزدگي، دور از ذهن بودنشان براي مخاطب و ضعفهاي تكنيكي نتوانستهاند مخاطبان خود را جذب و حفظ كنند.
اين نويسنده و پژوهشگر ادبي با تأكيد بر اينكه كودك و نوجوان ما بايد بداند كه زمانه روزي را هم به او اختصاص خواهد داد كه آرمانهاي آسماني را در زمين اجرا كند،آرش كمانگير را مظهر چنين شخصيتهايي توصيف كرد وبه خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)گفت: آرش كمانگير شخصيت اسطورهاي بود كه جان خود را در كمان گذاشت تا مرزهاي ايران را پي بريزد، اما اين شخصيت امروز ممكن است عليرغم ويژگيهاي برتري كه داراست براي كودك و نوجوان واقعگراي امروزي كاربرد گذشته خود را نداشته باشد.
وي اضافه كرد: اما هستند شخصيتهاي ديگري كه مثل پورياي ولي كه وقتي ميبيند مادري براي موقعيت فرزندش در نبرد با او ، اشك ميريزد با اتكاء به شخصيت پهلوان خود در نبرد عليرغم برتريهايش ، خود را مغلوب او ميكند و به اسطورهها ميپيوندد. يا عبدالرزاق كه مردانه در برابر مغولان ميايستد و يا زنده ياد جهان پهلوان تختي كه از چهرههاي زمان ماست.
اين پژوهشگر ادبي در زمينه توليدات هنري و كيفيت انيميشنهاي برگرفته شده از شخصيتهاي اساطيري و افسانهاي ايران نيز گفت: شخصيتپردازي بسياري از اين شخصيتها منطقي نيست و بسيار شعارگونه ترسيم شده اند، بنابراين ميبينيم كه اگر چه شخصيتهايي مثل رستم و سهراب به انيميشن بدل شدهاند، اما ، چون به لحاظ زبان و ذهني با دنياي كودكان امروزبسيار فاصله دارند، تأثيرگذار نيستند.
اين محقق ادبي با تأكيد بر اينكه بسياري از اين شخصيتها در فضاهايي سير ميكنند كه دور از دسترس بچههاست، گفت: ما هنوز در زبان هنر درنيافتهايم كه كار هنري مثمرثمر است كه بيننده، شنونده و خوانندهي آن، در آن نقش داشته باشد. بنابراين هنوز هم تعزيه بهترين اثر در حوزه هنري براي ماست .چراكه به نقش مخاطب در آن توجه شده و ميشود.
اين پيشكسوت ادبي گفت: به لحاظ تكنيكي نيز تكنيكهاي مورد استفاده ما با تكنيكهاي معاصر بسيار فاصله دارد. به عنوان مثال رنگهاي مورد استفاده ما، در توليدات انيميشن اصلا چشمنواز نيستند و درحاليكه خدا براي چشم نوازي آسمان آبي، درختان را سبز و گلها را سرخ آفريده، ما در رنگآميزي توليدات خود به ويژه توليدات انيميشن به رنگهاي قهوهاي، مشكي و قرمز بسنده كرده ايم كه بسيار دور از ذهن مخاطب كودك و نوجوان است.
وي پردازش و نگرش انيماتورها و فيلمنامهنويسان به عناصر اسطورهاي را غيرواقعي توصيف كرد و گفت: آنچه مهم است كودك و نوجوان ما بايد با قهرماناني كه بر صفحه تلويزيوني آشكار ميشدند، ارتباط برقرار كنند، بنابراين اين شخصيتها نبايد دوراز دسترس آنان باشند تا كودك و نوجوان دريابد كه او نيز ميتواند زماني مثل آنان عمل كند، اما عملا اين موضوع از طريق انيميشنها و توليدات هنري ما محقق نيست. اين درحالي است كه جز چهرههاي مقدس، ما بقيه چهرهها بايد قابل دسترس باشند.
امامي كه از سوي مركز پويانمايي صبا عهدهدار نگارش فيلمنامهاي درباره آيتالله طالقاني شده است، گفت: اين چهره كاملا زميني هستند اما متأسفانه تاكنون به آنها پرداخته نشده است و ما ،در حوزه توليدات هنري خود بيشتر به شخصيتهاي نامي و غيرقابل دسترس و آسماني متكي بودهايم. درحاليكه اين شخصيتها چون از جنس ما و هم عصر ما هستند براي مخاطب كودك و نوجوان ملموسترند.
انتهاي پيام