۴۱ سال از آغاز جنگ تحمیلی علیه ایران میگذرد، اما برای منکه زاده خوزستان هستم، این جنگ هیچگاه به پایان نرسیده است و وجودش همیشه در زندگیام احساس میشود. وقتی خانوادهات، زاده جنگ است و در آن سال ها ترس، غم و وحشت را لمس کرده و حتی مرگ را به چشم دیده است، پاک کردن آثار جنگ از زندگی ممکن نیست.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
زندگی، جنگ و دیگر هیچ
۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹ بود که جنگ میان ایران و عراق آغاز شد و پس از ۲۸۸۷ روز در مردادماه ۱۳۶۷ پایان یافت. در این جنگ که بیش از ۵۰۰ هزار نفر از نیروهای نظامی و غیر نظامی دو کشور کشته شدند، بسیاری از مردم در شهرهای درگیر جنگ به زندگی روزمره خود می پرداختند و زندگی در میان جنگ جریان داشت.
از سمت راست:
۱.صدیقه(مادرم) به همراه جمعی از دانش آموزانش- این عکس در مدرسهای در دزفول در سال ۱۳۶۴ و در اوج حملات موشکی کشور عراق به ایران گرفته شده است. مادرم می گوید: "بچه ها به مدرسه می آمدند، درس می خواندند و هروقت آژیرخطر به صدا در می آمد بچه ها را به شبستان مدرسه میبردیم تا آب ها از آسیب بیفتد."
۲.تیم فوتبال باشگاه ورزشی پیام اهواز(باشگاه خانواده من)- ورزشگاه تختی اهواز- جام باشگاههای اهواز در سال ۱۳۶۰
۳.نیما (پسرخاله) - پارک شهربازی لاله اهواز در سال ۱۳۶۳
۴.عروسی محمدعلی (دایی پدرم) – این عکس در سال ۱۳۶۵ در دزفول و در زمان حملات هوایی کشور عراق به این شهرستان گرفته شده است. در آن سال ها مردم درگیر در مناطق جنگی، در زمان عروسی وقتی حمله موشکی می شد، مجبور بودند چراغ های خانه خود را خاموش کنند تا شرایط عادی شود.
۵.عکس خانوادگی مهدی (پدرم) در سیزده بدر سال ۱۳۶۷
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آوار آوارگی
آغاز جنگ ایران و عراق و حملات موشکی و توپخانه ای عراق به شهرها، باعث شد بسیاری از مردم به ویژه در شهرهای جنوبی خوزستان مجبور به ترک خانههای خود شوند و به مناطقی بروند که جانشان در امان باشد. خانواده هایی که به شهرها یا استانهای دیگر میرفتند، جنگ زده شناخته میشدند.
عبدالحسین (عموی من) می گوید: "اواسط مهرماه ۱۳۵۹ و در زمانی که عراق حملات سنگینی به اهواز انجام میداد، خانواده ما از اهواز به سختی و سوار بر یک کامیون به سمت اصفهان رفتند، تا اندکی در امان باشیم. ۱۰ ماه در یک خانه (اصفهان ) ساکن شدیم و پس از آن به شهرری در نزدیکی تهران رفتیم و مدتی آنجا زندگی کردیم. همه آن روزهایی که دور از خانه و خارج از اهواز بودیم، آواره بودیم. در این یک سال حتی بچه ها به مدرسه نرفتند و درس نخواندند."
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مسلسل های پلاستیکی
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پولک های براق
مهدی (پدرم) می گوید: "در زمان جنگ بسیاری از خانواده ها در اهواز، شب ها در پشت بام خانه میخوابیدند. صبح یکباره صدای هواپیماهای عراقی به گوش میرسید و همه را از خواب بیدار میکرد. این هواپیماها در خورشید مثل پولک های براق میدرخشیدند و یکهو به سمت زمین شیرجه می زدند، تا منطقه را بمباران کنند. خانه ما نزدیک لشکر ۹۲ زرهی ارتش بود و معمولا عبور هواپیماهای عراقی را در آسمان می دیدیم."
از سمت راست:
۱.مهدی (پدرم) - این عکس ساعت ۲بامداد فروردین ماه ۱۳۶۳ در مسجد علی بن موسی الرضا(ع) منطقه کمپلو اهواز در حال گشت شبانه گرفته است.
۲.هواپیمای سوخو عراق در آسمان ایران
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آتشبار
جنگ ایران و عراق در آن سالها هر خانوادهای را به شکلی درگیر کرده بود؛ از فرزند و همسر تا عمو و عمه، دایی و خاله، دوست و همسایه و... هر خانوادهای مضطرب و نگران بود و ترساز دستدادن عزیزانش را داشت.
از سمت راست:
۱.امیر منصور(عموی من) - این عکس در تاریخ یک فروردین ماه ۱۳۶۳ در تلمبه خانه شرکت نفت در منطقه چنار- ۳۰ کیلومتری جاده اندیمشک به سمت خرم آباد گرفته شده است.
۲.آتشبار یکم مهران-توپخانه ۱۰۵- این عکس در تاریخ ۲۸ آذرماه ۱۳۶۳ گرفته شده است.
۳.تونل های سربازان عراقی واقع در خاک کشور عراق -حسین-امیر منصور-کریم- این عکس در دی ماه ۱۳۶۴ در مرز مهران و در خاک عراق گرفته شده است.
۴.سنگر توپ یکم قرارگاه -فریدون-ناصر-فریدون-فرج -امیرمنصور-آزاد- این عکس در آذرماه ۱۳۶۳گرفته شده است.
۱.عزیز (پسرعمه پدرم) -او مهرماه ۱۳۵۹ به اسارت عراق درآمد و پس از حدود ۱۰ سال، در مردادماه ۱۳۶۹ به ایران بازگشت.
۲.نامه زهرا(عمه پدرم) - در زمانی که پسر زهرا (عزیز ) اسیر بود، او به کلاسهای نهضت سواد آموزی رفت تا با دستخط خودش برای پسرش نامه بنویسید.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
جنایت و مکافات
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ما نیز مردمی هستیم
وقتی جنگی در جهان آغاز میشود، دیگر تمام شدنی نیست و برای همیشه در قلب، مغز و زندگی انسانها باقی میماند و ادامه دارد؛ حتی برای نسل هایی که جنگ را ندیدهاند، اما بعدها در جایی متولد میشوند که روزی در آنجا جنگ بوده است. مثل من که سال ها پس از جنگ تحمیلی، در خوزستان به دنیا آمدم اما همیشه جنگ را در زندگی، احساس کردهام. "جنگ، مر ِگ زندگی است "و برای من که زاده خوزستانم، جنگ هیچگاه تمام نمیشود. هر روز که چشم باز میکنم آثار جنگ را میبینم و شبها با کابوس جنگ و دردهای بی درمان پس از آن میخوابم. تصویر جنگ برای من، گلوله ای است که جسم زندگی را از پای درآورده و پوکهاش تا ابد روح زندگی را میکشد.
-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
مدال افتخار
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، روزهای سختی را بر مردم استانهای جنگ زده ای مثل خوزستان تحمیل کرد. اما آنچه از آن روزهای دردناک و سخت به یادگار مانده تنها رنج و درد مردم نیست؛ رشادت، شهادت ،ایستادگی و مقاومت مردم در شهرهای درگیر جنگ، مدال افتخاری است که بر سینه آنها می درخشد و تا ابد این دفاع مقدس سندی برای افتخار کسانی مثل من است که هیچگاه این گونه دفاع از وطن را ندیدهاند.
***************
عکس ها و متن : شایان حاجی نجف
نظرات