به گزارش ایسنا، هشتسال دفاع مقدس یکی از عرصههای مهم و جاودانه تاریخ ایران است که در این عرصه ماندگار شهیدان با نثار جان خویش و در اوج مظلومیت و گمنامی باعث شدند تا کشور عزیزمان قلههای ترقی و پیشرفت را یکی پس از دیگری طی کند. انسانهای والامقامی که با تفکری دینی و اسلامی، اقتدار و امنیت نظام اسلامی را در مقابل توطئه دشمنان و ددمنشان برای ما به ارمغان آوردند.
دفتر خاطرات مردان آسمانی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز بهنوبه خود سرشار از ایثارگری، شجاعت، دلاوری و پایمردیهایی است که بخش اعظمی از آن دوران سرنوشتساز را رقمزده است. یکی از این دلاوران قهرمان شهید سرلشکر غلامرضا مخبری هست.
آغاز راه
غلامرضا مخبری در سال ۱۳۲۴ در شهرستان قوچان از توابع استان گلستان به دنیا آمد. دوران تحصیلات خود را در این شهرستان به پایان رساند. در سال ۱۳۴۳ در آزمون ورودی دانشکده افسری پذیرفته شد و به تحصیل علوم و فنون نظامی پرداخت.
بعد از فراغت از تحصیل در سال ۱۳۴۶ با درجه ستوان دومی جهت گذراندن دوره مقدماتی به شیراز اعزام و پس از پایان دوره به لشکر ۱۶ زرهی قزوین، تیپ زنجان پیوست و سال ۱۳۵۷ و در ایام پیروزی انقلاب اسلامی دوره عالی رستهای را در شیراز طی نمود.
با آغاز غائله کردستان، وی بهعنوان فرمانده یکی از یگانهای لشکر ۱۶ قزوین(تیپ زنجان) به مهاباد اعزام شد تا حماسههای زیبایی از رشادت و شجاعت کمنظیرش در مأموریتهای سخت با حداقل امکانات را به ثبت برساند. او ۶ ماه در مهاباد حضور داشت و چندین مأموریت بسیار مهم را با رشادت انجام داد.
حماسهآفرینی در دوران دفاع مقدس
با آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹، لشگر۱۶ زرهی به فرماندهی سرهنگ سیروس لطفی به منطقه خوزستان و جبهه دهلاویه حرکت نمود. سرگرد مخبری فرماندهی گردان ۱۲۵ پیاده مکانیزه تیپ دوم(زنجان) لشکر ۱۶ زرهی را بر عهده داشت.
در عملیات طریقالقدس که در آذرماه۱۳۶۰ با اتحاد، همدلی و همافزایی ارتش و سپاه و نیروهای مردمی انجام شد؛ بستان عرصهی دیگری برای ظهور و بروز استعداد و نبوغ نظامی مخبری در لحظات بحرانی و حساس بود. در عملیات طریقالقدس بهعنوان فرمانده گردان خطشکن عمل کرد و با ابتکار و شجاعت بینظیری که از خود نشان داد، توانست خطوط دفاعی دشمن را درهم بشکند و نیرو و توان دشمن را در پل«سابله» که از مناطق استراتژیک عملیات بود نابود سازد. صدام آنقدر به برتری نظامی خود دلبسته بود که پیش از عملیات طریقالقدس گفته بود:«من بستان را گرفتم». اما این مخبری و یارانش بودند که در ۱۰ روز مقاومت و نبرد خونین، مُهر باطلی بر ادعای او زدند. این ده روز مقاومت، سرآغازی برای عملیات پیروزمندانه فتحالمبین شد که ارتش تا بن دندان مسلح بعثی را زمینگیر کرد.
رشادت، دلاوری، جانفشانی و جسارت این افسر رشید و جوان ارتش، موجب شد؛ فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش«شهید سپهبد علی صیاد شیرازی» در حین اجرای عملیات طریقالقدس و در زیر باران شدید آتش و گلوله دشمن و بهپاس حماسهآفرینیهای سرگرد مخبری، به او درجه سرهنگ دومی را اعطا نماید.
شهید صیاد در خصوص این ماجرا چنین روایت کرده است:«آتش آنقدر سنگین بود که باران خمپاره میآمد. لحظهبهلحظه این خطر بود که من و ماشین باهم از بین برویم. هر جا دنبال فرمانده( سرگرد مخبری) گشتم، او را پیدا نکردم. رسیدم نزدیک پل سابله که آتش شدید بود. بچهها با پیام پی آنطرف را میزدند. فرمانده را با بیسیم پیدا کردم. از من توضیح خواست که شما چرا آمدید اینجا؟ گفتم: آمدم از تو تشکر کنم. گفت: تشکر لازم ندارم. من برای خدا کار میکنم، شما زودتر ازاینجا خارج شوید تا من بهتر بتوانم فرماندهی را اعمال کنم.» شرح این رشادت در فصل سوم کتاب در «کمین گل سرخ» (خاطرات دوران دفاع مقدس شهید صیاد شیرازی) نقلشده است.
زندهیاد امیر سرتیپ سیروس لطفی که در عملیات«طریقالقدس» فرمانده لشکر ۱۶ زرهی قزوین بود و حماسهآفرینی یگانهای تحت امر او در«پل سابله» در تاریخ دفاع مقدس ماندگار شده است؛ بعد از تشریح وضعیت عملیات و پیروزی نیروهای تحت امر شهید مخبری در خاطرهای که در کتاب«میان خون» آمده، میگوید: «ابتکار و شجاعت مخبری مستحق یک تشویق آنی بود. لذا در همان حال عملیات با بیسیم از سرهنگ صیادشیرازی، فرمانده نیروی زمینی دعوت کردم که برای دادن درجه تشویقی به این سرباز مخلص و فداکار اسلام خود را به پل سابله برساند. هنگامیکه سرهنگ صیادشیرازی رسید چون درجه نداشتیم یکی از درجههای خود را کندم و به ایشان دادم تا با دست خودشان آن را به شانههای مخبری نصب کنند.»
بیشک یکی از عوامل عمده و مهم در موفقیت عملیات طریقالقدس، همانا ابتکار و شهامت سرهنگ مخبری بود که پس از انجام موفقیتآمیز عملیات طریقالقدس، مورد توجه فرماندهان و بهخصوص فرمانده وقت نیروی زمینی ـ شهید صیاد شیرازی ـ قرار گرفت.
دیدار حماسهسازان پل سابله و تنگهچزابه با امام خمینی(ره)
این فرمانده رشید و دلاور که داستان رشادتش برای فتح پل سابله در جریان عملیات طریقالقدس(آزادی بستان) و نجات سوسنگرد از سقوط حتمی، توسط شهید سپهبد علی صیادشیرازی روایت شده است، بعد از پیروزی در جبهه تنگه چزابه و همچنین حماسهآفرینی در پل سابله در عملیات طریقالقدس، در تاریخ ۱۳۶۰/۱۲/۱۸ به همراه جمعی از همرزمانش به دیدار امام خمینی(ره) در حسینیه جماران نائل آمد و سخنرانی کوتاه، امّا قاطعی کرد.
بخشی از متن سخنان این شهید معظم را مرور مینماییم.
بسمالله الرحمن الرحیم
«با عرض تسلیت شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) به حضور حضرت امام زمان(عج) و حضرت امام خمینی، و با عرض تشکر از حضور امام، به خاطر پذیرش رزمندگان به حضورشان، بنده به نمایندگی از رزمندگان قسمت بستان و چزابه که الآن در حضور امام هستیم، میخواستم چند کلمه بهطور خلاصه به حضور امام و ملت شهیدپرور ایران عرض کنم. کشور مزدور عراق و سربازان و جنگندههای پوچ عراق که در ۱۷ ماه قبل، از مسائل داخل کشور ما سوءاستفاده کرده بودند و به داخل کشور ما رسوخ کردند، در حال انحطاط و بدبختی روزبهروز از بین میروند. نشانههای این انحطاط از ماهها قبل کاملاً روشن و مشخص گردیده است. شکست حصر آبادان، فتح بزرگ بستان، نشانههای بسیار خوبی بود که صدام و صدامیان و آنهایی که صدام را حمایت میکنند، بدانند که دیگر بایستی فرار را برقرار ترجیح دهند.
صدام بازهم نفهمید. پس از فتح بستان که خود من و تعداد بسیار زیادی از این رزمندگان افتخار شرکت در آن را داشتیم، میتوانست درس بسیار بزرگی برای مزدوران عراق باشد زیرا اجسادی که در جلوی پای سربازان ایران، سربازان اسلام افتاده بود خود نشانهی بسیار بارزی از انحطاط دشمن بود.
صدام خواست یکبار دیگر قدرت خود را بیازماید. عملیات چزابه را آزمایش کرد. حضرت امام نگران شده بودند، زیرا صدام با تدارکی که دیده بود حق داشت که آن ادعا را بکند. صدام حق داشت با آن تدارک چندماههای که پس از شکست بستان دیده بود و با آن وضعیت آن ادعا را قبل از حمله بکند و بگوید که من بستان را گرفتهام؛ ولی همه شاهد بودند، خدای بزرگ شاهد بود که در آن شب، در شب ۱۳۶۰/۱۱/۱۷ فقط یک گردان رزمنده، فقط یک گردان با تعدادی برادران سپاه و بسیج، جلوی یورش ۱۲ گردان کماندوی دشمن را مردانه گرفتند و اجازه ندادند که صدام به آن ادعای کثیف خودش برسد.
حضرت امام، اطمینان داشته باشید که تا لحظهای که نیروی ایمان و تا لحظهای که خون در رگهای این جوانان وطن و سربازان اسلام در جریان است، نهتنها صدام بلکه هیچیک از مزدورانی که بخواهند چشم خود را بهسوی خاک ایران بدوزند زنده نخواهند ماند.»
امام راحل(ره) نیز در سخنانی فرمودند:«شما به حقید، همانطوری که امام سیدالشهدا(ع) بهحق بود و یزید و بنیامیه را رسوا کرد. شما هم در این نبردهای بزرگی مثل آبادان، تنگه چزابه، بستان کاری کردید که اعجاز بود.»
عروج عاشقانه
فرمانده نیروی زمینی ارتش شهید سپهبد علی صیاد شیرازی اعتقاد داشت که حفظ امنیت قلل سر به فلک کشیده کردستان که مخفیگاه و پایگاه منافقان، ضدانقلاب و گروهکها شده بود، نیازمند فرماندهانی شجاع و از خود گذشته است. بنابراین سرهنگ دوم مخبری به لشگر۲۸ سنندج منتقل شد و به سمت «معاونت فرماندهی تیپ یکم لشگر ۲۸» منصوب گردید.
جایجای مناطق عملیاتی دفاع مقدس، معرکه دلاوری مخبری شده بود. نام او هراس را بر دل دشمن میانداخت. سرانجام سرهنگ دوم مخبری در ۱۱ دیماه ۱۳۶۱ پس از بازدید از گردان ۱۱۶ در لحظات غروب آفتاب در ارتفاعات دارساوین در محور بانه-سردشت مورد حمله ضدانقلاب قرار گرفت و در سن ۳۷ سالگی جام شهادت نوشید. پادگان تیپ ۲ زرهی زنجان، مزین به نام این فرمانده غیور، شجاع و دلاور ارتش است.
توصیه شهید برای انس با نهجالبلاغه
مخبری، پاکباختهی کلام مولا علی(ع) بود و جانش سیراب معرفتی بود که نهجالبلاغه به او نثار میکرد. او در حاشیه نهجالبلاغهاش به خطی خوش نوشته است:«هرگاه غمگین شدی و دلت از دست زمان گرفت، به نهجالبلاغه رجوع کن، باشد که سخنان این مرد بزرگ تسلی خاطر گردد.»
در پایان گرامی میداریم یاد و خاطره شهیدان دوران هشت سال دفاع مقدس بهویژه ۴۸ هزار شهید گلگونکفن ارتش جمهوری اسلامی و بالأخص شهید سرلشکر غلامرضا مخبری و تمام کسانی که برای حفظ کیان و تمامیت ارضی میهن عزیزمان ایران، در اوج گمنامی و سلحشوری، بیهیچ ادعایی رفتند تا پروانهوار شمع وجود خویش را در راه دفاع از ارزشهای والای انقلاب اسلامی نثار نمودند تا نسل حاضر و نسلهای بعد این واقعیتها را بدانند که سربازان فداکار این کشور اسلامی در طول هشت سال دفاع مقدس با رشادت، پایمردی و نثار جان خود اجازه ندادند یک وجب از خاک پر افتخار میهن اسلامی لگدکوب دشمن گردد.
روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد.
سرهنگ ستاد قاسم اکبری مقدم، پژوهشگر دفاع مقدس سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش.
انتهای پیام
نظرات