به گزارش ایسنا، در این یادداشت میخوانیم: در شهریور ۱۳۵۹ برخوردهای متعددی بین نیروهای ایران و عراق در مناطق مرزی روی داد، از جمله: افزایش و تجاوز هوایی به نحو چشمگیری مشاهده گردید، فعالیت جادهسازی به پشت مرزهای مشترک، جلو آوردن توپخانهها به طرف ایران به منظور اقدامات ثبت تیر با گلولههای دودزا و فسفر سفید در طول مرز، حکایت از این داشت که بعثیهای عراق در تدارک تعرض گستردهای به شمار میروند.
به دنبال اشغال ارتفاعات میمک در اوایل شهریور ماه۱۳۵۹توسط رژیم بعثی عراق، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به لشکر ۸۱ زرهی ابلاغ نمود گروه رزمی ۲۱۷ تانک اعزام شده به منطقه صالحآباد و محور سرنی- میمک حرکت نماید و پاسگاههای اشغال شده را تصرف نموده و نیروهای عراق را عقب براند، اما نیروهای عراقی تا ساعات آخر روز، دشت لیک و دشت هلاله و دامنههای جنوبی تنگ بینا و تنگ بیجار را اشغال کرده بودند. همچنین تلویزیون عراق خبر نفوذ نیروهای عراقی در خاک ایران را تا عمق ۵ کیلومتر و عرض ۲۵ کیلومتر و اسیر کردن ۱۱نفر از نیروهای ایرانی را پخش کرده بود .
هیأت دولت پس از بازدید از مناطق درگیری استانهای کرمانشاه و ایلام، متوجه صحت گزارشات اداره اطلاعات و یگانهای ارتش و ژاندارمری مبنی بر قرائن و شواهد حمله ارتش بعث عراق به خاک کشورمان، از نزدیک درک کردند.
درتاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۲ بنیصدر(رئیس جمهور وقت) پس از بازدیدهایی که از مناطق عملیات غرب در استانهای کرمانشاه و ایلام داشت، با مشاهده تجاوزات نیروهای عراقی و توجه به گزارشات اداره دوم(اطلاعات) ستاد مشترک ارتش، ژاندارمری کل کشور و سایر اطلاعات از طریق واحدهای اطلاعات یگانهای نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران، واقف شد که دولت عراق قصد حمله گسترده به خاک جمهوری اسلامی ایران را دارد. در این روز بنی صدر، بالاترین درجه آماده باش را به یگانهای ارتش جمهوری اسلامی ایران اعلام نمود.
در این روز به ارتش جمهوری اسلامی ایران دستور داده شد، یگانهای خود را در نوار مرزی برابر طرح عملیاتی ابوذر که در تاریخ ۲۷/۸/ ۱۳۵۸تهیه شده بود، مستقر نماید و این دستور با توجه به وضعیت ارتش و موقعیت مکانی یگانهای عمل کننده و پشتیبانی کننده، بسیار دیر ابلاغ شده بود. نیروها با توجه به پراکندگی در سراسر کشور، محدودیت جاده و امکانات ترابری ضعیف و همچنین درگیر بودن در جنگ پارتیزانی در کردستان و آذربایجانغربی بودند و اینکه بخواهند برابر طرح عملیاتی ابوذر در منطقه گسترش یابند، بسیار مشکل مینمود، اما ارتش با توجه به ماموریت ذاتی خود و احساس خطر برای کشور به لشکرهای ۹۲ ،۸۱ زرهی، تیپ ۳۷ زرهی، تیپ ۸۴ پیاده، گروههای ۱۱و ۲۲توپخانه(نیروهای موجود در منطقه)خود را برابر با طرح ابوذر در مرز مستقر نموده و از پشتیبانی نزدیک هوایی پایگاههای هوایی همدان، تبریز، دزفول، امیدیه، بوشهر، شیراز، اصفهان و تهران و همچنین از هوانیروز کرمانشاه ، اصفهان، مسجد سلیمان و تهران برخوردار بود.
تاریخ ۱۳۵۹/۶/۲۹ از بحرانیترین روزهای قبل از آغاز جنگ تحمیلی بود زیرا صدام حسین رئیسجمهور عراق در این روز قرارداد رسمی مورد تأیید سازمان ملل متحد را طی نطقی در جلسه مجمع ملی عراق که در حکم پارلمان آن کشور بود، تحت عنوان قرارداد الجزایر و پروتکلهای آن را که در سال ۱۹۷۵ بین ایران و عراق منعقد شده بود، به بهانه نقض آن از طرف ایران ملغی اعلام داشت.
بلافاصله طارق حماد عبدالله، رئیس مجلس وقت نمایندگان عراق نیز در تلویزیون آن کشور ظاهر شد و تصمیم شورای انقلاب عراق مبنی بر لغو قرارداد الجزایر را توسط مجلس نمایندگان اعلام کرد و پس از آن اقدام به انتشار اعلامیه به منظور برافراشتن پرچم عراق در بالای دکل کلیه کشتیهای در حالت تردد در اروندرود نمود. لغو یک جانبه قرارداد الجزایر از سوی عراق، منجر به شدت گرفتن برخوردهای نظامی بین نیروهای طرفین در منطقه اروندرود گشت، از همین رو است که بعضی از تحلیل گران این روز را سر فصل آغاز جنگ غیر رسمی عراق علیه ایران میدانند، چنانچه برخی از مورخین جنگ این روز را روز اعلان جنگ عراق علیه ایران ذکر کردهاند.
نهایتاً در تاریخ ۵۹/۶/۳۰ محافل خبری جهان در تعبیر و تفسیرهای خود وقوع یک جنگ تمام عیار قریبالوقوع بین کشور ایران و کشور عراق، در آینده نزدیک را قطعی میدانستند.
به فرمان بنیصدر( فرمانده کل قوا) دستوری مبنی بر احضار پرسنل وظیفه خدمت منقضی سال ۱۳۵۶ ، صدا و سیما طی اطلاعیه شماره ۷ ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران به اطلاع ملت ایران رساند. هر چند که اطلاعیه احضار افراد خدمت منقضی و همچنین دستور اجرای طرح پدافندی ابوذر از طرف مسئولین بسیار دیر بود، زیرا ارتش از مدتها قبل این هشدارها را داده بود، به جای اینکه به این هشدارها توجه شود بیشتر تلاشها در تسویه ارتش متمرکز شده بود و فرماندهان و مسئولین مهم و با دانش نظامی بالا که دارای قابلیت طراحی و مایل به دفاع از میهن بودند را از ارتش اخراج و یا در میدانهای صبحگاه و در جلوی انزار پرسنل تیر باران میکردند، اما ارتش سر افراز با آن همه ناملایمات و فشارها، از بار مسئولیت شانه خالی نکرد و حتی بیش از حد انتظار از خود شایستگی و رشادت نشان داد.
در این زمان شدت درگیریها در نوار مرزی مناطق شمال غرب سرپل ذهاب از گله تا جنوب مهران به قدری شدید بود که در این روز بعضی پاسگاههای مرزی طرفین به کلی تخریب شده بود و در چنین وضعی در منطقه غرب و جنوب ، نیروهای عراقی کاملاً خود را به خط مرزی رسانده بودند. بیشتر پایگاهها و پاسگاههای مرزی در غرب و جنوب غربی از جمله یگانهای ارتش که در فکه مستقر بودند، زیر آتش شدید توپخانه دشمن قرار گرفتند و در همین زمان توپخانه ارتش، پاسگاههای مرزی عراق را زیر آتش خود قرار داد که از جمله پاسگاه صدام منهدم شد.
ارتش عراق در ساعت ۱۲۳۰ روز ۱۳۵۹/۶/۳۱با وارد عمل کردن ۱۹۲ فروند جنگنده، ۱۲ لشکر مجهز پیاده و زرهی و ۳۰ تیپ مستقل خود در استانهای کرمانشاه، ایلام و خوزستان جبههای به طول ۱۲۰۰ کیلومتر را گشود. سپهبد عدنان خیرالله وزیر دفاع وقت عراق (برادر زن صدام) به صدام پیام میدهد، سرورم جوانان ۲۰ دقیقه قبل به پرواز درآمدند و صدام که در حال و هوای جنگ ۶ روزه اعراب واسرائیل بود در جواب میگوید تا نیم ساعت دیگر کمر ایران خواهد شکست و این تصور ۶ روز جنگ به ۸ سال جنگ خونین انجامید و این در حالی بود که تنها لشکر۸۱ زرهی(-) ، لشکر۹۲ زرهی ، تیپ۸۴ پیاده خرمآباد و تیپ ۳۷زرهی را در مقابل خود داشت که استعداد کل این یگانها کمتر از ۵۰درصد بود.
نیروی زمینی ارتش ایران با همین عناصر موجود کم، آنچنان مقاومت دلیرانهای با پشتیبانی نیروی هوایی در مقابل ارتش مجهز و پیشرفته عراق به نمایش گذاشت که دشمن را مات و مبهوت مقاومت و پایداری خود نمود. نیروهای ایران با به اجرا درآوردن عملیات تأخیری توانستند در موقعیت مناسب پدافندی، ارتش متجاوز عراق را از ادامه پیشروی بیشتر به سوی اهداف از پیش تعیین شده باز دارند و به جز در محدوده خرمشهر و سوسنگرد، در سایر مناطق ناگزیر به اتخاذ پدافند اجباری گردید و زمینگیر شد. در واقع ماشین جنگی عراق زمین گیر شد و ارتش مجهز عراق آثار مقاومت و شهادت طلبی ارتش ایران را درک نمود و اولین ضربه کاری را احساس نمود.
نیروهای مستقر در نوار مرز در امتداد اروندرود مواضع دشمن در بصره را زیر آتش قرار دادند و در اثر آتش توپخانه نیروهای خودی، تاسیسات نفتی واقع در واسیله عراق بکلی منهدم گردید. و یگانهای نیروی زمینی، ژاندارمری و سپاه پاسداران در سرتاسر مرز عراق درگیر بودند.
ساده اندیشی است اگر باور داشته باشیم که توقف نیروهای عراقی ناشی از وصول به اهداف خود و برابر طرح ریزی قبلی بوده است، زیرا یک تجزیه و تحلیل کارشناسی نظامی نشان میدهد که عراق به جز تصرف ناتمام خرمشهر، به هیچ یک از اهداف تاکتیکی خود از جمله جدا کردن استان خوزستان دست نیافت. عراق قاعدتاً میبایستی پیشروی خود را به ویژه در شمال خوزستان و شرق رودخانه کرخه ادامه میداد تا خوزستان را از خاک ایران جدا کند، ولی دراثر شدت پایداری نیروهای ما، ناچاراً در میان بیابانهای وسیع خوزستان و مناطق کوهستانی ایلام و کرمانشاه زمینگیر و سنگرنشین گردید و رویای شیرین صدام حسین را برای ابراز قدرت در منطقه به کابوس هولناکی تبدیل کرد که رژیم بعثی نتوانست از آن خلاصی یابد.
با شعله ور شدن جنگ تحمیلی، ارتش ایران، برای برقراری کنترل، اداره، هدایت جنگ تا سرکوب متجاوز و پیروزی نهایی، استراتژی عملیاتی خود را که شامل ۳ مرحله کلی بود انتخاب و اقدام به اجرای آن نمود:
مرحله اول : متوقف کردن هرچه سریعتر پیشروی دشمن در همه محورها
این مرحله حدود ۷ تا۱۰روز اولیه جنگ پایان یافت و دشمن را وادار به اتخاذ حالت پدافندی کرد. بر همین اساس در پایان ششمین روز جنگ، صدام حسین با اظهار اینکه ارتش عراق به اهداف نظامی خود دست یافته است، آمادگی آن کشور را برای ترک مخاصمه، مشروط به پذیرش شرایط دولت عراق از سوی دولت جمهوری اسلامی ایران اعلام کرد.
با توجه به اینکه در طول شش روز اول جنگ، ارتش عراق موفق به تامین هیچ یک از اهداف با ارزش تاکتیکی خود نگردید و کماکان در پشت دروازههای خرمشهر و سوسنگرد و دامنههای تپههای اللهاکبر درجا میزد، این اظهارات صدام حسین نشان میداد که حکومت عراق از همان روز ششم مهر ۵۹ یعنی پایان هفته اول جنگ از کسب پیروزی ناامید شده و در همین راستا تصمیم گرفته بود از طریق جنگ سیاسی و چانهزنی در سر میز مذاکره و حرف زدن از موضع قدرت و با استفاده از گروکشی مناطق اشغال شده به خواستههای توسعه طلبانه خود در ایران دست یابد. بدیهی است که نشستن پشت میز مذاکره با چنین حریفی، نتیجهای جز گردن نهادن به خواستههای او از موضع ضعف نداشت و به همین دلیل مقامات جمهوری اسلامی ایران اعلام داشتند تا زمانی که یک سرباز عراقی درخاک ایران اسلامی است، مذاکرهای انجام نخواهد گرفت و به این ترتیب در جبهههای جنگ رزم آزمایی دلیر مردان ارتش ایران با نیروهای متجاوز عراق ادامه داشت.
مرحله دوم : پدافند در مقابل دشمن و اقدام به بازسازی نیروهای خودی برای کسب آمادگی حمله متقابل
در این مرحله از خط مشی عملیاتی ارتش ایران که تقریباً یک ماه پس از شروع جنگ آغاز گردید، نیروهای ارتش به منظور بازسازی و کسب آمادگی لازم برای حمله متقابل در مقابل نیروهای عراقی به وضعیت پدافندی درآمدند. در این مرحله نیروهای ارتش به ویژه نیروی زمینی که دچار مشکلات زیادتری نسبت به سایر نیروها بود و نیروی اصلی و مادر را هم در تعیین سر نوشت جنگ تشکیل میداد به سرعت در بازسازی نیروی انسانی و تجهیزاتی خود اقدام نمود. لغو خدمت یک ساله پرسنل وظیفه و احضار نیروهای ذخیره در حدود ۱۳۰هزار نفر، تغییر در انتصابات، بهبود سیستم فرماندهی و برقراری انضباط از جمله این اقدامات بود و امام راحل (ره) هم بی دریغ ارتش را حمایت مینمودند، هرچند که همان زمان فشار روی ارتش در داخل وجود داشت. این مرحله تا اوایل سال ۱۳۶۰طول کشید، ارتش علاوه بر تلاش در بازسازی و افزایش توان و آمادگی رزمی خود، طی دستورالعملی به قرارگاههای عملیاتی شمال غرب و غرب و جنوب فرمان داد متناسب با تواناییهای موجود خود، در هر فرصت مناسب به خطوط و مواضع پدافندی دشمن تک نمایند. این اقدام به منظورهای زیر انجام گرفت:
الف- دستیابی به نقاط حساس زمین و بهبود وضع پدافندی خودی؛
ب- زنده نگه داشتن روحیه آفندی در نیروهای خودی؛
ج- نشان دادن روحیه سازش ناپذیری و عدم پذیرش اشغال سرزمینها توسط دشمن؛
د- آموزش دادن نیروهای خودی و کسب تجارب عملیاتی آفندی به منظور آمادگی برای اجرای حملات متقابل وسیع؛
ه- فرسوده کردن دشمن از نظر روحی و روانی و اینکه در مواضع پدافندی خود جا خوش نکند؛
و- وارد کردن تلفات و خسارات و ضایعات به دشمن به منظور کاهش توان رزمی او، که این مرحله حدوداً یک سال طول کشید.
نیروی زمینی ارتش ایران با دارا بودن وضعیت کلی پدافندی ،۲۵عملیات محدود آفندی را در رده های گروهان، گردان و تیپ علیه مواضع مقدم پدافندی دشمن با موفقیت به اجرا در آورد که از میان آنها میتوان به آفند محدود تیپ یک لشکر ۸۱ زرهی در میمک (۵۹/۱۰/۲۹)، آفند محدود لشکر۱۶زرهی در کرخه کور(۵۹/۱۰/۱۵)، آفند محدود تیپ۲ لشکر ۲۱پیاده در غرب کرخه (۲۵/۱/۶۰)، آفند محدود تیپ ۳ لشکر ۹۲زرهی در منطقه الله اکبر (۶۰/۲/۳۱) و عملیات آفندی لشکر۷۷پیاده علیه مواضع دشمن در شمال آبادان (۶۰/۳/۳۱) اشاره نمود، که منجر به وارد آمدن تلفات و خسارات زیاد به دشمن، آزادی بخشی از مناطق اشغالی و بهبود مواضع پدافندی خود گردید.
در این مرحله، نیروی دریایی ارتش ایران، با اجرای چندین عملیات از جمله عملیات مروارید در ۱۳۵۹/۹/۶ اسکلههای البکر و الامیه را ساقط و هسته اصلی نیروی دریایی رژیم بعث صدام و دو سوم یگانهای عملیاتی دشمن را نابود و باقی مانده نیروی دریای عراق را محبوس نمود و سیادت دریایی ایران در خلیج فارس و دریای عمان تا پایان جنگ تحمیلی برقرار گردید.
نیروی هوایی ارتش ایران هم ضمن پاسداری از آسمان کشور و حمایت از نیروهای زمینی و دریایی ارتش، با پروازهای برون مرزی، اهداف استراتژیکی تعیین شده را در داخل خاک عراق و سامانه آماد و پشتیبانی دشمن مورد هجوم هوایی خود قرار میدادند و کاروانهای نفتی را در خلیج فارس پشتیبانی میکردند.
مرحله سوم: آفندهای بزرگ علیه نیروهای متجاوز و آزادسازی مناطق اشغالی در سطح وسیع
این مرحله در پایان سال اول جنگ و با اجرای عملیات ثامنالائمه(ع) و شکست حصر آبادان در ۶۰/۷/۵ آغاز شد. لشکر ۷۷پیاده خراسان با یک طرحریزی دقیق و حساب شده با کمک سایر یگانهای نیروی زمینی ارتش و سپاه پاسداران مستقر در منطقه جنوب و پشتیبانی یگانهای توپخانه و هوانیروز، نیروی هوایی، آرایش نیروهای عراق در شرق کارون را با موفقیت کامل در هم شکست.
در این عملیات نیروهای بسیج و سپاه پاسداران با ایثارگریها و دلاوریهای چشمگیر خود لشکر ۷۷را یاری کردند. در واقع پس از عزل بنی صدر، این امکان برای سپاه پاسداران به وجود آمد که به نحو فعالتری در جبهههای جنگ تحمیلی به ویژه جبهه جنوب شرکت کند، که عملیات دارخوین در۶۰/۳/۳۱ سر آغاز آن به شمار میرود. در پایان سال اول جنگ با تدبیر شورای عالی دفاع کشور، مشارکت فعال ارتش و سپاه در جبههها اعلام گردید و به دنبال آن سپاه پاسداران آمادگی خود را برای به پای کار آوردن نیروهای بیشتری از بسیج مردمی که شبیه گردانهای سبک ۲۰۰ الی۳۰۰ نفری با تجهیزات سبک سازمان یافته بودند و همچنین امکانات جهاد سازندگی برای امکان انجام پشتیبانیهای منهدسی رزمی در سطوح وسیع، اعلام داشت.
جمعبندی
رژیم بعثی عراق زمانی طبل جنگ را به صدا در آورد و هجوم وحشیانه خود را به مرزهای زمینی، هوایی و دریایی جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد که نظام نوپای انقلاب به شدت با مشکلات داخلی و خارجی درگیر بود. بنا به گفته صدام حسین اوضاع آشفته ایران و تهدیدات علیه ارتش در داخل، شرایط را برای توسعه مرزهای خود و تغییر وضعیت ژئوپولتیکی آن کشور کاملاً مساعد میکرد. لذا زمانی که فکر میکرد ایران به علت درگیری با مسائل داخلی و انقلاب در ضعیفترین موضع رویارویی نظامی و مخاصمه قرار دارد، زمان را مناسب و مغتنم دانست.
رژیم خودکامه عراق بعد از اطمینان از شکست استقلال کردستان ایران، با استفاده از ارتش خود در هجوم سراسری به کشور ایران در پایان شهریورماه ۱۳۵۹ با هدف شکست سریع انقلاب اسلامی و با زمنیهسازیهای فراوان سیاسی و نظامی از جمله اشغال استان خوزستان آغاز گردید، باورهای ناصواب هدایتکنندگان آشکار و پنهان یکی از طولانیترین نبردهای معاصر، آنها را به این نتیجه سراسر اشتباه رسانده بود که در فرصت اندک به اهداف سیاسی - نظامی خود دست یابند. بر خلاف برآوردها و رویاهای سران رژیم عراق، ارتش جمهوری اسلامی ایران علیرغم وضعیت و شرایط نامناسب کشور و بحرانهای ایجاد شده برای ارتش، بلافاصله برابر با طرحهای از پیش تعیین شده از جمله طرح ابوذر در مقابل تهاجم رژیم عراق ( با وجود کارشکنیهای موجود ) قد بر افراشت و مردم غیور و مسلمان این سرزمین بزرگ نیز که از تجاوز وحشیانه حکام بغداد به خشم وخروش درآمده بودند با شور و شوقی وصفناپذیر به میدانهای جنگ شتافتند تا با یاری برادران و فرزندان سرباز خود آتش فتنه عراق را نابود سازند.
آنچه بابد مورد توجه قرارگیرد این مهم است که، علی رغم مشکلات و معضلات کمرشکن و حوادث سنگین که بر ارتش ایران گذشته بود، روحیه وفاداری، میهن دوستی، اعتقادات مذهبی، حسن انجام وظیفه و ادای تکلیف به ملت وکشور که به حد اعلاء در نظامیان وجود داشت، سبب گردید، در مواجه با ارتش متجاوز بعث عراق، جبران بسیاری از کمبودهای فیزیکی شود و نیز در مقابله سریع با نظامیان خارجی نشان داد که ارتش ایران در کنار ملت قهرمان ایران از تواناییها و برتریهای ویژه نسبت به ارتش عراق برخوردار است.
ارتش دراوایل سال ۱۳۶۰و تا شروع عملیاتهای آفندی، توانست هرچه سریعتر سازمان خود را تکمیل و نیروهای متخصص را در سازمان واقعی خود قرار دهد، چرا که این افراد بعد از پیروزی انقلاب در محلهایی غیر از تخصص خود مشغول به کار بودند. نیروهای ارتش به خصوص نیروی زمینی، قبل از شهریور ۱۳۵۹ پاسگاههای ژاندارمری را در مرز تقویت و در بیشتر مناطق حساس نیروی پوشش مستقر کرده بود. با آن همه بحرانهای ایجاد شده، با شروع جنگ، حضور نیروی زمینی در مرز، فعالیت نیروی هوایی در پشتیبانی نزدیک هوایی و حراست از فضای هوایی کشور و فعالیت نیروی دریایی درخلیج فارس و غیر فعال کردن نیروی دریایی عراق و هوانیروز به طور خاص، نشان از تلاش و فعالیت چشمگیر ارتش برابر با طرحهای از پیش تعیین شده برای سد کردن پیشروی ارتش عراق است.
از طرف دیگر با توجه به عرض ۹۰۰ کیلومتری مرز خوزستان، ایلام و کرمانشاه، برابر اصول و قواعد نظامی سرتاسر دنیا، به ازای هر۳ کیلومتر، نیاز به یک گردان با تمام امکانات برای پدافند در مرز است، یعنی حدود ۳۰۰گردان پیاده، پیاده مکانیزه، تانک و سوار زرهی نیاز دارد، در صورتی که۴ لشکر زرهی، ۴ لشکر پیاده و ۵ تیپ مستقل، جمعاً حدود ۱۲۷ گردان پیاده،پیاده مکانیزه، تانک و سوار زرهی داشتند و علاوه بر آن توپخانه لشکری و توپخانه تیپهای مستقل و گروههای توپخانه حدود ۶۵ گردان توپخانه ۱۰۵،۱۳۰، ۱۵۵ ،۱۷۵، ۲۰۳ م م و کاتیوشا موجود بود. از سوی دیگر فرماندهان ارتش از اختیارات قانونی خود برخوردار نبودند و توسط بعضی از ارگانها و نهادها در امر فرماندهی دخالت غیر تخصصی میشد و در بعضی مواقع هنوز گروهی در پشت جبهه در حال پاک سازی و جداسازی نیروهای کارآمد بودند که تاثیر زیادی روی روحیه پرسنل کادر و توان رزمی داشت. در مقابل ارتش عراق حدود سه برابر ارتش ایران نیرو داشت و از همه مهمتر ارتش عراق با سازمان صددرصد، امکانات کشورهای عربی، پشتیبانی شوروی و بیشتر کشورهای غربی جنگ را شروع کرد.
رژیم عراق آمده بود تا اهواز، آبادان، خرمشهر و دزفول را با قوه قهریه از پیکره ایران جدا و به چنگ خود درآورد و حتی در کتابهای تاریخی مدارس و نقشهها، استان خوزستان را به نام استان عربستان خود و چهاردهمین استان، نام نهاده بود. این رژیم با تحریک و تشویق زورمندان جهان با شعار « وحدت، حریت، اشتراکیه » به جنگ با انقلاب ایران آمده بود.
حکام بغداد با اطمینان، وعده پیروزی سه روزه و در دراز مدت هفت روزه را به حامیان خود دادند و با این تصور دولتمردان، جنگ را تدارک دیده بودند و برای جنوب ایران جغرافیای تازهای نگاشته و اسناد و مدارک و نقشههای جعلی بیشماری را انتشار داده و آنها را در کتابهای درسی خود تدریس میکردند. آنان چنان قطعی و محکم از پیروزی سخن میگفتند که در اذهان سادهدلان تردیدی باقی نمیگذاشت که پیروزی از آن آنهاست. تنها با گذشت چند روز بطلان محاسبات سادهلوحانه رژیم عراق توسط ارتش دلیر ایران با پشتیبانی نیروهای خود جوش آشکار گردید، زیرا ایران با اتکال به قدرت خداوندی، رادمردی ارتش سرفرازش، حمایت مردم آگاه خویش و با وجود آنکه در آن برهه از زمان ارتش در شرایط نامناسب (در حال بازسازی) بود، توانست دگرباره در آن وضعیت بحرانی به پا خاسته و با اراده، اطمینان و بهرهگیری از اندوخته دانش نظامی خود که سالهای متمادی و با زحمات فراوان حاصل شده بود و با کولهباری از تجربه، در هنگام انجام وظیفه، خود را به آتش عشق سپرد تا آنچه را که ناشدنی مینمود، محقق سازد و آمال و آرزوهای سردمداران بعث عراق را که در نابودی انقلاب و تجزیه و اشغال سرزمین ایران طراحی شده بود، بر باد فنا دهد.
در چنین اوضاعی ، ارتش جمهوری اسلامی ایران، ژاندارمری، سپاه پاسداران و نیروهای بسیج مردمی دلداده، با ایمانی راسخ پنجه در پنجه دشمن انداختند و متجاوز را به خاک مذلت نشاندند. عملیات تأخیری و متعاقب آن تکهای محدود، به خصوص تکهای شبانه به منظور غافلگیری و جبران کمبودها که از شیوههای عملیات ارتش ایران است، علیه نیروهای عراقی به کار گرفته شد و ایمان و خرد ذاتی ایرانی برای دفاع از کیان و آرمانهای مقدس به نمایش درآمد. اجرای عملیات تأخیری در نظر عام ـ که آگاهی از تاکتیک ندارند ـ نامأنوس است و از آن انتقاد میکنند و این اقدام را شکست تلقی مینمایند، درصورتی که بزرگترین پیروزیهای نظامی در جنگهای گذشته دور و در قرن بیستم که دو جنگ جهانی اتفاق افتاد از این شیوه حاصل شده است و نخبگان نظامی به اساس آن واقفند که، آنچه از پدافند حاصل میشود ممکن است از آفند به دست نیاید.
با این تحلیل کوتاه با اعتماد زیاد میتوان گفت ارتش در دو هفته اول جنگ وظیفه خود را در ناکام گذاشتن ارتش عراق در رسیدن به اهداف پوشالی خود از جمله جداسازی خوزستان عزیز از مام وطن و شکستن کمر انقلاب ایران به نحوه شایستهای با رشادت دلیر مردان خود به ثبوت رسانده است.
نیروی هوایی و نیروی دریایی ارتش نیز در پاسداری از حریم فضای هوایی و دریایی کشور همانند نیروی زمینی قهرمانانه کوشیدند و جانفشانی کردند. امید است توانسته باشیم گوشهی کوچکی از فعالیتهای فارغ از تظاهر و توقع ارتشیان را که با تمام توان به ادای تکلیف و رسالت خطیر خود یعنی حراست از مرزهای زمینی، هوایی و دریایی در اوایل و تمام مدت جنگ پرداختند را، برای ثبت در تاریخ به تصویر کشیده باشیم و به نسلی که دوران دفاع مقدس را درک نکردهاند و نسلهای بعد یادآوری نماییم که قدردان مجاهدتها و ایثارگریهای ارتشیان دلاور، بسیجیان مخلص و سپاهیان سلحشور و تمام کسانی باشند که برای دفاع از کیان ایران و ایرانی، بسیاری از آرزوها، خواستهها، سلامت، عزیزان و... خود را نادیده گرفتند تا امروز ایران با همین کمیت و کیفیت در مرزهای سیاسی- جغرافیایی باشد و یک وجب از خاک میهن عزیزمان در اختیار دشمن قرار نگیرد.
در حال حاضر نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران با وحدت و همدلی تمام و با آمادگی و هوشیاری کامل، گوش به فرمان فرماندهی معظم کل قوا(مدظله العالی)هستند.
در پایان جا دارد از تمامی شهدای هشت سال دفاع مقدس و به ویژه ۴۸ هزار شهید گرانقدر ارتش جمهوری اسلامی ایران که برای حفظ کیان و تمامیت ارضی میهن عزیزمان ایران، در اوج گمنامی و سلحشوری، بی هیج ادعایی رفتند تا پروانه وار شمع وجود خویش را در راه دفاع از ارزشهای والای انقلاب اسلامی نثار نمایند، با ذکر صلوات و فاتحه یاد کنیم.
روح شان شاد و راهشان پر رهرو باد.
انتهای پیام
نظرات