«روز پزشک» سال ۹۹ یکی از سختترین و خاطره انگیزترین گرامیداشتهای سالروز مقام شامخ پزشک است چرا که با پس از شیوع ویروس منحوس کرونا، تکتک ثانیههای عمر پزشکان سراسر دنیا و کشور عزیزمان ایران به یک کابوس تمام نشدنی تبدیل شده است.
دکتر «وجیهه کارگر شورکی» پزشک متخصص عمومی بیمارستان ضیایی شهرستان اردکان به همین مناسبت در گفتوگو با ایسنا به روزهای سخت آغازین شیوع ویروس کرونا در کشور و اردکان اشاره میکند و میگوید: طی سه ماهه نخست شیوع و اپیدمی ویروس کرونا، در کنار همکاران پرتلاشم در بیمارستان ضیایی اردکان و امام جعفرصادق (ع) میبد روزانه بیش از ۲۰ ساعت کار میکردیم.
وی اضافه میکند: روزهای وحشتناک و سختی را پشت سر گذاشتیم، ورود جوانان و میانسالان و افراد مسنی که به سختی با این بیماری عالمگیر دست و پنجه نرم میکردند تا ماشینهای صف کشیده برای انتقال اجساد جان باختگان که برای خاسکپاری با فاصلههای طولانی از اعضای خانواده با توجه به رعایت پروتکلهای بهداشتی مجبور به گذر از دالان ترس مبارزه با این بیماری بودند.
این پزشک متخصص عمومی خاطرنشان میکند: نزدیک به یکهزار بیمار درگیر بیماری حاد تنفسی و کرونا را به صورت مستقیم با حضور بر سر بالینشان، ویزیت کردم و سختترین روزهای عمرم را کنارشان زندگی و سپری کردم.
دکتر کارگر از روزهای تلخ از دست رفتن تعداد زیادی از همشریانش میگوید و ابراز میکند: بالای سر اکثر بیمارانم گریه کردم، مثل آن زن میانسال همشهریام که تمام وقت کنارش بودیم و تا آخرین لحظات، امید به بازگشتش داشتم ولی در سن ۴۷ سالگی و در اوج امید، ناامید از ماندنش شدیم و در نهایت کرونا او را شکست داد.
وی خاطرنشان میکند: «بیبی سمتاخانم سبحانی» ۱۰۳ ساله و یک استادکار کاشیکار ۲۷ ساله، مسنترین و جوانترین بیمار این دوران سخت کرونایی من بودند که توانستند بیماری را شکست دهند و هنوز هم جویای احوالشان هستم که خدا را شکر دوران نقاهت را به خوبی طی میکنند.
این پزشک اردکانی با اشاره به این که پشت سر موفقیتهای امروز او، دعای پدری نهفته است که این روزهایش را از خدا خواسته بود، تصریح میکند: پدرم راننده شرکت واحد شهرداری میبد بود و چند سالی است که بازنشسته شده اما همیشه آرزو داشت که ردای پزشکی را بر تن من ببیند و خداوند بزرگ را شاکرم که به عشق پدرم پزشک شدم.
وی میگوید: هرچند این روزهای درگیری با کرونا سخت و طاقت فرساست اما وقتی به شیرینی لبخند پدرم در روزی که به این جایگاه رسیدم فکر میکنم، همهی سختیها و شب زندهداریهایم مخصوصا در این دوران تاریک مبارزه با کرونا از یادم میبرم.
وی از دختر شش سالهاش هم میگوید که از بیمارستان زده شده و وقتی نام بیمارستان میآید بغض میکند! چرا که روزهای دور از خانه همیشه سخت بود و با آمدن بیماری کرونا، حال روز من و همه کادر بهداشت و درمان هم بدتر شد و فاصله بین من و دختر و همسرم و امثال من خیلی بیشتر از قبل شد تا جایی که شاید در این دوران شش ماهه مبارزه با کرونا، روزها و شبها پشت سر هم دختر و همسرم را ندیدم و این از هر عذابی بدتر بوده چرا که استرس درمان نشدن حال بیمارانم روی اعضای خانوادهام هم اثر میگذاشت و حال ما را بدتر میکرد.
این پزشک اضافه میکند: هیچگاه پول برایم مهم نبوده و هیچوقت حرفهی پزشکی را به خاطر درآمدش انتخاب نکردم و به خاطر همان آروزی پدرم بود که این روزها را میگذرانم اما همیشه ناراحتی و استرسی که از رنج بیماران و خدایی ناکرده نارضایتی که به زبان آید، استرس و عذابی سخت را برایم ایجاد میکند لذا امیدوارم هیچ بیماری از تلاشهای من ناراضی نباشد، چرا که در این مسیر از کوچکترین تلاشی دریغ نکردهام.
کارگر در پایان خاطرنشان می کند: از همه مردم میخواهم این روزها برای عزاداری امام حسین(ع) ذرهای دریغ نکنند؛ یعنی نه میگویم به عزاداری عمومی بروند نه این که در آن حضور پیدا نکنند اما از آنجا که میدانم محبت اهل بیت درد و رنجها را خواهد شست، از مردم میخواهم با رعایت موارد بهداشتی به ویژه ماسک زدن و کنترل فاصله اجتماعی به سوگ سید و سرور سالار شهیدا بنشینند و اگر بیماری کرونا، زمینهای دارند از حضور در جمع و هیئت مذهبی بپرهیزند.
انتهای پیام
نظرات