نویسنده کتاب «دوازده نت برای سکوت» که در بخش مجموعه داستان نوزدهمین و بیستمین دوره جایزه «مهرگان ادب» به عنوان تقدیرشده معرفی شده است، در گفتوگو با ایسنا، درباره وضعیت کیفی داستانهای کوتاه ایرانی و نشر آنها در سالهای اخیر اظهار کرد: متاسفانه داستان کوتاه ایرانی از لحاظ صنعت نشر در وضعیت خوبی نیست؛ یعنی اگر در ادامه فرآیند نوشتن، چاپ، انتشار و فروش کتاب را درنظر بگیریم، باید بگویم که چرخ این صنعت امروزه به کندی میچرخد؛ برای همین ناشران مجبور میشوند کار عامهپسند و کارهای ترجمه تضمینشده منتشر کنند که در دنیا شناختهشده است و حداقل از فروشش در دنیا تا حد زیادی مطمئن هستند.
صادقی در ادامه گفت: داستان ایرانی نمیتواند معاش نویسنده را تامین کند و در بسیاری موارد هزینههای چاپ، نشر و توزیعش را پوشش دهد، برای همین خیلی از کارهای خوب دیده نمیشوند. بعضی وقتها کتابی را بعد از چند سال تهیه میکنیم و میبینیم کتاب خیلی ارزشمندی است که گمنام مانده بود، چون یا نویسندهاش شهرستانی بوده یا ناشرش و یا خود نویسنده خیلی اهل تبلیغ نبوده یا نویسنده اهل روندی که بقیه طی میکنند نبوده و در نهایت کتابش دیده نشده و مسلما برایش برگشت مالی نداشته است.
او با تاکید بر اینکه نویسنده باید بتواند از نوشتن امرار معاش کند بیان کرد: امروزه متاسفانه این اتفاق نمیافتد. به گمان من، فارغ از هر نیتی همین که نویسندگان ادبیات داستانی ایرانی را نگه میدارند باید به آنها آفرین گفت و در عین حال آسیبشناسی کرد که چرا چرخ اقتصادی این مجموعه نمیچرخد، چرا خیلی از ناشران زیر بار چاپ داستان ایرانی نمیروند، چرا جوایز و حلقههای ادبی آن شایستهسالاریای را که در شأن ادبیات است رعایت نمیکنند و خواننده خیلی وقتها از خریدن داستان ایرانی سرخورده شده و در مجموع آن فراغتی را که نویسنده باید از نظر مالی برای دیدن اطراف خود داشته باشد ندارد.
این داستاننویس درباره ضرورت توجه به داستان و ادبیات ایرانی، به اینکه در خواندن کار ترجمه مسئله جامعه دیگری را میخوانیم اشاره و اظهار کرد: وظیفه ادبیات در قالب داستان و رمان، توصیف، واکاوی و شرح آن چیزی است که انسان معاصر در یک جغرافیا با آن دست به گریبان است. این موضوع میتواند در یک قاره یا دهه دیگر چیز دیگر و امروز در جامعه ما چیز دیگری باشد. از این حیث پرداختن به داستان ایرانی توسط نهادهای فرهنگی و رسانهها و فعالان حوزه فرهنگ مهم است نه از این نظر که چه سودی نصیب نویسنده میشود. زیان ابتر ماندن این کار به نویسنده برنمیگردد، نویسنده در حین خلق متوجه این هست که کارش دارای چه درجهای از اهمیت است و اینکه مخاطب از کارش استقبال کند یا نه برای نویسنده در درجه دوم است. اما سود اصلی آن کتاب در دیالوگی است که ایجاد میکند، اگر کتاب نتواند دیالوگ ایجاد کند، در اهداف خودش ابتر مانده است. به همین خاطر به گمان من نویسندهای که مینویسد، وظیفهاش را انجام میدهد و اگر این وسط خللی هست، باید به سراغ رسانه و فعالان فرهنگی برویم.
صادقی تشخیص ادبیات پیشرو، ادبیاتی را که باید تقویت و حمایت شود، وظیفه اصلی جایزههای ادبی در جهان دانست و اظهار کرد: در همه جای دنیا شاهد هستیم که جوایز متعدد از طرف بخش خصوصی و بعضی وقتها دولتها حمایت میشوند و وظیفهشان در واقع شناسایی آثار به گمان خودشان برتر در هیاهوی رسانه است. چون وجه کالایی کتاب ناشر را مجبور میکند که مثل کالا با آن برخورد کند، به همین دلیل حتی نویسندهها هم بعضی وقتها گرفتار این بازی میشوند. کتاب مثل یک کالا توسط برند ناشر، دوستان نویسنده، خود نویسنده و حلقههای ادبیای که نویسنده عضو آنها است تبلیغ میشود. این تداوم و تواتر تبلیغات بعضی وقتها باعث دیده شدن کارهایی میشود که ارزش ادبی چندانی ندارند. وظیفه جوایز این است که این مسیر را تحصیح کنند و در این هیاهوی تبلیغات و کالاوارهشدن کتاب یک نگاه با طمأنینه به آثاری که در یکی دو سال اخیر منتشر شده داشته باشند و از آن هیاهوی تبلیغاتی فاصله بگیرند تا بتوانند با متر و معیار ادبیات کتابها را بسنجند.
او افزود: اولین نتیجه این کالا شدن کتاب سرخوردگی مخاطب است. نشرهایی داریم که هر اثری را منتشر میکنند و به واسطه برند و دستگاه تبلیغاتیشان پروپاگاندایی دور آن ایجاد میکنند. خیلی وقتها مخاطب کتابی را با قیمت گزاف تهیه میکند اما سرخورده میشود؛ نتیجه این موضوع تضعیف مخاطب داستان ایرانی است. متأسفانه درصد قابل توجهی از مخاطبان و کتابخوانهای ما دیگر کتاب ایرانی نمیخوانند و احساس میکنند به نوعی در حقشان اجحاف شده یا سرشان کلاه رفته است و اسیر تبلیغات و موج رسانهای ناشر شدهاند، برای همین امروزه دیگر خیلیها ترجمه میخوانند، در نتیجه جوایز باید این مسیر را تصحیح کنند.
این نویسنده که معتقد است نگاه کالایی به کتاب به جوایز ادبی هم رسوخ کرده است بیان کرد: جوایز ادبی در ایران به این آفت آلوده شدهاند که سعی میکنند ادامه روند تبلیغات یک کتاب باشند، اما همانطور که گفتم این روند در مجموع به کمتر شدن خواننده داستان و رمان ایرانی منجر و باعث بیرونقتر شدن بازار میشود.
کیوان صادقی با بیان اینکه نویسنده وظیفه تبلیغ کتابش را ندارد گفت: این وظیفه در وهله اول به عهده منتقدان است که کتاب را بعد از انتشار مورد بررسی قرار دهند و بعد از آن جوایز ادبی باید از میان کتابها، کتابهای شایستهتر را انتخاب کنند. اما همانطور که گفتم جوایز در ایران با هدف رزومهسازی و برکشیدن اعضای یک گروه یا دسته ادبی ایجاد شدهاند و سعی در بالا آوردن کتابهایی دارند که مخاطب بعد از خواندنشان متوجه میشود که همه این هیاهو برای هیچ بوده است. جوایزی هم هستند که وجهه دولتی دارند و این جوایز از آنجایی که سعی میکنند در انتخابهایشان خط مشی در نظر بگیرند متاسفانه چتر حمایتیشان بر تمام کارهایی که در آن سالها انجام شده قرار نمیگیرد. از این جهت سعی میکنند کارها را از یک فیلتر رد کنند که امروزه نتایجش برای مخاطب قابل اتکا نیست.
او با اشاره به سهم ناچیز داستان ایرانی از رسانهها و نهادهای فرهنگی اظهار کرد: به گمان من، نهادهای فرهنگی و رسانهها آنطور که باید و شاید به کار ایرانی نمیپردازند و بخشی از آن شاید به تنگنظریها برمیگردد. آفتی در فرهنگ ما وجود دارد که فکر میکنیم پرداختن به یک هنرمند وطنی ممکن است برای او اعتباری به وجود بیاورد و برای همین بیشتر سعی میکنیم به کار ترجمه و هنرمند خارجی بپردازیم. من فکر میکنم حل شدن این قضیه شاید به بهبود اقتصاد نشر در داستان کمک کند و برای نویسندگان حاشیه امنی ایجاد کند که لازمه آن این است که بپذیریم ادبیات ایرانی مثل گفتوگوی درون یک خانواده است، این گفتوگو با هر لحنی باشد، حتی اگر کسی برنجد، واجب است. نباید ادبیات ایرانی را دچار توطئه سکوت کنیم، امروزه نویسندگان بسیاری داریم که فراموش شدهاند، نمینویسند، از نظر معیشتی مشکل دارند و در جریان تبلیغاتی ناشران قرار ندارند و این یک خسران عظیم است.
نویسنده مجموعه داستان «۱۲ نت برای سکوت» در پایان درباره کتابش توضیح داد: این کتاب یک مجموعه داستان به هم پیوسته است که از لحاظ فرمی هر داستان مستقل و جداگانه قابل خواندن است، اما در مجموع داستانها کنار هم خط سیر طولی و عرضی گستردهتری هم پیدا میکنند. این مجموعه در سال ۹۷ توسط نشر نیماژ منتشر شده است. محور اصلی آن مهاجرت است و راوی آن یک مهاجر افغان مقیم ایران به اسم «احمد» است، ماجراها در یک کارگاه ساختمانی اتفاق میافتد که در هر داستان شاهد آدمهایی جدید و اتفاقات بین آنها هستیم.
انتهای پیام
نظرات