این پژوهشگر و اسطورهپژوه که با کتاب «دیرش روایی» به عنوان شایسته تقدیر بخش نقد ادبیِ هفدهمین دوره جایزه «جلال آلاحمد» شناخته شده است در گفتوگو با ایسنا درباره این کتاب اظهار کرد: «دیرش روایی» بخشی از روایتشناسی یا بخشی از دانش روایتشناسی است. «دانش روایتشناسی» موضوعات متنوع و گوناگونی را دربر میگیرد که برای مطالعه روایتها، از آن موضوعات و بخشها استفاده میشود؛ مثلا در متن بخشهایی چون وجه، زمان و صدا داریم. در مبحث گفتمانی روایت هم مسائل دیگری داریم.
او با تأکید بر اینکه زمان در روایت موضوع بسیار مهمی است، گفت: انسانها همیشه آرزو میکردند تا بتوانند در زمان سفر کنند یا زمان را مهار کرده و در اختیار خود قرار بدهند که در گذشته این کارها غیرممکن تصور میشد، جز در خیال و «روایت» این امکان را میداد که انسانها از زمان خطی و زمان محتوم خطی بتوانند فاصله بگیرند.
نامور مطلق با اشاره به اینکه «زمان و روایت» سه حوزه کلان و متفاوت دارد، ادامه داد: یک حوزه به نام «چینش»، دیگری «دیرش» و سومی «شمارش» است که در جاهای دیگر به نظم، مدت و تکرار یا بسامد ترجمه شده است. موضوع کتاب من درباره «دیرش روایی» است.
او سپس درباره «دیرش روایی» توضیح داد: دیرش یعنی مدتزمانهایی که روایت با آن سروکار دارد؛ برای مثال اگر بخواهید زندگی یک فرد در طول یک سال را در دو ساعت فیلم یا ۲۰۰ صفحه رمان خلاصه کنید، یک کار دیرشی انجام دادهاید. سخت است که شما یک سال، ۲۰ سال یا ۴۰ سال زندگی یکنفر را بتوانید در ۲ ساعت خلاصه کنید.
این منتقد ادبی با اشاره به اینکه «دیرش روایی» قواعد خاص خود را دارد، گفت: بیتوجهی به قواعد دیرش ادبی که همان «زمان در روایت» است، موجب میشود، روایت دچار نواقصی شود. متأسفانه در جامعه ما به خاطر اینکه با این دانش خوب آشنا نیستند، از زمان در روایت نمیتوانند بهخوبی استفاده کنند. زمان یا خطی است و یا اگر بخواهند با زمانی بازی کنند، چون مهارت ندارند، بد بازی کرده و شاهد زمانپریشی هستیم. زمانپریشی خوب است اما گاهی نامتناسب میشود.
او با بیان اینکه «دیرش ادبی» تاحدودی ما را با قواعد و مقررات دیرش آشنا میکند، ادامه داد: همچنین این کتاب ما را با انواع دیرش آشنا میکند و به ما میگوید چگونه میتوانیم یک حادثه پنجدقیقهای را به یک سریال ۱۰۰ ساعته تبدیل کنیم یا اینکه یک زندگی هزار ساعتی را به دو ساعت تقلیل دهیم. در واقع این کتاب به ما یاد میدهد چگونه میتوانیم مدت زمان را در روایت مهار کنیم و به آن را شکل دهیم.
نویسنده کتابهای «ترا روایت»، «درآمدی بر بینامتنیت» و «نقد تکوینی در هنر و ادبیات» یادآور شد که کتاب بعدیاش درباره «چینش» و سومی «شمارش» خواهد بود تا این سه حوزه «زمان و روایت» کامل شود.
او سپس گفت: کتابی به این شکل در ایران نداریم. البته در جاهای دیگر هم میشود گفت یا خیلی کم است یا کتابی نداریم که به صورت اختصاصی به «دیرش زمان» پرداخته باشد. این کتاب به دلیل نیازی که در جامعه ما بود، نوشته شده است.
بهمن نامورمطلق درباره نکتهای که تقریبا در بیانیه دورههای مختلف جایزه جلال درباره کیفیت آثار نقد ادبی، ارتقای بیشتر آثار نقد ادبی، سرگردانی آثار در میان نظریه، مرور و پژوهش ادبی و بومیسازی جریان نقد ادبی، اشاره میشود و کیفیت آثاری که در حوزه نقد ادبی منتشر میشود، توضیح داد: نقد موضوعی نیست که ما بتوانیم آن را در حوزه کتابهای نقد گسترده کرده و به کمال برسانیم. نقد یک موضوع گفتمانی و موضوع فرهنگی است و موضوعی است که باید جامعه با آن خو بگیرد و آشناییسازی با نقد در سطح جامعه در دوران کودکی تا بزرگسالی در نهادهای گوناگون چه نهادهای فرهنگی، چه نهادهای اقتصادی و چه نهادهای سیاسی جاری باشد. نمیشود نقد ادبی و یا نقد هنر پیشرفت کند اما در نقد سیاسی، نقد اقتصادی، نقد فرهنگی و نقد رفتارهای اجتماعی پیشرفت نداشته باشیم.
او خاطرنشان کرد: نقد محصول یک گفتمان است، نه محصول یک بخش یا یک گروه یا یکسری نویسنده خاص؛ اگر در حوزه نقد مشکلاتی داریم، باید در سطح فرهنگ به دنبال پاسخ و راهحلهای آن مشکل بگردیم. باید بچههای ما در خانوادههای خود، نقد کردن را یادبگیرند. اگر کودک احساس میکند پدر و یا مادرش دارد خطایی میکند، باید جرأت کند و این فرهنگ را داشته باشد که به نقد پدر و مادرش بپردازد، حتی اگر نقد هم نادرست باشد، پدر و مادر باید بگذارند کودک نقدش را بگوید و روی نقد کودک، نقد کنند.
این اسطورهشناس تأکید کرد: اگر این امکان وجود نداشته باشد که من نوعی بتوانم به مدیر فرهنگی، مدیر سیاسی و مدیر اقتصادی نقد داشته باشم، در حوزه ادبیات هم نقد نمیتواند رشد کند. این اشتباه است که فکر کنیم علیرغم اینکه نقد در جاهای دیگر نمیتواند رشد کند، باید در ادبیات رشد کند.
نامورمطلق در ادامه اظهار کرد: نقد مانند خیلی از مسائل، مسئله کلانی است و دایرهاش بینابخشی و بینارشتهای است. یکی از مشکلات ما در نقد این است. آنقدر مدیران نیایند و بگویند که نقد در حوزه ادبیات و هنر مشکل دارد، زیرا متوجه نیستند، نقد یک فرهنگ و گفتمان است و ما باید این گفتمان و فرهنگ را جاری و ساری کنیم.
او سپس بیان کرد: این را هم باید در نظر گرفت که نقد ادبی کمتر از خلق یا تألیف نیست؛ اگر داستانهایی داریم که در آنها نواقصی وجود دارد اما جایزه میگیرند و تشویق میشوند به همان اندازه هم نقدهایی داریم که خوب است اما نواقصی دارد.
این نویسنده خاطرنشان کرد: مشکل ما این است که اغلب مدیران از نقد میترسند و نمیگذارند این حوزه رشد پیدا کند. در همین جایزه جلال، یک جایزه برای نقد گذاشتهایم که سالهاست فقط شایسته تقدیر دارد؛ اما در حوزه خلق به مستند یک جایزه میدهیم، به داستان کوتاه یک جایزه و به داستان بلند هم یک جایزه میدهیم. به نظرم به همان اندازه که حوزه خلق و تألیف مهم است و شاخه دارد، حوزه نقد هم مهم است و شاخههای مختلف دارد و میبایستی با تشویق خودمان این شاخهها را گسترده و تقویت کنیم؛ اما متأسفانه نگاه مدیران به نقد نگاه تقلیلگرایانه است. خیلیها از قصد نمیخواهند این حوزه رشد کند، زیرا اگر این حوزه رشد کند، مطالبات شروع میشود. این است که نقد مورد کملطفی قرار میگیرد.
او سپس گفت: اگر بتوانیم نقد را در سطح جامعه جاری کنیم، دچار این همه اشتباهات پیدر پی و تکرار اشتباهات در جامعه نمیشویم. جامعهای که در آن نقد جاری و ساری باشد، خود را اطلاح میکند. نقد برای اصلاح است. اگر شما به نقد ادبی توجه کنید، تألیف ادبی هم اصلاح و ایرادهایش گرفته میشود. بنابراین صحبتم این است باید جایزه جلال خیلی بیشتر از اینها به نقد توجه داشته باشد. اگر به نقد توجه کنید، تألیف تقویت میشود و بیتوجهی به آن موجب تضعیف میشود. الان بد نیست که به نقد هم توجه شده اما توجه کافی و بایسته صورت نگرفته است.
نویسنده کتابهای «بیش متنیت»، «گفتگومندی در ادبیات و هنر» و «ادبیات تطبیقی» درباره انتقادهایی که درباره تأثیر نگرش سیاسی بر جایزه «جلال» وجود داد، گفت: بودن این جایزه، بهتر از نبودنش است؛ اما نه فقط جایزه جلال بلکه کلیه فعالیتهای فرهنگی باید از زیر یوغ فعالیتهای سیاسی خارج شوند. ماجرا باید برعکس شود یعنی فعالیت سیاسی باید تحت نظر فعالیتهای فرهنگی انجام شود. در جامعه ما با اینکه ادعای فرهنگی میکنیم، متأسفانه فرهنگ در انقیاد سیاست قرار گرفته است.
او افزود: بایست افراد شایسته را پیدا کنیم تا برای مدت زیادی بتوانند در داوریهای این جشنوارههای فرهنگی حضور داشته باشند و با تغییر دولتها، کسی حق دخالت و دستزدن به اینها را نداشته باشد. چند دانشجوی دکتری داشتم که اتفاقا بر روی این موضوع کار کردهاند که جشنوارهها را به واسطه تغییر دولتها، دستهبندی میکنیم، جشنوارههای چپ و راست، جشنوارههای محافظهکار، جشنوارههای افراطی. این درست نیست. جشنوارههای فرهنگی فراتر از سیاست و تغییرات سیاسی هستند و میبایست از این تغییرات زودگذر سیاسی مصون باشند.
بهمن نامور مطلق خاطرنشان کرد: تغییرات به دلیل تغییر دولتها فقط موجب تزلزل در فرهنگ مملکت شده است زیرا هر کدام که آمدهاند، میخواهند یاران و دوستان خود را بیاروند بدون اینکه توجه شود شایستگیای دارند یا ندارند. معمولا فرهنگ را به عنوان سهم سیاسی درنظر میگیرند، درصورتیکه فرهنگ، سهم سیاسی نیست و فراتر از سیاست است و بایستی به آن احترام بگذاریم، اگر به فرهنگ احترام نگذاریم و آن را در انقیاد سیاست قرار دهیم، وضع ما روزبهروز بدتر میشود، همانطور که تاکنون شده است. نه اخلاق جامعه، نه رفتار جامعه و نه فرهنگ جامعه و نه ادبیات و نه هنر نمیتوانند آنطور که باید رشد کنند و شکوفا شوند و بهمرور اینها در جامعه به مشکل تبدیل میشوند. تغییر در جایزه تا حدودی جایز است اما تغییرات بنیادین از یک دولت به دولت دیگر، در یک نظام غیرمنطقی است.
انتهای پیام
نظرات