به گزارش ایسنا، مجید پورولی کلشتری متولد سال ۱۳۵۴ از نویسندگان حوزه دفاع مقدس است که تاکنون کتابهایی همچون «آواز ابابیل»، «اقیانوس مشرق»، «پسران دوزخ»، «گریههای مسیح»، «فصل خواب خرگوشها»، «نگار ماندگار»، «ما از دوکوهه آمدیم اینجا غریبیم» را نوشته است.
نویسنده در این کتاب داستان زندگی خصوصی عباد و همسرش تارا و حضورش در جنگ و اسارتش به دست عراقیها را تعریف میکند. محور کتاب هم دنیای فکری عباد است و درونیات و ایدهآلهای این آزاده را به تصویر میکشد. داستان از زبان فردی روایت میشود که با عباد آشنا شده و کمکم تحت تاثیر زندگی و شخصیت او قرار میگیرد.
او میخواهد زندگی عباد را بنویسد ولی مردد است که از کجا شروع کند. داستان از پس از آزادی عباد آغاز میشود و در فلاشبکهایی به گذشته و دوران جوانی، عاشقی و اسارت او برمیگردد. در این اثر پورولی هم به ایدئولوژی عباد و انسان هایی مانند او می پردازد و هم در کنارش از رنج همکسران اسرا می گوید که سالها چشمانتظار عشق خود ماندند و روحشان فرسوده شد.
در سطرهایی از کتاب «مردی که پروانه شد» میخوانیم:« شاید بخواهید بدانید که عباد از کجا پیدایش شد. همهچیز از آن روزی آغاز شد که سوار ماشینش شدم. رفته بودم دماوند، ختم پدر یکی از دوستان. توی راه برگشت سوار تاکسی عباد شدم. آخر عباد رانندهتاکسی بود. بعد از آزادشدنش یک تاکسی پیدا کرده بود و با آن مسافرکشی میکرد. من اولین بار وسط تابستان بود که دیدمش. سوار ماشینش شدم. منتظر نماند تا باقی مسافرها بیایند. گفت: «باید برم تهران. دیرم شده.»
نگاهی به کتابی که توی دستم بود، انداخت و لبخندی زد و چیزی نگفت. کتاب را اتفاقی از دوستی قدیمی که توی مسجدـ در مجلس ختمـ دیده بودمش، گرفته بودم. بهاصرار کتاب را داده بود دستم و گفته بود:
ـ این کتاب را ببر بخون. نگاهت به خیلی چیزها عوض میشه.
بیحوصله چند سطری خوانده بودم و کتاب را بسته بودم؛ اما انگار کتاب نظر عباد را جلب کرده بود. کمی که گذشت، دلش طاقت نیارد و گفت: «ببخشید که فضولی میکنم. این کتاب مال خودتونه؟»
ـ نه؛ از یکی از دوستان گرفتم برای مطالعه؛ اما فکر نکنم چندان به دردم بخوره. من حوصلهٔ اینجور موضوعات رو ندارم.»
انتهای پیام
نظرات