تصور نمیکردیم که در شب هم دشمن با هواپیما ساحل و عقبه ما را بمباران کند.لحظههای سختی بود و علیالظاهر کارها خوب پیش نمیرفت به نظرم رسید که بهتر است یکی از ما دوتا یعنی بنده یا سردار شهید یدالله کلهر به «قرارگاه قدس» برویم و آخرین وضعیت را جویا شویم...
به گزارش سرویس «فرهنگ حماسه» ایسنا،سردار علی فضلی فرمانده لشکر10 سیدالشهدا(ع) در دوران دفاع مقدس و جانشین فعلی سازمان بسیج مستضعفین درباره شب علملیات «کربلا4» میگوید: شب عملیات کربلای4 ما در حوالی مسجد جامع خرمشهر در عقبهی اصلی لشکر بودیم و یک تیپ به علاوه هم آورده پای کار بودیم. مأموریت ما در این عملیات عبور از خط «لشکر 41 ثارالله» و ورود به شهر «ابوالخصیب» و حرکت به سمت بصره بود. جا دارد درود و سلام بفرستم به روح همه شهدای لشکر به خصوص شهید گرانقدرمان شهید سردار «یدالله کلهر» (قائم مقام لشکر10 سیدالشهدا(ع)) و یادی کنم از شهید میرحسینی جانشین لشکر 41 ثارالله. این دو عزیز وظیفه هماهنگی عملیات دو لشکر را بر عهده داشتند. جلسات متعدد و خوبی برگزار شده بود.
قرارگاه تاکتیکی موقت لشکر در ساختمانی در نزدیکی مسجد جامع خرمشهر قرار داشت. گردانها هم هر یک در خیابانهای اطراف مسجد مستقر شدند و گردان حضرت علیاصغر (ع)در مسجد جامع خرمشهر مستقر شد. البته هیچیک از یگانها اجازهی تردد در محوطه را نداشتند و رعایت اختفاء الزامی بود. پشت بازار «سیف و صفا» در ساحل رودخانه کارون عقبه یگان دریایی لشکر قرار داشت و در آنجا تعداد زیادی از قایقهای لشکر مستقر شدند که در صورت نیاز نیروها را از کارون تا دهانهی اروند و تا ساحل بعد از جزیرهی «امالرصاص» جابجا کنند.
چیزی نزدیک به 16 کیلومتر مسیر را باید با قایق طی میکردیم و ناگزیر باید این عقبه انتخاب میشد. به هر یگان بخشی از منطقه به عنوان عقبهی واگذار شده بود. آنهایی که میبایست در ساعات اولیه به خط میزدند، سواحل روبروی جزیرهی امالرصاص، و آنهایی که پشتیبان بودند، از سواحل رودخانه کارون استفاده میکردند.
ما از سواحل رودخانه کارون و حوالی مسجد جامع خرمشهر بهره میبردیم. عقبه اصلی لشکر برای پشتیبانی و تأمین نیرو در کنار رودخانه کارون قرار داشت و بخش دیگری که باید در مقابل هدفمان پشتیبانی میکردیم، یعنی بدنهی رزمی را در کنار پاسگاه «خَیِّن» و نهر «خَیِّن» و بعد از انتهای بندر خرمشهر مستقر کردیم. همه عوامل و شرایط برای یک عملیات بزرگ فراهم بود. همه گردانها پای کار بودند. غروب قبل از عملیات در مسجد جامع خرمشهر آخرین توضیحات را در رابطه با عبور از رودخانه اروند و طرز برخورد با مردم شهر «ابوالخصیب» برای رزمندگان دادیم. به قرارگاه تاکتیکی لشکر آمدیم و با فرماندهان آخرین هماهنگیها انجام شد و همه آماده بودیم برای انجام عملیات.
حوالی ساعت 12 شب بود که عملیات آغاز شد. لشکر ما تحت امر «قرارگاه قدس» سپاه بود. با بیسیمی که از قرارگاه قدس در اختیار داشتیم در جریان روند عملیات بودیم. حوالی ساعت یک نیمه شب بود که مطلع شدیم مشکلاتی در روند عملیات ایجاد شده است. نگرانی ما از این بود که تمام نیروهای خودی، موفق به پیشروی نشده باشند. خبر میآمد که دشمن شدیداً مقاومت میکند و آتش پر حجمی را هم به روی نیروهای ما میریزد. قرار بود که نیروهای لشکر10 سیدالشهدا(ع) ساعت سه بامداد حرکت کنند. بنابراین از ساعت سه نیمه شب به بعد باید برای لشکر ما آمادگی ایجاد میشد و ما از قبل اینکار را انجام داده بودیم. از همین رو نزدیک ساعت یک نیمه شب بود که این نگرانی حاصل شد که احتمالاً پیشروی با مشکلاتی مواجه شده و رزمندگان اسلام قادر به تصرف همهی اهدافشان نشدند.
بعضی از یگانها پیشروی کرده بودند و به اهداف رسیده بودند و بعضی هم هیچگونه پیشروی نداشتند. دشمن سخت در حال مقاومت بود. از زمین و هوا منور بود که در آسمان روشن میشد. هواپیماهای دشمن هم با منورهای خوشهای آسمان منطقه درگیری را مثل روز روشن کرده بودند.
تصور نمیکردیم که در شب هم دشمن با هواپیما ساحل و عقبه ما را بمباران کند. لحظههای سختی بود و علی الظاهر کارها خوب پیش نمیرفت. به نظرم رسید که بهتر است یکی از ما دوتا یعنی بنده یا سردار شهید یدالله کلهر به قرارگاه قدس برویم و آخرین وضعیت را جویا شویم. طبق برنامهی قبلی، باید بچهها را زودتر حرکت میدادیم تا ساعت سه نیمه شب سوار بر قایقها میشدند و تا مسیری که پیشبینی کرده بودیم میرفتند و از خط لشکر 41 ثارالله عبور میکردند و در ادامه کار آنها، ما تکمان(حمله) را آغاز میکردیم. طبق طرح مانور بایستی لشکر10 سیدالشهدا(ع) ساعت پنج صبح با دشمن درگیر میشد. شهید یدالله کلهر قرار شد به قرارگاه قدس برود. فرمانده قرارگاه قدس سردار جعفری بود.
من 12 روز بود که به حمام دسترسی نداشتم. سرم به خاطر گرد و خاک خط و رفت و آمد، فوقالعاده کثیف شده بود. دوستان کتری آب جوش پیدا کردند و همان جا جلوی در قرارگاه تاکتیکی سر وصورتم را شستم و با این کار، کمی آرامش گرفتم. ساعت سه نیمه شب بود که شهید کلهر اطلاع داد که عملیات به مشکل خورده و بعضی از یگانها به اهدافشان نرسیدهاند و تدبیر فرماندهی بر عقبنشینی است. به محض آگاهی از این خبر ما خیلی سریع برادرها را دور هم جمع کردیم و یک شورای اضطراری تشکیل دادیم.
شهید کلهر و شهید میررضی و سردار پروین، سردار نوجوان و تمامی فرماندهان گردانها، سردار سوهانی، آقای خلیلی، شهید عراقی، شهید کیانپور و سایر برادران که مسئول بودند در آن ساعت در دسترس بودند. همه را دعوت برای مشورت کردیم. نتیجهی مشورت این شد که حالا که قرار است نیروها به عقب منتقل شوند اگر بخواهیم معطل ماشین شویم تا از عقبه لشکر به ما برسد خیلی طول میکشد و احتمال دارد حجم آتش دشمن سنگینتر شود و تلفاتی را به یگان ما وارد کند پس بهتر است از مسیرهایی که تقریباً امنیت بیشتری دارد به گردانها بگوییم که نیروهایشان را پیاده حرکت دهند و با سرعت منطقه درگیری را تخلیه کنند تا خودرو برسد.
فرمانده گردانها سریع توجیه شدند و نیروهایشان را که آماده برای عملیات بودند برای خارج شدن از منطقه درگیری هدایت کردند. رزمندگان لشکر10 میبایست مسیر 14 کیلومتری را طی میکردند تا به مکان کم خطر و امنی برسند. جمعیتی نزدیک به 3000 نفر که در اطراف مسجد جامع خرمشهر برای انجام عملیات گسترش پیدا کرده بودند به ستون یک و هر نفر با سه متر فاصله عقبروی را شروع کردند. ساعت پنج صبح بود که تعدادی از خودروهای ما رسید و بخشی از اموال و امکانات که باقی مانده بود به عقب منتقل شد. تقریبا تا ساعت هفت صبح همهی گردانها و واحدهای لشکر به عقبه ما در پلهای هفتی و هشتی دهنهی زیر جادهی خرمشهر رسیدند.
انتهای پیام
نظرات