یک پژوهشگر هنر معتقد است، نبودن یک متولی واحد و برنامهریزیهای سازمانیافته در حوزهی «نقاشی دیواری» باعث بهوجود آمدن نوعی اغتشاش تصویری در شهر شده است.
اصغر کفشچیانمقدم - پژوهشگر و عضو هیئت علمی پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران - در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی ایسنا دربارهی «نقاشی دیواری» و شکلگیری نوع تازهای از آن در سالهای اخیر، اظهار کرد: در 10 سال اخیر، با وجود اینکه پول هنگفتی برای آثار هنری شهری در نظر گرفته میشود، بهنظر میرسد پولی که باید در زمینهی پژوهش و خلق آثار اصیل در هنرهای شهری هزینه شود، بیمهابا برای آثار فصلی هزینه میشود که این موضوع جای تأمل دارد.
او ادامه داد: مثلا آیا درست است که چند صد میلیون یا یک میلیارد تومان برای اثری فاقد ارزش هنری تخصیص یابد؟ متأسفانه امروز شاهد هستیم که افرادی با واسطهی نام و شهرتشان به حوزهی طراحی شهری وارد شدهاند که شناخت صحیحی از این حوزه ندارند. همین موضوع باعث شده که شاهد بیاعتمادی هنرمندان این عرصه و بهوجود آمدن آثاری باشیم که با ساحت اجزای شهر همخوانی ندارند.
کفشچیانمقدم بیان کرد: وقتی نوشتن یک جمله پشت شیشه ماشین، به این دلیل که حواس رانندههای دیگر را پرت میکند ممنوع شده، آیا مجاز است که در یک اتوبان که ماشینها با سرعت بیش از 90 کیلومتر در ساعت حرکت میکنند، اثری اجرا شود که نیاز به دقت دارد (سه - چهار ثانیه ذهن راننده را به خودش مشغول میکند) و موجب حواسپرتی مخاطب اصلی، یعنی راننده میشود؟! سازمانهای شهرداری باید کمک کنند که این اغتشاشات تصویری به حداقل برسد. اگر طرحهایی که روی دیوارهای شهر زده میشود زیر نظر اساتید باشد، هم جوانها آموزش درست میبینند و هم مسائل فکری، فرهنگی و جامعهشناختی در این طرحها بهدرستی لحاظ میشود.
هنری که به رسانه تبدیل شد
این پژوهشگر دربارهی شکلگیری نقاشی دیواری در ایران، اظهار کرد: سبک و سیاقی که امروزه در دیوارنگاریهای شهری وجود دارد، تحول یافته، چنانکه در ساختارهای طراحی، تکنولوژی و تعامل با محیط در گذشته در ایران وجود نداشته است. نقاشی دیواری شهری با طرحهای تجاری در سالهای قبل از انقلاب در ایران رونق پیدا کرد. در آن دوره، شرکتهای تجاری برای تبلیغ محصولاتشان از دیوارهایی که مشرف به خیابان بودند، استفاده میکردند.
او گفت: در همین دوره، پیرو آموزش دانشکدهی هنرهای زیبا و هنرهای تزیینی، نوعی از دیوارنگاری با هدف زیباسازی محیط در فضاهای عمومی شکل گرفت که با جریان سقاخانه همزمان بود. سازمانها و وزارتخانهها با استفاده از نیم درصد از اعتبارات عمرانیشان، از هنرمندان دعوت میکردند تا برای دیوارهای محیط سازمانها و ادارههای خود طراحی کنند. اثر «بروجنی» در ساختمان کشاورزی و دیوارنگارهی «عربشاهی» در خیابان طالقانی از نمونههای این طرحها بودند.
کفشچیانمقدم دربارهی وضعیت هنر در دوران انقلاب نیز توضیح داد: با وقوع انقلاب، این آثار بیش از پیش بهعنوان یک رسانه مطرح و در جهت تعامل با مخاطب و رساندن پیام به او بهصورت مستقیم و غیرمستقیم خلق شدند.
اقدام فرهنگی یا فاجعه فرهنگی؟!
این هنرمند دربارهی سیاستهای مدیران در دورهی سازندگی، گفت: با آغاز دههی دوم انقلاب و بهخاطر سیاستهای دولت سازندگی، متأسفانه مدیران سیاستگذار به این فکر افتادند که آثار دورهی انقلاب را بردارند یا از روی دیوارهای شهر پاک کنند و دیوارنگارههایی تزیینی را با هدف تغییر فضا، تلطیف روحیهی مردم و شاید تسهیل روابط بینالمللی، جایگزین آنها کنند. البته نهادهای رسمی و غیررسمیای بودند که در تقابل با این رفتار، در حیطهی وظایف خودشان یا خارج از آن، همچنان دیوارنگاریهایی را اجرا میکردند که جنبهی رسانهای داشت و گاهی این اقدامات با رشد مضاعف نیز روبهرو میشد.
کفشچیانمقدم دربارهی پاک کردن غیرکارشناسانهی آثار مربوط به جنگ و انقلاب از دیوارهای شهر تصریح کرد: نکتهی دیگری که به همین موضوع مدیریتی و قوانین و ضوابط هنرهای شهری مربوط بود و جا دارد از آن بهعنوان یک فاجعهی فرهنگی نام برد، اقدام غیرمسوولانهای است که پس از جنگ، در دولت سازندگی شروع شد و متأسفانه ادامه یافت؛ آثار ارزشمندی از دیوارهای شهر پاک شد که هویت بصری تاریخ نسلی بیبدیل بود.
او ادامه داد: البته این نیز درست است که آثار هنری باید متناسب با زمانهی خود باشند و هر دوره، طرحهایی متناسب با درک بصری و ارزشهای نسل جدید خود را داشته باشد، اما سخن این است که با چه استدلالی تلاش کردند تا این آثار را به کل از خاطرهی قومی یک ملت پاک کنند تا حدی که کوچکترین مستندسازی دربارهی آنها نشد تا بعدها بهعنوان بخشی از «هنر پایداری» یا «هنر شهری» ثبت شود. آیا این تصمیم نسبت به حذف و پاک شدن آثار، زیر نظر یک شورای تخصصی انجام شد یا با تصمیمات سیاسی شکل گرفت؟ یادمان باشد که با ابزار و نگرش سیاسی نمیتوان کیفیت هنر را از بطن یک جامعه حذف کرد یا آن را ارتقا داد.
کفشچیانمقدم افزود: متأسفانه نبودن شاخصهای استاندارد در مدیریت هنری، در هر دورهای به مدیران تازهنفس اجازه داده تا بدون توجه به روند هنر و آسیبشناسی فعالیتهای گذشته، مسیر شخصی را در تخریب آثار گذشته یا تولید آثار سطحی در دورههای قبل ادامه دهند و به این ترتیب، مدام در دایرهی بستهی آثار موقت و سطحی دست و پا بزنیم. اگر هنر شهری ضابطهمند و مدیریت آن، با تأمل به دست اهلش سپرده میشد، این اتفاقات به حداقل میرسید و شهرهای ما از ناهنجاری بصری، مصون میماند. بنابراین باید بپذیریم ما حق نداریم با تصمیمات عجولانهی سیاسی، هویت شهر را با آثار نازل مخدوش یا آنها را از وجود آثار ارزشمند پاک کنیم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: آثاری که در دورهی انقلاب روی دیوارهای شهر جان گرفت، آثار هنرمندانی بود که در فضای انقلاب رشد کردند. اگر قرار بود اینها پاک شود، باید براساس تصمیمهای کارشناسانه و با ثبت آنها در جایی دیگر، این کار انجام میشد. چنانکه موزهها برای همین کارکرد و حفظ آثاری ساخته میشوند که زمانه خود را پشت سر گذاشتهاند. اگرچه آنها کارایی خود را از دست دادهاند، اما میتوانند در جایی دیگر ثبت شوند و بهعنوان بخشی از تاریخ هنر شهری این مملکت از آنها نگهداری شود. تصمیم دربارهی بودن یا نبودن این آثار باید زیر نظر کمیتهی مشخصی گرفته میشد، نه اینکه با دخالتهای سیاسی برای همیشه از حافظهی بصری مردم کشور حذف شوند.
اعتراض یک نسل و هجمه گرافیتیها
این پژوهشگر همچنین گفت: سازمانهای شهرداری بهدلیل درآمدزا بودن تبلیغات محیط شهری، بدون مطالعهی تبعات کالبدی شهر به این حیطه وارد شدند و با اجارهی منظرهای شهری، دیوارهای کاذبی ساختند که دیوارنگاریهای تجاری در شهر را فزونی بخشید، در حالی که مطالعهی لازم دربارهی آنها انجام نشده بود. به این ترتیب زیر نظر شهرداری، محورهای زیبای شهر که شاکلهی هویتی شهر بود، در اختیار شرکتها و افرادی گذاشته شد تا محصولاتشان را بدون توجه به ضوابط زیباشناختی شهری تبلیغ کنند. در این میان، برخی نهادها و هنرمندان که ارزشهای انقلاب را در حال فراموشی یا تضعیف میدیدند، بدون امکانات و بودجهی مناسب شروع به اجرای دیوارنگارههای ارزشی کردند که آنها نیز در یک بستر غیرپژوهشی رشد میکردند.
او تأکید کرد: این موضوع سبب شد برخی از این دیوارنگارهها عملکرد شعاری داشته باشند و کمترین ارتباط را با محیط و مخاطب برقرار کنند. بهطوری که گاهی فضاهای ناهنجاری بهوجود میآورند و باعث آلودگی بصری میشوند. این طرحها همچنین باعث اعتراض نسلی میشد که این آثار چندان ارتباطی با آنها برقرار نمیکرد. شاید همین نبود تعامل مناسب، بهانهای برای هنرمندان گرافیتی شد تا به اعتراض، این آثار را مورد هجمهی بصری قرار دهند.
نبودن متولی و اغتشاش تصویری در شهر
کفشچیانمقدم به وضعیت این هنر در سالهای اخیر اشاره و اظهار کرد: در دورهی اخیر که از آغاز دههی 80 شکل گرفت، سازمان زیباسازی شهرداری تهران با بازنگری در چارت اداری خود، شوراهایی را برای ساماندهی وضعیت هنرهای شهری تشکیل داد که آثار هنر شهری از جمله نقاشی دیواریها را از نظر زیباییشناختی، فنی و تعاملی بررسی کنند. این روند بهدلیل نپرداختن درست به حقوق مالکان و شهروندان و همچنین وجود مشکل در چارت اداری سازمان و ارتباط آن با شعبههای شهرداری، در مناطق مختلف شهر با مشکل مواجه شد.
او ادامه داد: به معنای دیگر، مشخص نبود که متولی سامانبخشی زیباسازی شهری، شعبههای شهرداری هستند یا سازمانهای زیباسازی. بنابراین شاهد بهوجود آمدن یک اغتشاش تصویری در شهرها شدیم. بهنظر میرسد لازم است یکبار برای همیشه آییننامهای جامع با ضمانت اجرایی توسط نهادهای قانونگذار تدوین شود تا متولی اصلی هویت بصری شهرها تعیین و حدود اختیارات هر نهاد و سازمانی برای دخالت در شهر با توجه به حقوق مالکان دیوارها و شهروندان دیگر مشخص شود.
هر جای خالی برای نقاشی مناسب نیست
این هنرمند در بخش دیگری از سخنانش، به لزوم مشخص کردن فضاهای مناسب برای ارائهی هنر شهری اشاره و اظهار کرد: متأسفانه این تصور غلط سالها در ذهن متولیان هنرهای شهری وجود داشته که هر جای خالی که در شهر وجود دارد، حتما باید در آنجا تندیسی گذاشت یا نقاشی دیواری کشید. سازمانهای مسوول باید فضاها و دیوارهایی را که قابلیت داشتن اثر هنری و تصویری دارند، مشخص و شاخصهها و قابلیتهای آنها را در ارتباط با زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و ... شهر و جامعه مشخص کنند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر ضروری است تا زیرساختها و ویژگیهای زبانی و بیانی آثار که باید در محیط شهری خلق یا نصب شوند، توسط سیاستهای کلان فرهنگی شهر تبیین شود. برای مثال، امروزه سیاستگذاران شهرداری باید برای اجزای شهر مانند اتوبانها و بوستانها قواعد خلاقانهای را در نظر بگیرند که متناسب با رشد مخاطبان و خصوصیات ویژه و متغیر این محیطها باشند تا آثار هنر شهری بتوانند به تناسب تغییر عوامل بالا، تعامل لازم را برقرار کنند و زائد بهنظر نیایند. بنابراین یا باید از شیوههای تعاملی نوین بهره گرفته شود یا آثار مختلفی را برای بازههای زمانی متفاوت در یک محیط واحد در نظر بگیرند، چراکه شهر یک وجود منجمد نیست، بلکه عرصهی زنده و پویایی است که باید برای هر نسل، نمای تازهای داشته باشد. حتی ساختارهای زیباییشناسانه هم براساس تأویلها و سلایق مختلف تغییر میکنند. به همین دلیل، نسل امروز نیازمند تصویرهایی است که بتواند با آن تعامل داشته باشد.
او اضافه کرد: ابتدا باید زیرساختهای فکری برای طراحی فضای شهری برای مدیران و متولیان تبیین شود، سپس شاخصههای لازم در اختیار هنرمندان قرار گیرد. این موضوع باید زیر نظر شورایی باشد که صلاحیت تصمیمگیری دارد، شورایی که باید در حد کمال باشد و افراد حقیقی و حقوقی و کسانی که در این زمینه صاحبنظر هستند، در آن حضور داشته باشند.
انتهای پیام
نظرات