بهزودی حراجی کریستی در دبی برگزار میشود و قطعا آثار هنری ایرانی بار دیگر در این حراجی مورد استقبال قرار خواهند گرفت، تا نشان دهند که جریان جاری «اقتصاد هنر» در هنرهای تجسمی ایران حداقل برای بخشی از هنرمندان ثمربخش بوده، اما سوال اینجاست که استقبال از آثار هنری در این حراجی چقدر به نفع هنرهای تجسمی ما و چقدر به ضرر آن خواهد بود؟
به گزارش خبرنگار بخش هنرهای تجسمی ایسنا، «اقتصاد هنر» به معنای بهکار بردن تئوریهای علوم اقتصادی در فعالیتهای هنری و ادبی است و هدف از آموزش این رشته هم پیوند علوم اقتصادی با هنر است. این مقوله از جمله مباحثی است که با وجود نقش بسزایی که در رشد و شکوفایی هنر دارد، در ایران کمتر به آن پرداخته شده است و نوعی حلقهی گمشده در دانش مدیریتی هنر محسوب میشود.
اگرچه اکنون رشتهی دانشگاهی این مبحث در دانشگاههای ایران راهاندازی شده و چند سالی است که بخش خصوصی درصدد فعال کردن این بخش است، ولی شواهد نشان میدهد تا پاگیری این مبحث و به راه افتادن آن، راه زیادی باقی است.
یکی از شاخههای هنر که «اقتصاد هنر» در دنیا به آن توجه ویژهای دارد، هنرهای تجسمی است. یکی از نشانههای رونق این شاخهی هنری در دنیا نیز کثرت حراجیهای بزرگی مانند بنامز، کریستی، ساتبی و ... است که برای خرید و فروش آثار هنری برگزار میشوند و چرخش مالی بالایی دارند.
آثار هنری ایرانی نیز چند سال است که در حراجیهای بینالمللی عرضه میشوند؛ این برنامه توسط جریانی اتفاق میافتد که اعضای آن زمانی در مناصب دولتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند و بهواسطهی آن، ارتباطاتی برقرار کردهاند و بعد از پایان دورهی مدیریتشان توانستهاند در مقام بخش خصوصی از آن ارتباطات استفاده کنند و در جریان بینالمللی «اقتصاد هنر» قرار گیرند.
برخورد هنرمندان و منتقدان هنری با این جریان، به دو شکل متفاوت و کاملا متضاد بوده است؛ عدهای معتقد بودند که این جریان برای هنرهای تجسمی که از سوی دولت حمایت نمیشوند، لازم است چون مثلا میتواند با ایجاد بازاری برای فروش آثار هنرمندان تجسمی به معیشتشان کمک کند و از سوی دیگر، باعث شکوفایی عرصهی هنرهای تجسمی میشود.
خبرنگار ایسنا چندی پیش، این مبحث را در گفتوگو با برخی هنرمندان و صاحبنظران بررسی کرد. در ادامه به چکیدهای از دیدگاههای منتشرشده در این زمینه اشاره میشود.
حبیب صادقی - هنرمند نقاش - دربارهی تأثیر حضور آثار هنری ایرانی در حراجیهای خارجی مانند کریستی بر هنرهای تجسمی ایران، توضیح داد: شرکت آثار ایرانی در این حراجیها موجب شده است که در جهان معاصر، اندیشه و تواناییهای هنرمندان ایرانی دیده شود. ضمن اینکه کریستی مجموعهای است که هنر ایرانی را شناخته و میستاید و ارادت خود را نسبت به آن اعلام میکند. این حراجی کمک میکند در جهان معاصر قد و قوارهی هنر ما نمایش داده شود. توصیه میکنم شرایط لازم فراهم شود تا هنر ما بتواند در حراجیهای معتبر دنیا حضور داشته باشد.
این هنرمند با تشبیه کریستی به اسکار و کن، اظهار کرد: اگر وقایع مهم سینمایی، اسکار یا کن باشند، واقعهی مهم در حوزهی هنرهای تجسمی هم اتفاقاتی مانند کریستی است که باید شرکت آثار ایرانی در آن تشویق شود. این حراجی توانسته است در جهان معاصر در حالی که معانی و ذات هنر به سمت موضوعات غیرمعرفتی و شئونات غیرانسانی پیش میرود، هنر انسانی و اسلامی ایران را بهنمایش بگذارد و بهوسیلهی این هنر راهی برای خروج از بحران هویت ایجاد کند. من معتقدم که حضور با برکت هنرمندان ما در این حراجی، غنیمت است.
در مقابل این دیدگاه، گروهی دیگر هم قویا این جریان را رد و حضور آثار هنری ایرانی را در حراجیهای خارجی، بویژه کریستی تقبیح میکنند، آنها ضمن زیرسوال بردن سلامت جریانی که اقدام به دلالی و بردن آثار هنری ایرانی به حراجیها میکنند، اظهار کردهاند که اغلب هنرمندان تجسمی زیر چتر این جریان قرار نگرفتهاند و نمیتوان این جریان را بهعنوان پلی راهگشا برای نجات همهی هنرمندان از تنگدستی شناخت.
علاوه بر این، نقد بزرگی که همواره منتقدان هنری به این جریان وارد میکنند، این است که با توجه به حضور پررنگ ایرانیان در حراجی کریستی شعبهی دبی که خریداران شرکتکننده در آن اغلب شیوخ دبی هستند و به هنر نقاشیخط علاقه نشان میدهند، هنرمندان تجسمی ایرانی هم باب میل آنها اثر نقاشیخط تهیه میکنند و در این صورت، آثار هنری ایران به سمت سفارشی شدن میروند و این باعث کور شدن خلاقیت هنرمندان جوان و گرایش آنها به هنر پرفروش نقاشیخط میشود. از سوی دیگر، با توجه به جنس هنر نقاشیخط، هنر نقاشی ایرانی محدود به این سبک نهچندان مترقی باقی خواهد ماند.
ایرج اسکندری - هنرمند پیشکسوت نقاشی - دربارهی تأثیرات منفی شرکت آثار هنری ایرانی در حراجیهای خارجی، اظهار کرد: شرکت آثار هنری ایرانی در حراجیهایی مانند کریستی سبب شده که یک مجموعهدار به هنرمند خط دهد که چه اثری را تولید کند و این برای هنرمند مانند سم است. متأسفانه ما گاهی شاهد این هستیم که هنرمندان شیوههای شخصی خود را رها میکنند و بهسراغ سبکهایی میروند که در این حراجیها بازار دارند و به هنر ما لطمه زدهاند، چون با چنین اتفاقی، در یک بیزینس که چند دلال در آن نقش دارند، سابقه، فکر، احساس و کار هنرمند نادیده گرفته میشود.
این استاد دانشگاه گفت: متأسفانه اکنون نفع، بیزینس و سود و سودآوری بر همهچیز غالب شده و اصل قضیه، یعنی اثر هنری فراموش شده است. گاهی میبینیم که حضور آثار ایرانی در این حراجیها بهدست یکسری دلال افتاده است که از تاریخ هنر، سابقهی هنری و هویت ایرانی اطلاع زیادی ندارند و احساس میکنند که اگر نقاشی ایرانی به نقاشی فلان هنرمند خارجی نزدیک باشد، معاصر بودن آثار ما را نشان میدهد.
البته در جواب همین موارد نیز مطرح شده که ایجاد جریان قوی اقتصاد هنر منوط به حمایت از این جریان است و البته کسی هم مانع این نیست که جریانات دیگری هم پیش بیایند که بخواهند با هنرمندان دیگری، با سلایق دیگری اقدام به راهاندازی جریانی مشابه کنند؛ ولی کسی پاسخ نمیدهد که کدام جریان هنری در ایران، در موقعیتی قرار گرفته که بتواند ارتباطات و اطلاعات این جریان را بهدست آورد؟
منتقدان هنری هم راه حلهایی ارائه میکنند؛ بعضی از آنها معتقدند که دولت باید زیر بار نظارت، ولو حداقلی دربارهی جریانهای هنری برود، یعنی به قول اصغر کفشچیانمقدم - منتقد و پژوهشگر هنر - حداقل بهصورت نظارت به تهیهی یک کالای مصرفی بهلحاظ برخورداری از استانداردهای لازم، روی سلامت جریانهای هنری نظارت کند و دربارهی قیمتهای آثار، اصالت آثار و ارزشگذاری صحیح آنها نیز نظری دهد.
برخی هنرمندان دیگر نیز به نظارت نهادهای خصوصی و انجمنهای هنری مانند «انجمن هنرمندان نقاش» یا «انجمن مجسمهسازان ایران» بر جریانهای هنری قائل هستند. آنها میگویند حداقل میتوان از دانش تخصصی موجود در این انجمنها برای شفافسازی برنامههای جریانهای مربوط به «اقتصاد هنر» بهره گرفت.
به هر حال، بهنظر میرسد که تا دولت نخواهد، نظارتی صورت نمیگیرد. اکنون نیز با توجه به حمایت همهجانبهی معاونت هنری وزارت ارشاد از جریان «اقتصاد هنر» جاری در عرصهی تجسمی، گویا حتی فکر نظارت بر این جریان نیز مورد نظر این معاونت نیست.
علی مرادخانی - معاون هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی - بارها در سخنرانیهای خود گفته که معتقد است، تنها راه اصلاح شرایط، ایجاد کثرت در جریانهای مربوط به «اقتصاد هنر» در هنرهای تجسمی است.
او چندی پیش، در پاسخ به این موضوع که برخی از مجموعهها، از آگاهی نداشتن مردم برای پیشبرد اهداف خود سود میبرند، گفت: با بررسی علمی، تشخیص همهچیز ممکن است. فکر میکنم یکی از راه حلها برای این موضوع، تکثر در این مسأله است. اگر یک جریان بهصورت مونوپولیسم حرکت کند همهچیز را به سمت خود میبرد، یک راهکار این است که فقط یک حراج با یک سلیقه وجود نداشته باشد و افرادی که صاحبنظر هستند به عرصهی نقد وارد شوند.
مرادخانی افزود: باید فضایی ایجاد شود که تعداد کسانی که میخواهند کار کنند، آنقدر زیاد شود که آثار سره از ناسره تشخیص داده شود. در این تکثیر باید دقت کرد که به ابتذال کشیده نشود.
به گزارش ایسنا، بنا بر آنچه گفته شد، همیشه ابهامهایی دربارهی شکل کار این جریان و حراجی که با نام «حراجی تهران» برگزار میشود، وجود داشته است. با این همه، هنرمندان زیادی از این جریان پشتیبانی میکنند، چون کالای تجسمی در سبد هزینهی خانوار جایی ندارد و اغلب هنرمندان نمیتوانند با تکیه بر هنرشان کسب درآمد کنند و بهنظر میرسد که شاید همین چتری که بر سر تعدادی از هنرمندان برای فروش آثارشان گسترانیده شده، غنیمت باشد.
با این همه بهنظر نمیرسد که انتظار نظارت بر جریانات مربوط به «اقتصاد هنر» برای حفظ استانداردها و برگزاری سالم «حراجی تهران» از معاونت هنری وزارت ارشاد گزاف باشد.
انتهای پیام
نظرات