هر روز وندالها یا خرابکارانی در شهر راه میروند که اموال شهری و میراث فرهنگی را مانند موریانه میجوند و نابود میکنند، اما سوال اینجاست که انگیزهی این افراد برای نابودی اموالی که متعلق به خودشان است چیست؟ اینان به چه گروه و طبقهی اجتماعی تعلق دارند و راه جلوگیری از اقدامات آنها چه میتواند باشد؟
به گزارش خبرنگار بخش فرهنگ ایسنا، «وندال» نام یک قوم ژرمن- اسلاو اروپایی است که در قرن پنجم میلادی در سزمینهای واقع در میان دو رودخانه «اودر» و «ویستول» میزیستند. این قوم برای امرار معاش مدام به اقوام جنوبی اروپا از جمله گلها، اسپانیا، رم و شمال آفریقا هجوم میآوردند و آنجا را تخریب و غارت میکردند. البته از رهگذر این هجومها، بخشهایی از تمدن آن مناطق را هم نابود کردند. گفته میشود در محل زندگی این قوم، آبادانی وجود نداشته است تا آنها بتوانند برای تامین خوراکشان از محل زندگی خودشان خوراک فراهم کنند.
با گذر زمان، وندالها یکجا نشین شده و دست از غارت برداشتهاند ولی نامشان همچنان باقی مانده است. وندال یا تخریبگر امروز به کسی گفته میشود که تعمدی به آسیب رساندن و تخریب اموال شهری و میراث فرهنگی دست میزند.
البته شاید این اصطلاح چندان هم درست انتخاب نشده است، چون وندالهای قرن پنجم برای وحشیگری دست به غارت نمیزدند بلکه این شیوه راهی برای امرار معاش آنها بوده است و این موضوعی است که در اغلب موارد با وندالیسم جدید جور در نمیآید. از طرفی دیگر به قول سیدمهدی صابری –روانپزشک- تفاوت وندالهای قدیم با وندالهای مدرن این است که آنها، چیزی را ویران میکردند که خودشان نساخته بودند، ولی «وندانهای مدرن» چیزی را نابود میکنند که جامعهی خودشان آن را ساخته است.
به هر حال، امروزه وندالیسم، برای کسانی که در شهر زندگی میکنند یا به بازدید میراث فرهنگی علاقهمند هستند، ملموس و آزاردهنده است. چون هر روز که در شهر راه میرویم، شاهد ویرانگری عامدانهی وندالهایی هستیم که هر آنچه را که زیباست و هر آنچه را که متعلق به همگان است، تخریب میکنند. روی بناهای قدمتدار و تاریخی و اماکن مذهبی کندهکاری میکنند و روی آنها یادگاری مینویسند، مجسمههای نصب شده در میدانها، پارکها و اماکن عمومی را تخریب میکنند و روی آنها رنگ میپاشند. به هر طریقی در صدد آسیب رساندن به چراغهای معابر و تلفنهای عمومی، نیمکتها، عابر بانکها و... هستند. صندلیهای اتوبوس و مترو، را پاره میکنند و روی آنها شکل میکشند. کتابهای کتابخانهها را خراب میکنند در آنها چیزهایی مینویسند.
چرا وندالیسم شکل میگیرد؟
دربارهی علل وقوع وندالیسم، مجموعهای از عوامل فرهنگی و اجتماعی را برشمردهاند که از جمله مهمترین آنها به بیکاری، نبودن تفریح سالم و تخلیه نشدن هیجانات روحی نوجوانان میتوان اشاره کرد و این بحث و عوامل بروز آن بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان به قول مسوولان میراث فرهنگی وندالیسم را قدرنشناسی مردم نسبت به آثار تاریخی خود دانست.
از سوی دیگر، وندالیسم را در اثر نقص در پذیرش هنجارهای فرهنگی جامعه از سوی برخی افراد میتوان دانست. پروفسور «گابریل موزر» استاد روانشناسی اجتماعی دانشگاه «رنه دکارت» فرانسه میگوید، وندالها در اعمال خود مشخص کردهاند که احساس اجحاف و بیعدالتی، دو انگیزهی مهم برای خرابکاری و رفتارهای ویرانگرانهی آنان است و میلز معتقد است که وندالیسم و انواع کژرفتاریها، معلول دگرگونیهای ساختی در جامعهاند و معتقد است که کشاکش میان اخلاق، رسوم، ارزشها و منافع گروههای اجتماعی زمینه را برای پیدایی انواع صور بزهکاری، کژرفتاری یا آسیب اجتماعی فراهم میکند.
متهمان ردیف اول وندالیسم
به طور کلی اولین متهمان وندالیسم را جوانان و بویژه نوجوانان میتوان دانست. برای تشدید در رفتار آنها، عواملی ذکر شده است که خانواده، اجتماع و رسانهها با دانستن این عوامل میتوانند در جلوگیری از بروز هر چه بیشتر آن کمک کنند.
عوامل موثر بر وندالیسم را به این صورت میتوان طبقهبندی کرد:
خانواده بستر تربیت وندالها
عوامل خانوادگی موثر بر وندالیسم: تنبیه و شدت عمل بیش از حد و سختگیری افراطی بر فرزندان، یکی از مهمترین عوامل بروز وندالیسم شناخته شده است. چنین رفتاری باعث سرکوب خواستههای آنها و بروز ناهنجار امیال سرکوب شدهی آنها میشود.
زیادهروی در ابراز مهر و محبت و مراقبت و محافظت بیش از اندازه نیز یکی دیگر از عوامل خانوادگی در بروز وندالیسم است. مادرانی که بیش از حد به فرزندانشان محبت میکنند و همهجا نقش حمایت کننده را برای آنها ایفا میکنند، باعث میشوند که فرزندانشان در برابر مشکلات احساس ضعف کرده و بار روانی حاصل از آن را با کژ رفتاری جبران کنند.
یکی دیگر از این عوامل داشتن توقعات نابه جا از فرزندان است توسط والدین است. چنین والدینی ناکامیهای پیاپی را به فرزندانشان تحمیل میکنند و موجب بروز ناهنجاریهایی در رفتارهای آنها میشوند.
از دیگر اموال بروز وندالیسم که توسط خانوادهها بر نوجوانان تحمیل میشود، به نظم و انضباط نامعقول و افراطی، میتوان اشاره کرد. انضباط خشکی که گاهی در خانه از سوی والدین نسبت به فرزندان تحمیل میشود، باعث بروز رفتارهای نامناسب در نوجوانان، خارج از خانهی آنها میشود. البته در مقابل در خانوادههایی که بینظمی در آنها تشویق شده و نوجوانان خود را در آزادی و بیقید و بندی رها میبینند هم ناهنجاری آفرین هستند. این خانوادهها فرزندانی خیرهسر به جامعه تحویل میدهند که بینظمی خانهی خود را به بیرون اشاعه داده و به خود اجازه میدهند که به حریم و حقوق دیگران تعرض کنند.
بنابر آنچه گفته شد، بروز رفتار وندالگون، مثل همهی رفتارهای نابهنجار دیگر، از عوامل رفتاری آسیبزای خانواده سرچشمه میگیرد و درواقع میتوان گفت، وندالیسم در محیط خانواده آموخته میشود.
فقر و بیعدالتی عامل تحریک کردن وندالهاست
در ایجاد رفتار وندالگون عوامل اجتماعی هم موثرند، از جمله آنها به تضاد طبقاتی میتوان اشاره کرد. نمیتوان گفت که وندالها متعلق به طبقهی خاصی هستند و تنها در محدودههای مشخص از شهرها خرابکاری میکنند. با این حال وندالیسم در خردهفرهنگها، بیشتر به چشم میخورد. بنابراین وندالیسم، بیماری جامعهی دچار اختلافات طبقاتی شدید است. شاید خط کشیدن روی ماشینهای گرانقیمت را بتوان یکی از سادهترین مثالها برای اثبات این موضوع دانست. اختلاف طبقاتی، نوعی بیعدالتی و خصومت را در جامعه القا میکند و مفاهیمی مانند تقسیم شهر به بالا و پایین، وجود حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ، تفاوت در بهرهمندیهای شهروندی و تسهیلات رفاهی زندگی اجتماعی، منبعی برای تولید رفتارهای خصمانه و عصیانگری طبقاتی میشود.
از دیگر عوامل اجتماعی موثر بر وندالیسم به تربیت اجتماعی میتوان اشاره کرد؛ نظام تربیتی جامعه از کارکردهای فنی، اخلاقی، تاریخی و قانونی آن نشات میگیرد و ضعف این نظام بزرگترین نارسایی یک جامعه محسوب میشود که حیات اجتماعی اعضای آنرا به مخاطره میاندازد. شهرهای جامعهای که یاد ندهد و یاد نگیرد، محکوم به نابودیاند. بیارزش تلقی کردن اموال و منافع عمومی یک آسیب بزرگ است که ریشه در ناپختگی فردی، ضعفهای فرآیند اجتماعی شدن در مرحلهی عمل و فقدان آموزش و اطلاعرسانی درباره محیط دارد.
وندالیسم از عوامل اقتصادی هم تاثیر میگیرد؛ یکی از آن عوامل را موضوع مالیات و خدمات و رابطهی آنها میتوان دانست. اگر شهروندان احساس کنند نتیجهی ملموس مالیاتی که میپردازند را میبینند کمتر احساس میکنند که در حقشان اجحاف شده و برای جبران هزینهای که پرداخت کردهاند دست به تخریب اموال عمومی نمیزنند.
بروز پرخاش در قالب سادیسم و وندالیسم
در وندالها «پرخاشگری»، اصلیترین عامل بروز است. پرخاشگری یک مکانیزم دفاعی روانی برای تسلط به محیط و کسب آرامش است. خشم و پرخاش زادهی موقعیتهای نامطلوبی مانند ورشکستگی و فقر، دلتنگی و بیوفایی، درد و رنج، بیماریها و... است که در رویارویی با افراد با کتک و تحقیر و توهین و شکنجه و سرزنش های افراطی و... بروز کرده و در رویارویی با اشیاء، بهصورت خرابکاری و ویرانگری بروز میکند. درواقع پرخاشگری در برابر افراد را «سادیسم» و پرخاشگری به اشیا را «وندالیسم» میگویند.
وندالیسم بر سه نوع است؛ فردی، گروهی و بین نسلی. وندالیسم گروهی زمانی اتفاق میافتد که عدهای با نقشهی قبلی دست به تخریب بزنند و وندالیسم فردی نیز زمانی رخ میدهد که فرد، خودش برای خرابکاری دست به کار شود. وندالیسم بیننسلی نیز یکی از شاخههای رایج وندالیسم است و هنگامی رخ میدهد که فاصلهی بین فرهنگ عمومی وفرهنگ رسمی زیاد شود. به این صورت که فاصلهی بین معیارهای تنظیمکنندهی واقعیات با شرایط واقعی حاکم بر واقعیات زیاد شود. چنین وضعیتی واکنشی نسلی را در پی دارد به این شکل که یک نسل هنجارها ، قواعد، رسوم ، الگوها وعادات و قوانین نسلی دیگر را که واقعیات و شرایط او را درنظر نمی گیرد طرد میکند.
هر چه این نسل امکان حل مشکلاتش را از طریق مشارکت کمتر ببیند، یعنی شکاف را عمیقتر احساس کند و ببیند که خواستها، نگرشها والگوهای نسل او کمتر بها داده میشود، وندالیسم اجتماعی بستر بیشتری برای بروز دارد.
بنا بر آنچه گفته شد، راه جلوگیری از رفتارهای وندالگون، توجه نسل حاکم به امیال نسل بعدی و ترغیب آنها به مشارکت است. از سوی دیگر هم به نظر میرسد که رسانهها و مدرسهها بهعنوان نهادهایی که امر آموزش از طریق آنها انجام میشود، میتوانند در آگاهیسازی افراد نسبت به کاری میکنند و عوایدی که برایشان دارد، موثر واقع شوند. به هر حال، جامعهای که در صدد بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی و سلامت روانی شهروندانش است، از تبعات چنین معضلاتی کمتر آسیب میبیند.
و اما میراث فرهنگی و تخریب آن در نگاهی دیگر:
دربارهی موضوع آسیب رساندن مردم به میراث فرهنگی، نگاهی دیگر هم وجود دارد؛ افراد، باید باورهای خود را به گذشته منتقل کنند و آنها را بر اساس ذهنیت امروز تفسیر کنند تا بتوانند، «بازماندههای فرهنگی» خود را به «میراث فرهنگی» تبدیل کنند. این فرایند بعد از تشکیل دولت- ملتها در اروپا و بعد از انقلاب فرانسه، بیش از یک قرن، طول کشید. این موضوع، یک فرایند خودکار نیست و برای آنکه مردمی به «میراث فرهنگی» خود باور داشته باشند و از آن مراقبت کنند، باید فرایند تبدیل «بازمانده فرهنگی» به «میراث فرهنگی» را که یک فرایند کاملا ذهنی است، درونی کرده باشند. اگر این اتفاق نیافتاده باشد، «حفظ» میراث در کار نخواهد بود و برخورد با شیئی که ما نام «میراث» به آن دادهایم، وندالیسم، نامیده میشود در حالی که در ذهن آن فرد و گروه لزوما چنین نیست.
حفاظت از میراث فرهنگی چیزی بود که در غرب از طریق دولت- ملتها در مردم درونی شد. مساله اینجاست که این خطر وجود دارد که با تضعیف اعتقاد مرد به دولت-ملتها ممکن است رابطهی مردم با میراث فرهنگی هم تغییر کند. اگر این تمایل وجود داشته باشد که مردم میراث فرهنگی خود را حفظ کنند و از وندالیسم نسبت به آن جلوگیری کننند، ضرورت دارد که آن را در قالبی جدا از دولت ملی ببینند که اعتقاد نسبت به آن ممکن است ضعیف شود. باید این میراث را در قالب هنر و زیبایی به رسمیت بشمارند نه در قالب مکانی برای تعلق ملی.
به گزارش ایسنا، در نگارش این متن، از مقالهی «مبانی روان شناسی اجتماعی، جامعهشناسی و روان شناسی رفتار وندالیستی، در مباحث آسیب شناسی و کژرفتاری اجتماعی» از علیرضا محسنی تبریزی، مطلب «وندالیسم چیست؟ وندال کیست؟ و راهکارها چیست؟» از امین داییزاده جلودار، مطلب «وندالیسم، هویت ملی، میراث فرهنگی» از سایت انسانشناسی و فرهنگ، پایگاه اطلاعرسانی مقالات و نوشتههای شهر همدان استفاده شده است.
انتهای پیام
نظرات