یک روز زمستانی وقتی رییسجمهور استعفای محمدعلی نجفی را پذیرفت، قائممقام و معاون میراث فرهنگی او هم به ارگ آزادی رفت و وسایلش را جمع و سازمان میراث فرهنگی و گردشگری را ترک کرد، از همانجا بود که تراژدی «دلهره و بیاطمینانی» کلید خورد.
رییس جدیدتر تنها پنجماه پس از رییس جدید به سازمان آمد و به رسم همهی مدیران قبلی این سازمان گفت که راه مدیر قبلی را ادامه میدهد؛ اما با رفتن مهدی حجت قائممقام نجفی که خود زمانی گزینهی جدی برای گرفتن پست ریاست این سازمان بود و این جملهی او که گفت «با شوک جدیای که به سازمان وارد شده نمیدانم امکان انجام کاری وجود دارد تا در این سازمان بمانم» فضای دلهرهآوری که یادآور هشت سال تجربهی انتصابات شتابزده، تحمیلی و نامعقول بود، بار دیگر تداعی شد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، همان موقع که مسعود سلطانیفر بهعنوان رییس تازه منصوبشده در گفتوگوهای متعددش، مصرانه میگفت «از مردان نجفی استفاده میکند و تغییری اتفاق نمیافتد و حتی امیدوار است از خدمات مهدی حجت هم بهره ببرد»، حکمتالله ملاصالحی - استاد دانشگاه و سردبیر مجلهی باستانشناسی - در یادداشتی نوشت «پس از پنجماه صبوری و امیدواری بار دیگر احساس میکنیم با همان کابوس دهشتناک مدیریتهای بیثبات و سیاستزدهی سالهای غمانگیز و پرهزینه و خسارتبار دولتیان نهم و دهم که خرمن چندین دهه سنگربانان تاریخ، فرهنگ و میراث کشور را به آتش کشیدند و برباد دادند و رفتند، مواجهیم و دستوپنجه میفشاریم.»
از همان روزها، نگرانی و دلهرهای پیش آمد که آن حساسیتها برای انتخاب معاونان کارآمد برای میراث فرهنگی، سرمایهگذاری، صنایع دستی و حتی گردشگری چه خواهد شد؟ آیا سلطانیفر همانطور که گفته، تن به همکاری با شخصیتهایی که به اعتبار حضور نجفی به این سازمان آمدهاند، ادامه خواهد داد یا بعد از مدتی، مثل مدیران پیشین، از پایبندی به قولی که داده، خسته خواهد شد و میخواهد آدمهای مورد اعتماد خودش را در کنارش ببیند تا تفکری را که دارد، پیش ببرد؟
رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری در این یکماه که آمده، تقریبا به جورچین نجفی دست نزده، البته سلطانیفر روز گذشته (دهم اسفندماه) با صدور حکمی، صندلی معاونت میراث فرهنگی را پر کرد و درست یکماه پس از آنکه حجت دفتر کارش را در این سازمان خالی کرد، محمدحسن طالبیان را به جای او نشاند.
در میان دلهرههایی که با شوک استعفای نجفی و رفتن حجت از میراث فرهنگی به مجموعهی این سازمان وارد شد، بخشهای دیگری مانند صنایع دستی و گردشگری و حتی سرمایهگذاری هم دچار نگرانی شدند که مبادا مسوولان این حوزهها که فقط چندماه از عمر کاریشان در این سازمان میگذرد، بار دیگر جابهجا شوند و آنها هم دوباره مجبور شوند، وقتشان را صرف مذاکره و توجیه و اقناع مقام مربوطه کنند. ضمن آنکه چه تضمینی وجود دارد که این روند، پس از چندماه دوباره تکرار نشود؟
معاون صنایع دستی - بهمن نامورمطلق - بعد از آمدن سلطانیفر گفت که با مدیرانش مشورت کرده و شانه از مسوولیت خالی نمیکند و میخواهد دور از حاشیهها، صنایع دستی را نجات دهد. معاون سرمایهگذاری - سعید شیرکوند - هم تصمیم گرفته فعلا سکوت کند و در حالی که روزهای پر رفتوآمد سرمایهگذاران خارجی به کشور سپری میشود، با رسانهها گفتوگو نکند. شیرکوند هم معاونی است که از نجفی مأموریت گرفت تا برنامهی کوتاهمدت و بلندمدتی را برای سازمانی که همواره روزهای پرالتهاب و بیثباتی را گذرانده، تنظیم کند تا اگر آدمهایش مدام جابهجا میشوند، دست کم برنامههایش دستخوش تغییر نشوند.
معاون گردشگری نیز این روزها سرگرم برنامههای مربوط به سفرهای نوروزی است و ظاهرا گردشگری با مذاق او جور درآمده است. ضمن آنکه بخش خصوصی فعال در این حوزه نمیخواهد بار دیگر مدیری نو با افکاری ناآشنا را تجربه کند و روزهایش را به جای آنکه صرف رتق و فتق امور کند، پشت میز با حضور فرد جدیدی بنشیند و در اینباره صحبت کند که «گردشگری یعنی چه»، «چه کسی با آن مخالف یا موافق است»، «چه شده که ما عقب ماندهایم»، «چرا این همه جاذبه داریم، ولی رتبهی گردشگریمان در دنیا، کممانده به انتهای جدول برسد» و ...
حال با این همه ابهام نسبت به اینکه آیا میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری سرانجام روزهای باثباتی را به چشم خواهد دید تا به درد خودش برسد و نه جابهجایی مدیرانش، بازار شایعهها بار دیگر داغ شد و تا آنجا پیش رفت که دامن خود سلطانیفر را هم گرفت که آیا میخواهد یا از او میخواهند که استعفا کند؟! هرچند خودش گفته که «حرف مرد یکی است و اگر یک قِران هم بدهند مسوولیتش را ترک نمیکند»؛ اما در اینطور شایعات فقط یک موضوع را اثبات میکند و آن بیاطمینانی و نگرانی از بیثباتی این سازمان است که سالها گریبانش را گرفته است.
انتهای پیام
نظرات