• جمعه / ۲۵ شهریور ۱۳۹۰ / ۰۸:۱۳
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 9006-15477

/بررسي شعر كوتاه/ علي عبداللهي: شعر كوتاه در درازمدت ذهن را سترون مي‌كند

/بررسي شعر كوتاه/
علي عبداللهي: 
شعر كوتاه در درازمدت ذهن را سترون مي‌كند
علي عبدللهي معتقد است: شعر کوتاه در درازمدت بدجوري ذهن را سترون و نزديک‌بين مي‌کند. اين شاعر در گفت‌وگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) درباره‌ي گرايش شاعران به شعر كوتاه، گفت: به نظر مي‌رسد شاعران امروز به سرايش شعر‌هاي كوتاه اقبال نشان مي‌دهند. البته نمي‌توان همه‌ي شاعران را در اين گرايش يک‌کاسه کرد و گفت همه دوست دارند شعر کوتاه بگويند. چنين چيزي عموميت ندارد. در مواردي که هست، شايد بخشي به خاطر روح دوران باشد که در داستان‌نويسان هم وجود دارد و اين‌که اصولاً شاعران و خوانندگان بيش‌تر مايل‌اند شعر کوتاه بخوانند تا شعر بلند يا منظومه يا رمان‌هاي حجيم. بخشي ديگر برمي‌گردد به شتاب همه‌گير و رسانه‌هاي جديد و لزوم فشرده‌تر‌كردن همه‌ي پيام‌ها اعم از شعر و نوشته و... و شايد در جايي از کاهلي فکري، تنبلي و ذهن بسيط و تک‌بعدي شاعر آب بخورد. اميدوارم شاعران بدشان نيايد؛ چون خودم هم جزوشان هستم. آخر، به نظرم و با تجربه‌هايي که داشته‌ام و آن‌چه ديده و خوانده‌ام، شعر کوتاه در درازمدت، امکان ايجاد کارهاي بلند با ظرفيت‌هاي بيش‌تر را از ذهن مي‌گيرد. او در ادامه درباره‌ي كيفيت شعر‌هاي كوتاه سروده‌شده در سال‌هاي اخير، عنوان كرد: راستش نمي‌توانم ادعا کنم که همه‌ي شعرهاي کوتاه اين سال‌ها را خوانده‌ام. هيچ‌کس نمي‌تواند چنين ادعايي کند. ولي مي‌دانم که تنوع در ساختار و مضامين شعر کوتاه امروز بسيار بيش‌تر از شعرهاي کوتاه دهه‌ي 40 و قبل از آن است. البته در اين ميان، هم شعرهاي درخشان هست و هم شعرهاي ضعيف. قرار هم نيست که همه شعر درخشان بگويند و اصلا همه‌ي شعرهاي شاعري درخشان و شاهکار باشند. عبداللهي سپس درباره‌ي امتزاج مرز شعر كوتاه با ساير گونه‌هاي ادبي چون جمله‌هاي قصار و زيبايي‌شناسانه و كاريكلماتور، بيان كرد: تاحدي چنين است، دست کم در ظاهر امر که کوتاهي قالب‌هاست، چنين به نظر مي‌رسد. ولي اين شباهت ظاهري فقط گول‌زننده است. اگر فرض کنيم در شعر کوتاه، استعاره، خيال، ساختار خاص، غافل‌گيري، ابداع زباني، نگاه تازه و... در کنار هم وجود دارد، در انواعي که شما گفتيد، فقط يک جزء يا بخشي از آن برجسته مي‌شود و اجزاء ديگر عملا وجود ندارد. کلمات قصار، کاريکلماتور يا متن‌هايي در اين حوزه، بيش‌تر آموزشي، طنزآميز، نکته‌پردازانه، لطيفه‌وار و بامزه‌اند و براي رسيدن به شعر فاصله‌ي زيادي دارند. نگاه‌شان به محتوا و زبان، بيش‌تر ابزار‌گرايانه است تا شاعرانه. در جايي که شاعر شعر کوتاه هم نگاه ابزاري به اين دو داشته باشد، شعر او هم به اين ژانرها نزديک مي‌شود و از شعر اصلي دور مي‌شود. ولي شعر کوتاه چنين نيست؛ بلکه در جايي فراتر از اين‌هاست و البته که همه‌ي ترفندها يا تمهيدات اين قالب‌ها در شعر کوتاه جاي مي‌گيرند؛ ولي همه‌ي آن نيستند. او ادامه داد: شعر کوتاه مي‌تواند همه‌ي اين‌ها را به خدمت بگيرد، بي‌آن‌که تماماً يکي از آن‌ها شود. شعر کوتاه، کمال يک لحظه‌ي ناب شاعرانه در شيدايي و شور است؛ ولي قالب‌هاي يادشده دقت نسبي زبان يا محتوا براي بيان مفهومي از پيش طرح‌شده است. کاريکلماتور، با ترجمه، نقل کردن، شکستن شيوه‌ي بيان يا نوشتار، کم و بيش بي‌معني مي‌شود و هيچ چيزي از آن نمي‌ماند؛ ولي سرشت شعري شعر کوتاه با از ميان رفتن اين‌ها همچنان مي‌درخشد. علي عبدللهي همچنين درباره‌ي گرايش شاعران ايراني به هايكو و اين‌كه چقدر هايكو‌هايي كه در زبان فارسي سروده مي‌شوند، به تعريف تخصصي از هايكو نزديك هستند، گفت: گرايش به هايکو در ايران بسيار ديرتر از کشورهاي ديگر شروع شده است. در آغاز قرن بيستم، اين قالب پس از ارتباط اروپايي‌ها و غربي‌ها با ژاپن، در ادبيات اين کشورها رواج يافت و آن هم با همان نام ژاپني هايکو. در ايران اين مسأله در 40 سال اخير رواج يافته است. در رواج قالب يا نحله‌ي کشور و فرهنگي خاص در جايي ديگر، لزوماً نبايد نشاني‌هاي آن در فرهنگ اوليه را در فرهنگ ديگر نعل به نعل جست؛ چون اين جست‌وجو، هم بيهوده است و هم نتيجه‌اش از پيش مشخص است. هر پديده‌ي فرهنگي يا قالب شعري در هر جايي رنگ آن‌جا را به خود مي‌گيرد. در ايران نه فرهنگ ذن و بوديسم هست، که هسته‌ي هايکوست و نه شباهت اقليمي، فرهنگي بسياري با ژاپن وجود دارد و نه قاموس شعري و سنت‌هاي زباني يکسان؛ بنابرين هرگز شاعر ايراني نمي‌تواند دقيقا همانند شاعر ژاپني هايکو بسرايد. اين نکته ضعف شاعر ايراني يا قوت شاعر ژاپني نيست؛ فقط يک ويژگي است و بس. همان‌طور که ژاپني نمي‌تواند قصيده، غزل يا مثنوي بسرايد. او در ادامه عنوان كرد: سوء برداشت از هايکو با نخستين تجربه‌هاي مواجه شدن با ترجمه‌ي آن به زبان فارسي راه يافت. وقتي ما سنتاً شعر را صرفاً پديده‌اي زبان‌ورانه و سخن‌پردازانه و سرشار از استعاره و مفاهيم بزرگ مي‌دانيم، هنگام ترجمه‌ي هايکوهاي ساده‌ي عاري از هر ادعاي زباني و... به زبان فارسي، دچار همين سوء‌تفاهم مي‌شويم، آن وقت هايکوسرايي ما هم از آن در امان نمي‌ماند. اين سوء برداشت از هايکو، در ادبيات غرب هم وجود داشت؛ ولي رفته‌رفته با تماس بيش‌تر تاحدي از ميان رفته است. در ايران هم با افزايش ارتباطات و ترجمه‌هاي دست اول‌تر، اين روند رو به پيشرفت است. ولي شاعر هايکوسرا به مفهوم ايراني‌اش، ناگزير است گوشه‌ي چشمي به سنت شعر کوتاه کهن، خسرواني‌ها، دوبيتي و رباعي، ليکو، هساشعر، باياتي و ... داشته باشد و در عين حال هايکو هم بسرايد که همين خود باعث آن مي‌شود که نتيجه جور ديگري از آب دربيايد. علي عبداللهي در پاسخ به اين سؤال كه شعر كوتاه چقدر توانسته در جذب مخاطبان به شعر مؤثر باشد، بيان كرد: اين سؤال مبهم است. از کجا مي‌توان چنين چيزي را مشخص کرد؟ شعر يا رگه‌ي شعري خوب و موفق، ممکن است از لاي يک غزل يا مثنوي يا منظومه‌ي بلند خودش را بکند و بر ذهن‌ها بنشاند‌، شعر کوتاه هم به لحاظ ساختار کوتاه و مقتصد و در عين حال سرشت تاحدي تک‌صدايي‌اش بيش‌تر در ذهن‌ها مي‌ماند تا شعر بلند. شعر‌هاي کوتاه زيادي هم توانسته به اين مرحله برسد. ولي همين کم‌حجمي خيلي‌ها را فريفته که سرودنش لابد ساده‌تر است. او همچنين درباره‌ي نقش كميت شعر در ارزش‌گذاري آن، گفت: اين خود به خود تعيين‌کننده‌ي چيزي نيست. ضمن اين‌که شعر کوتاه و بلند را نبايد با يک معيار ثابت سنجيد و نقد کرد و حتا خواند. اصولاً در شعر بلند خواننده به دنبال آن چيزهايي است که در شعر کوتاه نمي‌بيند و شعر کوتاه به حکم سرشتش جواب‌گوي او نيست. شعر کوتاه، هميشه نياز موسيقايي، پيچش‌هاي کلامي، زبان‌ورانگي و... مخاطب را ارضا نمي‌کند، مانند تک‌نوازي با يک ساز است؛ ولي شعر بلند مثل سمفوني است با سازهاي مختلف و معلوم است که سمفوني را همه گوش نمي‌کنند. ولي تک‌نوازي شفاف‌تر و راحت‌تر است؛ به همان ميزان که شنيدنش به فرهيختگي شنيداري کم‌تري نياز دارد. اين مترجم ادبيات آلماني در ادامه درباره‌ي شعر كوتاه در زبان آلماني، اذعان كرد: شعر کوتاه يا بلند، در هيچ زباني تابع سنجه‌هاي خاصي نيست. ضمن اين‌که من تاکنون به اين مسأله از اين نظر نيانديشيده‌ام. شعر کوتاه و بلند در همه‌جا وجود دارد‌، برخي شاعران شعرهاي بلند بهتري مي‌نويسند و برخي ديگر به عکس، شاعران شعر کوتاه‌اند. البته شعر کوتاه در ادبيات اروپا بيش‌تر از ادبيات ايران رايج بوده است و در آن‌جا به خاطر سنت زباني و کم‌تواني برخي زبان‌ها در تکرار قافيه‌ها و محدوديت در رعايت يک وزن در سطور بسيار، شعرهاي بلند اصولاً از فارسي کم‌تر است. همين امروز هم اين مسأله صدق مي‌کند. ولي اين تفاوت‌ها چندان معني‌دار نيست و مشخصه‌ي ويژه‌اي را نمي‌رساند. شعر کوتاه و بلند کم و بيش در همه‌ي زبان‌ها از يک قاعده پيروي مي‌کنند و آن شعر بودن است؛ نه زبان‌بازي، نه معماگويي و نه شلختگي بياني. در زبان آلماني هم همه‌ي اين‌ها هم‌زمان وجود دارند و البته شعر کوتاه خوب هم پيدا مي‌شود. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha