* سخني با خرمشهر
اهميت فتح خرمشهر در پس گرفتن خاک نبود، در پايبندي به آرمان و اداي تکليف، در سايه وحدتي مثال زدني ميان نيروهاي قهرمان و آزاده ارتش، سپاه، بسيج و همه مردم نجيب ايران اسلامي بود.
به گزارش خبرنگار سرويس فرهنگ وحماسه خبر گذاري دانشجويان ايران (ايسنا)، سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس ارتش به مناسبت سالروز آزادسازي خرمشهر متني با عنوان«سخني با خرمشهر» را در اختيار ايسنا قرار داده است كه در پي مي آيد: «خرمشهر آن روز به چشم خويش ديديم که جانمان ميرود! و اشکهايمان آرام آرام ميباريد و جان را مشايعت مينمود. آن روز چشم را بستيم و سرمان را به زير انداختيم تا اشکي را که در چشمانمان حلقه زده بود نبيني و با حسرت آخرين نگاه، روي از تو برگردانديم.
خرمشهر نديدنت چه سخت بود و چه جانکاه و دوريت چه تلخ و رنجآور. ميداني آنان كه فکر ميکردند ميتوان بر سرنيزه تکيه کرد و با تکيه بر ثروت ثروتمندان و شيوخ منطقه، تانک و توپ شرقي و غربي و مشاورين نظامي برخي از کشورها ترا تصرف کنند و پشت صفهاي طولاني سلاح از ديدگان تيز امت حزب الله پنهان شوند تا با استفاده از تورهاي استتار زر و زيور جهاني در پشت ديوارهاي اختفاي حمايت استکباري با پوشش اشغالگري تکهاي از جان ايران رضوي را در اختيار گيرند هرگز در روز اشغال آن خاک پاک نگاهي به منارههاي سر به فلک کشيده مسجد تو نکرده اند که اين منارهها نه تنها ريشه در خاک خرمشهر داشتند بلکه عمق وجودي آنان را بايد در قلب تک تک خوزستانيهاي غيور جستجو کرد.
دشمن ندانست که قلوب خوزستانيها در زمان اشغال به جاي مؤذن مسجد خرمشهر صلات رهايي را در ساير شهر ها سرميدهند! دشمن چه ميدانست نمازي که با اشک وضو ساخته باشي و در کنار کودکان خرمشهر با همراهي بيرق نوجوانان و جوانان، مردان و زنان، پيران و سالخوردگان به جماعت خوانده شود اگر چه بوي غربت ميدهد. اما قرب به خدا و ديدار در مسجد خرمشهر را در اذان و اقامه اش به فرياد حي الصلاه دعوت مي کند !
دشمن چه ميدانست که هر قطره خون خرمشهريها که بر زمين ميريخت مانند مصالح ساختماني حصاري که دور تا دور آن را فرا ميگرفت و چون قلعهاي با برج و بارو ايجاد ميکرد، هر زني که اشک ميريخت، هر جواني که خون ميداد، هر خانهاي که ويران ميشد ، هر مردي که اسلحه از دستان غيورش مي افتاد جسم خويش را به اين حصار معنوي هديه مي کرد.
خرمشهر وقتي تو در اسارت بودي، ما جان ميداديم، نه جانان ميداديم، نه آبرو هم داديم، اما دشمن که نظاره مي کرد نمي فهميد که ما چه مي کنيم. او مست غرور اشغال بود که حصار در حصار درست کرديم او محاصره شد تا متوجه شد و خواست فرار کند 19 هزار اسير باقي گذاشت! او نه ايران که خرمشهري را که ديوار به ديوار او بود نشناخت! او فکر ميکرد خرمشهري تنهاست! تا جنبيد همه از ايران به خرمشهر سرازير شدند! اطراف خرمشهر حصاري از نيروهاي انساني پديد آمد و حصار معنوي را در بر گرفت و دشمن در دستان ما اسير شد و با روي سياه فرار کرد.
خرمشهر عزيز، ما خوب ميدانيم در اين مدت چه بر تو گذشت! ميدانم که اهريمناني ناپاک، با سرنيزههاي سرد خود، بر ديوارهاي گرم تو نوشتند که "آمده ايم تا بمانيم". ميدانيم که نخلهاي بلندت را چگونه سربريدند. و درختان سبز کُنارت را از ريشه بيرون آوردند. ميدانيم که شبهاي اروندرود را دور از فرزندان خويش و در حضور نامحرمان، چه غريبانه سحر کردي! آري همه اينها را ميدانيم.
اما آيا تو هم مي داني که در اين مدت بر ما چه گذشت؟ ميداني نگاه داشتن يک بغض "پانصد و هفتاد و هشت" روز در گلو يعني چه؟ ما آن روز، بغضمان را فرو خورديم و فريادمان را در گلو خشکانديم تا نالههاي سينهسوز و هق هقهاي رنج آلودمان، آزردهات نسازد و گمان نکني که نبودنت را پذيرفتهايم و رفتهايم تا بازنگرديم. بغضي جانکاه را، همچون خنجري بران، در سينه نگاه داشتيم تا اشکهاي سرخمان بر روي خاکي نريزد که پرچم ايران ديگر آنجا نيست.
اما ديدي که بازگشتيم. در روز ديدار دوبارهمان، ما همه وجودمان چشم شده بود براي ديدنت و حنجرهاي پيدا کرده بوديم به وسعت همه ايران، تا نام سرافرازت را آنچنان بلند فرياد کنيم که تمام دنيا بشنوند "خرمشهر آزاد شد" که اينجا فقط خرمشهر ماست و نه مُحمره عراق. همه بايد ميدانستند که زين پس ديگر قرار نيست در ايران عهدنامههاي گلستان و ترکمنچاي تکرار شود؛ چرا که ديگر غيرت و عزت هيچ ايراني، نميپذيرد ننگ تسليم و سکوت را!
اما خرمشهر آيا ميداني براي به دست آوردن دوبارهات چه بهايي پرداخت کرديم؟ ميداني براي اين که دوباره پرچم ايران بر فراز مسجد جامعت، پيروزمندانه به پرواز درآيد و دنيا، خرمشهر را دوباره با پرچم ايران نظارهگر باشد چه رنجي برديم؟
ما از جان آسماني مرداني گذشتيم که هر کدامشان يک ملت که نه، يک تاريخ بودند! ميداني چه بسيار مادراني، براي رهايي تو اکنون سالهاست که تنها قاب عکس فرزند خود را در آغوش ميگيرند و ميبوسند؟ ميداني چه بسيار همسران جواني، سالهاي سال کودکان بيقرار خود را با اين وعده که بابا برميگردد ، آرام کردند و در تاريکي شب، صبورانه گريستند. ميداني دختران و پسران بسياري به پدري که ديگر نداشتند افتخار کردند و هيچ کس قادر نبود که برايشان پدري باشد به سان باباي خودشان.
دشمني که به سادگي از تو دست بر نميداشت؛ آنها آنقدر از باقي ماندن در خرمشهر مطمئن بودند که رئيس حکومت عراق گفته بود "چنانچه ايران بتواند خرمشهر را پس بگيرد، کليد شهر بصره را به ايرانيان خواهد داد". صدام به سربازان خود دستور داده بود که دفاع از خرمشهر را به منزله دفاع از بصره، بغداد و تمام شهرهاي عراق بدانند. آنها هرآنچه را که داشتند، براي دربند نگاه داشتن تو به ميدان آورده بودند و در اين باره نيز سخت کوشيدند.
و اين که تو دوباره، از آن ايران شدي براي اين بود که آنچه ما را به ميدان آورده بود از جنس خاک نبود، از جنس غيرت بود، از جنس عشق بود و از جنس ايمان پس تو نيز، اي خرمشهر، هر گاه که نام شهيدي را شنيدي و يا احساس کردي که مادر، همسر و يا فرزند يک شهيد بر خاکت قدم مي گذارد، سخت به خود ببال که به مدد ايثار و رنج هاي همين خوبان، به ايراني بازگشته اي که زادگاه فرزانگانو عاشقان است.
فتح خرمشهر، حماسه ملي
هنوز يک ماه از عمليات فتح المبين نگذشته بود و قرار بود عمليات بيت المقدس، به وسعت 54 هزار کيلومتر مربع، در مدت 25 روز اجرا شود. آن هم در حالي که حدود 12 لشکر از ارتش و سپاه و بسيج، بايد از موانع و عوارض طبيعي و مصنوعي بسياري عبور مي نمودند که تنها يکي از آنها عبور از رودخانه خروشان کارون بود. مرحله چهارم عمليات بيت المقدس در ساعت 22.30 اول خرداد ماه سال هزار و سيصد و شصت و يک آغاز شد و با رشادت هاي مافوق بشري نيروي نظامي ايران در زمين و هوا و دريا، در ساعت دو بعد از ظهر روز سوم خرداد، خرمشهر به طور کامل آزاد شد.
بدون ترديد فتح خرمشهر حماسهاي است که هر ايراني، در هر لباس و با هر گرايش و عقيده اي از آن به ايراني بودن خود مي بالد . امام عزيز (ره) نيز در پيام خود به سربازان ايراني گفته بود: "اين فتح و نصر عظيم براي اسلام و ميهن افتخار ابدي هديه آورد".
آزاد سازي خرمشهر را به طور قطع بايد بزرگترين پيروزي نظامي ايران در صدو پنجاه سال گذشته دانست که علاوه بر بازگرداندن غرور ملي به مردم مسلمان ايران، موجب بهت زدگي کشورهاي ديگر نيز شد. نيروههاي نظامي عراق که از سوي کشورهاي قابل توجهي حمايت هاي مالي و نظامي مي شدند در اين عمليات با بجاي گذاردن بيش از 16 هزار کشته و 19 هزار اسير، مجبور به عقب نشيني شدند و باور خام آنها که گمان مي کردند در ايران ماندني هستند، به افسانه اي کودکانه بدل شد.
اما سخن آخر اين که اهميت اين عمليات فوق العاده و بي نظير، تنها در پس گرفتن خاک نبود، بلکه در پايبندي به آرمان و اداي تکليف، در سايه وحدتي مثال زدني ميان نيروهاي قهرمان و آزاده ارتش، سپاه، بسيج و همه مردم نجيب ايران اسلامي بود.
ياد همه آنان که صبورانه، معناي سربلندي و غرور را به واژه نامه نبردهاي اين سرزمين بازگرداند، چه هستند و چه رفتهاند گرامي باد!»
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات