• چهارشنبه / ۲۶ خرداد ۱۳۸۹ / ۱۰:۵۴
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 8903-16088

ضياء موحد: مسأله‌ي غزل تمام شده است

ضياء موحد:
مسأله‌ي غزل تمام شده است
ضياء موحد روز گذشته (سه‌شنبه، 25 خردادماه) در نشستي در شهر كتاب مركزي از شعر فارسي گفت. به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين شاعر و نويسنده‌ي كتاب «ديروز و امروز شعر فارسي» كه دربرگيرنده‌ي گفت‌وگوها و نوشته‌هاي او در نقد شعر فارسي است، در آغاز سخن به شرح تز وحدت بي‌قاعده‌ي ديويدسن در حوزه‌ي منطق پرداخت و با يادآوري اين مسأله كه از اين تز مي‌توان در حوزه‌هاي نقد ادبي بهره گرفت، خواستار وارد كردن مفاهيم فلسفي در حوزه‌ي نقد ادبي شد و گفت: اگر بخواهيم نقد ادبي علمي و باروري داشته باشيم، ضرورت دارد كه مفاهيم فلسفي را وارد اين حوزه كنيم. موحد با اشاره به ترجمه‌ي مجلدهايي از «تاريخ نقد جديد»، از اين كتاب به عنوان يك دانش‌نامه ياد كرد و در ادامه گفت: كتاب «نظريه‌هاي ادبيات» كه سال‌ها پيش ترجمه شده، به همراه هشت تا ده عنوان كتاب مرجع ديگر در حوزه‌ي نقد ادبي در زبان فارسي ترجمه و عرضه شده است كه اين‌ها مي‌تواند به بارور شدن نقد ادبي در سرزمين ما كمك كند. او تأكيد كرد: بدون توجه به مفاهيم فلسفي نمي‌شود از نقد ادبي حرف زد و حتا سراغ نقد آثار گذشتگان رفت. اين طبيعي است كه هميشه نقد بعد از شعر بوده است و به اعتقاد من، هنوز هم مي‌توان با معيارهاي تازه به درك و دريافت‌هايي تازه از شعر حافظ رسيد. اين پژوهشگر فلسفه در ادامه سخنش را درباره‌ي كتاب «ديروز و امروز شعر فارسي» دنبال كرد و از موضوعات و شاعراني كه در اين اثر از آن‌ها سخن گفته است، گزارش داد و گفت: در بحث‌هايي كه راجع به غزل كرده‌ام، با كسي غرضي نداشته‌ام. بنده هوشنگ ابتهاج را از نزديك نديده‌ام و اگر اسم ايشان را آورده‌ام، به اين دليل است كه او را به عنوان پيشواي غزل‌سرايان مي‌دانم. برخي مقاله‌ها هم درباره‌ي ايشان خوانده‌ام كه اغراق‌آميز بود. حالا شايد كساني دوست داشته باشند در مواجهه با ايشان مبالغه‌آميز برخورد كنند؛ اما من از آن‌چه كه باور داشته‌ام، گفته‌ام. اين شاعر خاطرنشان كرد: آن‌چه كه درباره‌ي غزل بايد بگويم، گفته‌ام و معتقدم آن امكاناتي كه شعر نو از هر حيث پيش‌ روي‌مان باز مي‌كند، با قالب‌هاي عروضي قابل مقايسه نيست و البته اين فضاي بازي كه در شعر نو ايجاد مي‌شود، بي‌ترديد بهتر مي‌تواند از عهده‌ي بيان احساس بربيايد كه همين هم كار را دشوار مي‌كند. به اعتقاد من، وزن نيمايي هيچ هنري در ورود و دخول كلمات در شعر ندارد. درواقع، همان كلماتي كه با عروض شمس قيس نمي‌توانند وارد شعر شوند، از طريق وزن نيمايي هم امكان ورود به شعر را ندارند؛ فقط در وزن نيمايي حوزه‌ي اختيارات بيش‌تر شده است. به هرحال، قصد ندارم درباره‌ي غزل سخن بگويم و به نظر من، اين مسأله تمام شده است. موحد در ادامه به گفت‌وگويي كه با مجله‌ي «كيان» درباره‌ي شعر امروز در زمان حيات احمد شاملو انجام داده بود، اشاره كرد و متذكر شد: آن گفت‌وگو هم در اين مجموعه ارائه شده است، به همراه مقاله‌اي كه درباره‌ي فروغ فرخزاد نوشته‌ام. هنگامي كه از دنيا رفت، خيلي متأثر شدم. همچنين مقاله‌اي درباره‌ي مهدي اخوان ثالث در همان سال‌ها نوشته‌ام كه اخوان آن را خيلي دوست داشت و در اين مجموعه عرضه شده است. او سپس در توضيحي درباره‌ي اين‌كه چرا در اين كتاب نام نيما يوشيج را به نسبت احمد شاملو كم‌تر برده است، تصريح كرد: شايد اين ناشي از حساسيت من بر روي زبان فارسي باشد. آن طراوتي را كه در زبان شعر شاملو شاهديم، در شعر نيما نمي‌بينم و از سويي، رويكرد نيما در 80 درصد از سروده‌هايش براي تحقق شعري كه در پي آن است، تجربي است. همچنين مطلوب نيما، نظامي است و نه سعدي و اين به دليل آن است كه نيما به ريزه‌كاري‌هايي كه در شعر و زبان سعدي هست، حساس نيست و همه‌ي اين‌ها را مي‌شود درباره‌ي كار نيما گفت. خوب البته نيما پايه‌گذار يك نهضت در شعر فارسي هم هست؛ اما همواره مردد مي‌مانم؛ از لحاظ تاريخي نيما اهميت مي‌يابد و از برخي جهات ديگر شاملو اهميت دارد. به هرحال، اين ‌دو شعر ايران را متحول كرده‌اند. شعر شاملو از امكانات، گستردگي و رواني بيش‌تري برخوردار است. ضياء موحد خاطرنشان كرد: اميدوارم كسي با نگاهي به اين كتاب احساس نكند كه نسبت به شعر اخوان بي‌مهري كرده‌ام. بنده تجليلي را كه بايد از او مي‌كردم، طي دو مقاله در سال‌هاي پيش انجام داده‌ام؛ اما در اين اثر نظر خودم را گفته‌ام و من فكر مي‌كنم در اين اثر مقاله‌ام درباره‌ي محمد حقوقي از تازگي بيش‌تري برخوردار باشد. حقوقي درباره‌ي كساني صحبت كرد كه هيچ‌كس از آن‌ها نمي‌گفت. شاعران جوان را به خوبي مي‌شناخت و آن‌ها را معرفي مي‌كرد؛ اما كم‌تر كسي درباره‌ي شعر حقوقي چيزي نوشت و فكر مي‌كنم اين مقاله در كتاب اثر متفاوتي درباره‌ي جايگاه شاعري حقوقي باشد. اين شاعر در پايان با طرح اين پرسش كه شعر كجا وجود دارد و با تأكيد بر اين‌كه اين پرسش، سؤالي هستي‌شناختي است، به طرح ديدگاه‌هاي رنه ولك و رومن اينگاردن در كتاب «تاريخ نقد جديد» پرداخت و گفت: در كتاب «تاريخ نقد جديد» يك فصل به اين مبحث اختصاص داده شده و آمده هر شعر را داراي چهار لايه دانسته است كه اين لايه‌ها عمودي نيست؛ بلكه هركدام روي ديگري سوار مي‌شود و اثر مي‌گذارد و همه بر روي هم تأثير مي‌گذارند. يكي از لايه‌ها، لايه‌ي آوايي است. پس از آن، لايه‌ي معنايي است كه خودش ارتباط معنا را با مرجع معنا مطرح مي‌كند. لايه‌ي ديگر طرح‌واره است كه از كل معناها يك طرح به دست مي‌آيد و تصريح مي‌شود كه در اين طرح خيلي چيزها ناقص است؛ اما خواننده بايد اين طرح را رفته رفته در ذهنش كامل كند و لايه‌ي چهارم ارتباط شعر با واقعيت خارجي است. علاوه بر اين چهار لايه‌اي كه رومن اينگاردن طرح مي‌كند، رنه ولك يك لايه‌ي ديگر را اضافه مي‌كند و آن مسأله‌ي ارزش است. مي‌گويد يك اثر هنري را بدون ارزش‌گذاري نمي‌شود خواند و ما به اين كل مي‌گوييم شعر و البته اين پايان ماجرا نيست. انتهاي پيام
  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha