• سه‌شنبه / ۲۰ فروردین ۱۳۸۷ / ۰۹:۵۶
  • دسته‌بندی: فرهنگ عمومی
  • کد خبر: 8701-09479.68699

ديدار با محمود عباديان فلسفه در ايران به مقام شايسته‌ي خود نرسيده است

ديدار با محمود عباديان
فلسفه در ايران به مقام شايسته‌ي خود نرسيده است

محمود عباديان در هشتادسالگي در خانه‌اي با قفسه‌هايي از انواع كتاب‌ها با موضوع ادبيات و فلسفه و...، مدتي است ترجمه‌ي «پديدارشناسي روح هگل» را در دست دارد.

عباديان اول نوروز سال 1307 در مشهد به دنيا آمده است. بعد از خواندن كلاس ششم ابتدايي قديم، درگير مسائل و رويدادهاي كودتاي 28 مرداد مي‌شود و بعد از كودتا به زندان مي‌رود و به دليل صدمات و شكنجه‌هاي واردشده براي معالجه به كشور چك سفر مي‌كند.

از سال 1954 تا 1966 در كشور چك ساكن مي‌شود و از آن سال تا 1978 در آلمان. در مدت اقامتش در كشور چك، زبان و ادبيات فارسي تدريس مي‌كند و از دانشگاه اين كشور در رشته‌هاي زبان انگليسي، چكي و روسي فارغ‌التحصيل مي‌شود و بعد هم دكتري فلسفه را يك‌ بار در چك مي‌گيرد و بار دوم در آلمان.

او كه از بنيان‌گذاران واحد فلسفه در دانشگاه علامه طباطبايي است، پس از بازگشت به كشور تا سال 1369 در گروه ادبيات و زبان فارسي دانشگاه علامه طباطبايي تدريس مي‌كند. امروز هم در واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي به تدريس فلسفه مشغول است.

تفكر فلسفي و توجه به آن در ايران

محمود عباديان در ديداري كه بخش فرهنگ و ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) با او داشت، درباره‌ي تفكر فلسفي در ايران و اهميت‌ دادن به آن، گفت: امروزه تعداد شركت‌كنندگان در دروس فلسفه خيلي بيش‌تر شده و خود فلسفه هم از نظر ترجمه‌ي آثار كلاسيك اروپا، منابع زيادي پيدا كرده است. اما اين‌كه امروز چقدر تفكر فلسفي وجود دارد، بحث مفصل‌تر و مسأله‌ي متفاوتي است.

عباديان به اين نكته هم اشاره كرد كه فلسفه در ايران از نظر كميت بيش‌تر رشد داشته تا كيفت و و دانش‌آموختگان آن در سطوح كارشناسي ارشد و دكتري، دانشجوياني هستند كه اغلب مي‌خواهند با گذراندن واحدهاي بيش‌تر به امكانات مادي و وضع معيشتي بهتر برسند.

او در ادامه گفت: به‌هرحال دكتري فلسفه بهتر از كارشناس فلسفه است. علاقه و كشش به فلسفه ايجاد شده؛ ولي اگر قرار به بررسي باشد، بايد با احتياط بيش‌تري درباره‌اش صحبت كرد. هر انساني به نحوي نسبت به مسائل مختلف، تفكر خود را دارد. اين‌كه تا چه‌ اندازه آن تفكر، فلسفي و همه‌جانبه است، به مناسبات حاكم و واقعيات كنوني جامعه‌ي ايران بستگي زياد دارد. فلسفه را مثل علوم ديگر نمي‌شود مستقيما در زندگي پياده كرد، درباره‌ي فلسفه ‌شدني نيست؛ چون در يك نگاه كلي زمينه‌ي گسترده‌ي فكري حاصل تفكر دوهزار و پانصدساله است كه در اختيار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

دانشگاه فيلسوف بيرون نمي‌دهد

اين پژوهشگر البته در توضيح مفصل‌تر اين روند، اظهار كرد: نبايد انتظار داشته باشيم كساني كه دانشگاه‌ها بيرون مي‌دهند، بيايند و سريع فلسفه را به زندگي بياورند. دانشگاه حتما فيلسوف بيرون نمي‌دهد. فلسفه بايد ملكه‌ي ذهن انسان شود. مجموعه‌ي قشر علاقه‌مند، باسواد و فرهيخته‌ي جامعه به آن توجه كنند و در رويكرد نظري و عملي ما لحاظ شود. فلسفه بايد به زندگي دميده شود و زندگي را فلسفي كند و از سوي ديگر، از زندگي، مايه، زبان و تجربه بگيرد. آن‌گاه مي‌توان گفت فلسفه در ايران بومي مي‌شود، كه هنوز فلسفه‌ و مثلا فلسفه‌ي غرب در ايران بومي نشده است. به هرحال، ما بخشي از جامعه‌ي بشري هستيم و فلسفه‌ي‌ غرب هم بخشي از همان دستاورد كلي بشر، كه نمي‌توانيم از آن دور و غافل باشيم.

فلسفه در جامعه‌ي ما به‌روز نيست

عباديان يادآور شد: فلسفه در جامعه‌ي ما به‌روز نيست. يعني مطالبي ممكن است مطرح شوند كه به كار نيايند. آن‌چنان كه به نظر مي‌رسد، فلاسفه بايد بنشينند و كتاب ترجمه و تأليف كنند و حرف ديگري نزنند. اين مي‌شود كه ما نمي‌توانيم درباره‌ي مسائل مختلف حرف بزنيم و ما دانشجويان يا مدرسان فلسفه در مسائل بزرگ كشور دخالت كنيم. اين جرأت بايد پيدا شود؛ نه اين‌كه در نقش يك معلم دانشگاهي باشيم كه عمدتا تدريس مي‌كند.

او در ادامه متذكر شد: فلسفه وقتي ملكه ‌شود، به ما ايده مي‌دهد. مسؤولان بايد در زمينه‌ي فلسفه هم فلاسفه را جمع و از آن‌ها نظرخواهي كنند. متأسفانه در ايران هنوز فلسفه به آن مقام نرسيده‌ كه در دنيا آن‌ها را خردمندان دنيا مي‌شناسند. ما در ايران فعلا زمينه‌اي برايش نداريم.

روند تأليف، ترجمه و انتشار آثار فلسفي

در ادامه، عباديان درباره‌ي وضعيت تأليف و انتشار آثار فلسفي در ايران سخن گفت و افزود: تأليف آثار فلسفي بد شروع نشد؛ كتاب «سير حكمت در اروپا» كه درواقع فروغي آن‌را تأليف كرد و هنوز يكي از منابع قابل استفاده است. اما اين سنت به شكل جدي تداوم نيافت. بعد به ترجمه‌ي آثار رو آورده شد كه كار بدي نبود و آثاري از فلاسفه‌ي شناخته‌شده در شرق و غرب ترجمه شدند.

اين مترجم پيشكسوت فلسفه درباره‌ي ترجمه‌ي آثار فلسفي در ايران توضيح داد: ترجمه‌ي آثار در يك چارچوب خاص و محدود شروع شد؛ اما در چند دهه‌ي اخير تقويت شده است. با اين حال، درباره‌ي مترجمان و كيفيت آثار، فراز و نشيب‌ها همچنان هستند. يكي از اشكالات ما كه البته استثناها را نمي‌توان ناديده گرفت، نبود تسلط به زبان‌هاي كلاسيك مثل يوناني و لاتين است، كه بيش‌تر فلسفه‌ي كلاسيك باستان و قرون وسطا به اين دو زبان است. زبان آلماني در حوزه‌ي فلسفه چندان در ايران شايع نبود و اخيرا دارد تقويت مي‌شود. سنت فلسفي يا ترجمه‌ي آثار فلسفي در ايران كم است و در 50 سال اخير تقويت شده است.

كم‌تسلطي به مسائل فلسفه و زبان فلسفي

او در عين حال متذكر شد: اما اين موضوع از طرف مجامع فرهنگي نظارت نشده است و بيش‌تر از سوي مؤسسات خصوصي و فردي هدايت مي‌شوند. اين است كه با مترجمان و كيفيت‌هاي مختلف روبه‌روييم و با كم‌تسلطي به مسائل فلسفه و زبان فلسفي. خودم را هم شامل اين مسأله مي‌دانم. سنت فلسفي كم است. سابقه، نظارت و سازما‌ندهي كم است و تحول ترجماني فلسفه در ايران را بايد با توجه به اين نكات بررسي كرد.

فلسفه‌ي اسلامي؛ آميزه‌اي از الهيات و عرفان

او همچنين درباره‌ي ظهور فلسفه‌ي اسلامي گفت: فرهنگ اسلامي فلسفه‌ي خود را دارد؛ از فارابي، بوعلي و ملاصدرا گرفته تا ابن ‌رشد، اما لازم بوده علاقه‌مندان و دانشجويان و پژوهشگران با سنت فلسفي دوهزار و پانصدساله نيز آشنا شوند و نفس اين عمل خوب است. اين ادامه پيدا كرد؛ ولي در مقابلش تأليف كم شد يا بهتر بگوييم تأليفات فلسفي قابل رقابت يا در سطح آثار كلاسيك عالم فلسفه نيستند. فلسفه‌ي اسلامي وجود دارد و همه درباره‌اش مي‌نويسند و حقانيت هم اين است؛ اما تا آن‌جا كه به بنيان‌گذاران مربوط مي‌شود، كه بوعلي و فارابي بوده‌اند، در عين حال سعي كرده‌اند فلسفه‌ي ايراني - اسلامي داشته باشند. تحت ‌تأثير فلسفه‌ي يونان باستان هم بوده‌اند و حتا در مقابل فلسفه‌ي كلاسيك آن موضع‌گيري داشته‌اند.

به باور عباديان، فلسفه در دنياي اسلام، بويژه در ايران، به الهيات و عرفان آميخته است و قطع نظر از آن‌چه در برخي از آثار فارابي، بوعلي و ابن‌ رشد هست، اما تقريباً آميزه‌اي از فلسفه يا مستقيما فلسفه به معناي اروپايي كلام يا فلاسفه‌ و گرايش‌هاي ديگر فلاسفه‌ي مشرق‌زمين هم مي‌شود؛ در نتيجه در فلسفه‌ي اسلامي با آميزه‌اي سر و كار داريد كه شروعش فارابي است، به‌همراه بوعلي كه برجسته‌ترين نمايندگان فلسفه‌ي اسلامي‌اند.

فلسفه‌ي اسلامي و غرب

اين پژوهشگر درباره‌ي تأثير فلسفه‌ي اسلامي بر فلسفه‌ي غرب هم گفت: احساس نمي‌كنم فلسفه‌ي اسلامي بر فلسفه‌ي غرب تأثيري گذاشته باشد؛ ولي اين به آن معنا نيست كه نمايندگان فلسفه‌ي غرب هيچ تأثيري نگرفته باشند. مثلاً هگل با «مثنوي» و «ديوان شمس» تا اندازه‌اي آشنايي داشته است. اما اين موارد استثناست و خود هگل در عالم فلسفه تك است. در دو دهه‌ي اخير در فلسفه‌ي اسلامي امكان چالش‌ها و برخورد عقايد فراهم شده است و خيلي مي‌توان رويش كار كرد و مثل هر مكتب فلسفي ديگري تقويت فكر مي‌كند و زمينه‌ي فكري درباره‌ي مسائل هستي، جهان، دنياي پس از مرگ، مسائل اخلاقي و رفتاري دارد.

ادبيات كلاسيك و معاصر

عباديان كه مدتي نيز در دانشگاه ادبيات تدريس كرده و تأليفاتي نيز در اين زمينه بويژه در حوزه‌ي ادبيات كلاسيك دارد، گفت: در دوره‌اي كه ادبيات معاصر فقط دو واحد بود، بيش‌تر با ادبيات كلاسيك فارسي كار كرده‌ام و البته الآن واحدهاي ادبيات معاصر بيش‌تر شده و به آن‌ها با توجه زيادتري مي‌پردازند. در حوزه‌ي سه ژانري كه در ادبيات كلاسيك داريم، كار كرده‌ام؛ حماسه به معناي فردوسي، منظومه‌هاي اجتماعي - عاشقانه مثل «ويس و رامين» و «خسرو و شيرين» و ديگري ژانر غنايي، كه ما بيش‌تر از همه در آن اثر داريم و عملا يك‌هزار غزل در اين زمينه هست و دائما هم سروده مي‌شود و الآن هم هست. اگر شما تداوم و نوآورانگي غزل كلاسيك را بخواهيد ببينيد، در شخص سايه (هوشنگ ابتهاج) تجسم‌ يافته است؛ ولي اين به آن معنا نيست كه ديگران نبوده‌اند؛ كساني مثل رهي معيري و البته سيمين بهبهاني، كه او با ديد اجتماعي و تعهد بيش‌تر سياسي به غزل مي‌پردازد. ابتهاج در زندگي‌اش گرايش سياسي نداشته؛ اما گاهي پيش آمده گريزي زده است.

غزل ژانر حاكم بر شعر فارسي است

اين نويسنده و پژوهشگر در ادامه تصريح كرد: به هرحال، غزل فارسي ادامه دارد. برخي‌ به قالب غزل نزديك‌تر يا دورترند. مثلا پروين اعتصامي كارهايش غزل نيست، قصيده هم نيست؛ اما قطعه‌هاي كلاسيكي است كه با مسائل عاطفي - احساسي سروده شده‌اند. غزل ژانر حاكم بر شعر فارسي است. بعد رباعي و ترانه در ميان انواع شعر فارسي زنده‌تر مانده‌اند. شعر امروز مكاتب مختلف گرفته؛ سپيد، شاملويي و نيمايي، كه نمي‌دانم تا چه اندازه آن‌ها را به غزل مي‌توان نزديك كرد.

او افزود: مثلا احمد شاملو خودش گفته يك غزل دارد، آن‌جا كه مي‌گويد «غم‌ نان اگر بگذارد...» اين غزل نيست؛ اما روحيه‌ي غزل دارد و دشوار است اعمال طبقه‌بندي كنيم. غزل بر همه‌ي اين‌ها سر است.

گرفتاري فلسفه

عباديان كه تا سال 1369 در دانشگاه علامه طباطبايي ادبيات تدريس مي‌كرده، خود را موظف مي‌دانسته رمان و داستان كوتاه هم بخواند. رمان نويسندگان زن را خيلي دنبال مي‌كند؛ ولي 10سالي است كه به‌صورت پي‌گير و مستقيم با اين گونه‌ي ادبي سر و كار ندارد؛ چون دوباره به فلسفه برگشته است.

«سهم من» پرينوش صنيعي را رمان خوبي مي‌داند و بعد از آن هنوز فرصت نكرده تا رمان بخواند و به قول خودش: فلسفه و درگيري با آن نمي‌گذارد. حالا كه فلسفه مي‌خوانم، طبعا بيش‌تر كتاب‌هاي اين حوزه را مي‌خوانم تا زمينه‌هاي ديگر را.

نگاهي به كتاب‌هاي محمود عباديان

اولين اثري كه منتشر مي‌كند، در سال 63 و همزمان با بزرگداشت سعدي است با عنوان «تكوين غزل و نقش سعدي» و بعد: «آن‌چه خوبان همه دارند» درباره‌ي حافظ، «فردوسي و سنت نو‌آوري در حماسه‌سرايي»، «مقدمه‌اي بر سبك‌شناسي»، «مقدمه‌اي بر ادبيات معاصر فارسي»، «رساله‌ي منطقي - فلسفي ويتكنشتاين»، «هگل؛ مقدمه‌اي بر زيباشناسي»، «مقدمه بر پيش‌گفتار هگل بر پديدارشناسي روح»، «نماهايي در تربيت زيباشناختي انسان» و «ديالكتيك انضمامي‌بيني».

گفت‌وگو از: خبرنگار ايسنا، مريم كريمي

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha