• چهارشنبه / ۱۴ آذر ۱۳۸۶ / ۱۲:۰۴
  • دسته‌بندی: تجسمی و موسیقی
  • کد خبر: 8609-08012

از نگاه شانس، پاكتچي، شعيري و احمديان آثار پنجمين دوسالانه‌ي مجسمه‌سازي ايران نقد نشانه‌شناسي شد

از نگاه شانس، پاكتچي، شعيري و احمديان
آثار پنجمين دوسالانه‌ي مجسمه‌سازي ايران نقد نشانه‌شناسي شد

براي نقد نشانه‌شناسي دوسالانه‌ي پنجم مجسمه‌سازي ايران، عصر روز گذشته در موزه هنرهاي معاصر تهران نشستي با حضور برخي از اهالي فن برگزار شد.

به گزارش خبرنگار بخش هنرهاي تجسمي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، ‌در اين نشست حميدرضا شعيري - نشانه‌شناس هنري - به جاي اميرعلي نجوميان، درباره‌ي نشانه‌شناسي، گفتمان هنري و نظريات قالب از تئوري ماده تا پديدارشناسي سخنراني كرد.

شعيري با بيان اين‌كه "فرديناند دو سوسور" - زبان‌شناس سوييسي - زبان نشانه را تركيبي از دو عنصر صورت و معني مي‌داند، توضيح داد:‌ مثال بسيار ساده سوسور در اين زمينه چراغ سبز راهنمايي و رانندگي به‌عنوان صورت است كه اين صورت بلافاصله ما را به يك معني هدايت مي‌كند كه آن معني انتزاعي عبور آزاد است. چراغ قرمز نيز به معناي عبور ممنوع است، بنابراين از ديد سوسور تركيب صورت و معني باعث توليد نشانه مي‌شود.

شعيري با اشاره به تكميل ديدگاه سوسور ازسوي يك نشانه‌شناس دانماركي با بازنگري در امر نشانه، اظهار كرد: اين نشانه‌شناس، نشانه دوتايي را به‌نشانه چهارتايي تبديل كرد به اين معنا كه صورت را تنها بيان نمي‌داند، بلكه ماده نيز مي‌داند، يعني چراغ سبز ماده هم دارد و تنها صورت نيست و آن ماده شامل عام عناصري است كه در شكل‌گيري صورتي با عنوان سبز دخالت دارد.

او افزود: از ديد اين نشانه‌شناس، معني نيز تنها صورت نيست؛ يعني چراغ قرمز به معناي عبور ممنوع نيست، اين عبور ممنوع داراي شرايطي مادي نيز است.

شعيري با بيان اين‌كه در مجسمه‌هاي اين نمايشگاه ماده به‌شكل بسيار بارز و قوي وجود دارد، گفت: در بحث مجسمه ماده به چند دليل دخالت مستقيم و مهم دارد. در واقع زماني‌كه با يك مجسمه روبه‌رو مي‌شويم، نوع ماده خامي كه در شكل‌گيري آن دخالت داشته بسيار تعيين‌كننده است.

او عنوان كرد: هر كدام از اين ماده‌ها قبل از آن كه در تركيب نشانه قرار گيرند، حس و انتقال مي‌دهند، بنابراين ماده قبل از شكل‌گيري نشانه وجود دارد و در نظر جمع نيز حسي به آن تعلق مي‌گيرد.

وي افزود: ماده زماني‌كه در تركيبات نشانه‌اي و هنري قرار مي‌گيرد با همان معنايي كه جامعه و عموم به آن داده است، شكل گرفته و با همان معنا در آن دخل و تصرف مي‌شود.

شعيري درباره‌ي علل شكل‌گيري ماده و تبديل آن به نشانه بيان كرد: دخل و تصرف، تركيب، تحليق، بازسازي و جداسازي مجموعه عناصري هستند كه در ماده دخالت مي‌كنند و به آن شكل و فرم مي‌دهند و در نهايت آن را تبديل به نشانه مي‌كنند.

اين محقق  و نشانه‌شناس با اشاره به ويژگي‌هاي ماده گفت: در برخي آثار يا نشانه‌ها خاصيت صاف بودن، در برخي ديگر خاصيت زبر بودن، تيز بودن، پستي و بلندي بيشتر است؛ چراكه بر اساس ويژگي‌ ماده هر كدام از اين آثار خاصيت خاص خود را دارند. زماني‌كه اين ماده در تركيب هنري قرار مي‌گيرد، خاصيت آن در ويژگي معنايي اثر دخالت مي‌كند.

او چگونگي تبديل يك عنصر به نشانه اشاره و اظهار كرد: نشانه بايد معرف و با نماينده گروهي از نشانه‌ها باشد، يعني يك عنصر زماني‌كه عناصر شبيه به‌خود را معرفي مي‌كند به يك نشانه تبديل مي‌شود.

شعيري با اشاره به اينكه يك عنصر بايد از ميان ساير عناصر تفكيك و برجسته‌سازي شود، توضيح داد: در هنر و ادبيات يك عنصر زماني‌كه شرايط قاب به آن تحميل شود، تبديل به نشانه مي‌شود. يعني اعم از تابلو، كتاب و يا مجسمه كه در فضايي خاص قرار گيرد و قاب شود تبديل به اثر و يا نشانه مي‌شود.

او بافت را از ديگر عوامل تبديل يك عنصر به‌نشانه‌ دانست و افزود: بافت‌ها اعم از بافت زماني، مكاني، گفتماني و همچنين عمليات تركيب، تفكيك و در كنار هم قرار دادن و ...، سبب مي‌شود كه مجموعه‌اي با عنوان نظام تشكيل شود كه اين نظام عنصر را تبديل به نشانه مي‌كند.

شعيري به عناصر و مواد به‌كار رفته در آثار نمايشگاه اشاره كرد و گفت: ما روزانه با بسياري از اين عناصر نظير آهن، گچ، سيمان روبه‌رو مي‌شويم، اما زماني‌كه اين عناصر در يك نظام قرار مي‌گيرند و به آن‌ها فضا وارد مي‌شود و با هم در ارتباط قرار مي‌گيرند، مجموعه اين عناصر بافتي را با عنوان "بافت گفتماني" شكل مي‌دهند كه در تشكيل اين بافت، فرد دخالت دارد؛ به اين معنا كه ماده را در شرايط جديد انتقال معنا قرار داده است و همه اين آثار به‌دليل قرار گرفتن در شرايط جديد انتقال معنا، نشانه محسوب مي‌شوند.

وي با بيان اين‌كه اگر ماده وجود نداشته باشد، فرم نيز شكل نمي‌گيرد، گفت: در مجسمه‌سازي برخلاف بسياري از هنرهاي ديگر ماده به‌دليل اشغال فضا بسيار تعيين‌كننده است.

او افزود: در نظام هنر مجسمه‌سازي به دليل سه‌بعدي بودن مجسمه فضاي بسيار بيشتري نسبت به هنرهاي ديگر اشغال مي‌شود.

شعيري به اين كه مجسمه به‌دليل حجم مادي زياد فضاي ما را اشغال مي‌كند، اشاره و اظهار كرد: به اين دليل در مجسمه رابطه بسيار ويژه‌اي ميان بيننده و توليدكننده اثر شكل مي‌گيرد و ماده شكل گرفته همراه با حضوري است كه اين حضور نظام‌هاي ما را تحريك و آن را واژگون مي‌كند تا شايد نظام حسي جديد و متفاوتي شكل گيرد.

او آثار موجود در نمايشگاه را متشكل از سه نوع ماده شكل گرفته، شكل نگرفته و ماده درحال شكل‌گيري معرفي و با تصميم نظام موجود در نمايشگاه به دو شكل نظام گفتماني و گفتمانه‌اي گفت: نظام گفتماني يعني شرايط و فرآيند توليد، دخل و تصرف در ماده به‌منظور ايجاد شرايط توليد كه تابع آن نظام جديدي شكل مي‌گيرد. در واقع جهت‌بخشي و نظام‌بخشي گفتمان را ايجاد مي‌كند و ردپاي توليد در آن ديده مي‌شود.

او در ادامه توضيح داد: آن‌جا كه بازسازي صورت گيرد نظام گفتمانه‌اي شكل مي‌گيرد. اين نظام نوعي استعمال از گفتمان است. در واقع هرجا كه گفتمان مورد استعمال قرار گيرد، نظام گفتمانه‌اي شكل مي‌گيرد. هركجا نيز توليد شكل گيرد نظام گفتماني پديدار مي‌شود.

او در ادامه اظهار كرد: در اين نمايشگاه نيز در برخي آثار عمل توليد رخ داده كه ما را در نظام گفتماني قرار مي‌دهد و در برخي ديگر از آثار استعمال از گفتمان موجود يعني همان نظام گفتمانه‌اي ديده مي‌شود.

شعيري عنوان كرد: ماده يك‌بار در دنياي بيرون شكل گرفته و براي مرتبه دوم هنرمند ماده شكل‌گرفته را شكل مجدد مي‌بخشد كه اين همان نظام گفتمانه‌اي است يعني وقتي گفتمان موجود كه همان ماده شكل‌گرفته در دنياي بيرون است براي بار دوم مورد استفاده و دخل و تصرف قرار مي‌گيرد نظام گفتمانه‌اي پديدار مي‌شود.

او در تقسيم‌بندي خود از يك جسم گفت: جسم در يك‌جا فرآيند نشانه‌اي كامل را كه براي ساخت، ماده و اشغال فضا است، مي‌سازد كه در اين‌جا با جسم نشانه مواجه هستيم. در جاي ديگر نيز جسم نشانه در فرآيند وسيع‌تري قرار مي‌گيرد و نظام تركيبي يعني استعمال از جسم در شرايط جديد ايجاد مي‌شود كه در اين‌جا از نظام جسمي و جسم نشانه خارج و وارد نظام جسمانه مي‌شويم.

در ادامه اين نشست، احمد پاكتچي - مدرس دانشگاه - به بررسي نشانه‌شناسي فرهنگي و خصوصيات آن پرداخت.

او حوزه مجسمه و حجم را يكي از حوزه‌هاي مهم نظام‌هاي نشانه‌شناسي دانست و افزود: نظام نشانه‌شناسي در حوزه مجسمه از ديگر نظام‌هاي نشانه‌شناسي همچون نقاشي متفاوت است و تفاوت نظام نشانه‌شناسي مجسمه با نقاشي تنها سه‌بعدي و كاربردي بودن آن نيست.

پاكتچي با بيان اين‌كه مجسمه يك تفاوت جدي با نظام‌هاي ديداري همچون نقاشي دارد، اظهار كرد: نوع تصرفي كه به هنرمند در فرآيند آفرينش در حوزه مجسمه انجام مي‌دهد، داراي تفاوتي اساسي با تصرف يك نقاش است.

به اعتقاد او، بخشي از فرآيند آفرينش هنري در حوزه‌ي مجسمه براي مجسمه‌ساز انتخاب ماده مورد استفاده براي خلق اثر اوست، يعني هنرمند بايد ماده‌اي را استفاده كند كه ميزان تصرفي كه در آن صورت مي‌گيرد محدود باشد.

وي اضافه كرد: در نقاشي با ابزارهاي محدودي روبه‌رو هستيم. يك نقاش تنها با انتخاب‌هاي محدودي در حد انتخاب رنگ و بوم روبه‌رو است و به هيچ‌وجه نوع انتخابي كه از نظر ماده در اختيار نقاش قرار دارد با آن‌چه كه در اختيار مجسمه‌ساز است قابل قياس نيست.

پاكتچي عنوان كرد: وزن قابل ملاحظه‌اي از آفرينش هنري در حوزه مجسمه بر ماده انتقال مي‌يابد و مجسمه به‌خاطر برخورداري از سه بعد امكان خواهش‌هاي متعدد از يك پديده را مي‌دهد.

او بيان كرد: مساله‌ي اساسي در حوزه‌ي نظري معناشناختي زبان‌شناختي اينست كه آيا انسان‌ها هميشه با كلمات و زبان فكر مي‌كنند و اين موضوع بسياري از زبان‌شناسان را به خطا مي‌اندازد و سبب مي‌شود كه گمان كنند هميشه واژه‌ها و زبان در به‌وجود آوردن هر مفهومي دخيل است، اما در نشانه‌شناسي چنين اعتقادي وجود ندارد و در بسياري از موارد ممكن است مفاهيمي شكل بگيرند كه صرفاً جنبه ديداري دارند و قدرت تبديل آن‌ها به كلام وجود ندارد.

حميد شانس - مجسمه‌ساز و پژوهش‌گر - نيز با بررسي زبان هنري و كاركردهاي آن براساس ساختارهاي نشانه‌اي و سبك‌شناسي آثار، گفت: شكل‌گيري يك نشانه صرفاً به‌واسطه‌ي ارزش‌هاي زباني نيست، بلكه نشانه مي‌تواند در فرآيند ارتباط و انديشيدن از طريق مفهوم ساخته شود. نشانه مي‌تواند فرم و يا مفهوم محض باشد كه در ذهن شكل مي‌گيرد و به واسطه آن فرآيند انديشه و يا ارتباط شكل مي‌گيرد.

او عنوان كرد: بنيان نشانه‌شناسي از دل درك زبان‌شناسي عمومي بيرون مي‌آيد در حقيقت نشانه‌شناسي در خلاء ادراكات روانشناسي وظيفه‌اي را برعهده گرفته كه به دانش متفاوتي تبديل مي‌شود و يكي از درس‌هاي روانشناسي عمومي رابطه شكل‌گيري نشانه‌ها در دل نظام زبان است.

وي اضافه كرد: اگر بخواهيم براي رفتار نشانه‌شناسي بشر از ابتدا تا حال دستاوردي اصلي يا مركزي مشخص كنيم، بايد به زبان اشاره كرد چراكه فرهنگ،‌ توليد و روابط اجتماعي به هم متصل هستند.

شانس افزود: زباني كه مبتني بر روابط مجازي و قابليت‌هاي قراردادي است در كنار تمام توانمندي‌هايي كه به زندگي بشري داده محدوديت‌هاي خاصي نيز ايجاد كرده است.

او با اشاره به تبديل ساختار زبان از گفتار به نوشتار، بيان كرد: زماني‌كه امكانات چاپ ايجاد مي‌شود و وزن دانش كتابي نيست به دانش شفاهي گسترش مي‌يابد در نتيجه بخش وسيعي از قابليت‌هاي گسترده ارتباط انساني از ميان مي‌رود.

به‌گفته‌ي اين هنرمند مجسمه‌ساز، امروزي در دانش مبتني بر زبان و كلام تمايل بيشتري به سمت رابطه ارتباطي نيست و به رابطه ادراكي وجود دارد و زبان بيشتر تمايل به وسيع‌سازي روابط دارد.

شانس عنوان كرد: در اين دوراني معضل رابطه مجاز و عينيت شرايط تازه‌اي ايجاد مي‌كنند در واقع بخشي از روابط نظام‌هاي نشانه‌شناسي كه به غناي زندگي انساني به ويژه در جنبه عاطفي مربوط مي‌شوند از چرخه فعاليت و ارتباط انساني حرف مي‌شوند.

او اظهار كرد: در شرايطي كه زبان قابليت‌هاي عيني خود را داراست و رابطه بين واقعيت با قرارداد را در دورن خود حفظ كرده است؛ به‌خصوص به دو صورت نشانه‌هاي تصويري كه جهان مجازي را به شكل نسبي انتقال مي‌دهند. ديگري نشانه‌هاي ديداري كه قابليت واقعي پديده‌ها در سه بعد هستند، دراين شرايط كم مجموعه نظام نشانه‌شناسي مبتني بر ساختار ديدار و تصوير است جايگاه ويژه‌اي را در مبادلات نشانه‌شناسي انساني ايجاد خواهد كرد.

شانس بر اين‌كه مجسمه‌سازي رفتار و عملي نشانه‌شناسي مبتني بر فرم، فضا و ساخت است تأكيد و اظهار كرد: برگشت دوباره به اين آثار و بيرون كشيدن زبان تصوير و نشانه‌شناسي آن علاوه بر اين‌كه مي‌تواند جايگاه ويژه‌اي در نگاه مخاطب‌شناسي داشته باشد، اشتراكات تازه‌اي را نيز ايجاد كند كه اين مجسمه‌ها اين قابليت را در خود دارند.

او بيان كرد: مكانيزم‌هاي كار هنري و ساختار نشانه‌شناسي آن‌ها اين قابليت را ايجاد مي‌كند كه نظام نشانه‌شناسي در كنار نظام كلامي قرار گيرد و در واقع نظام‌شناسي تصوير و به‌ويژه امكانات مجسمه‌سازي وسيع‌ترين و كاراترين نظام نشانه‌شناسي است.

وي با اشاره به اين‌كه هنوز كلام ما سرشتي تصويري دارد، افزود: سرشت تفكر انساني سرشتي تصويري است.

او درباره‌ي آثار موجود در نمايشگاه گفت: ساختار برخي آثار براساس مضامين شكل‌ گرفته‌اند و در درون آن‌ها ساختار نقش چنداني ندارد و يا قابليت‌هاي نشانه‌شناسي كلاسيك لحاظ نشده است، اين آثار به فيگور شباهت دارند.

او افزود: در دسته ديگري از آثار رابطه ميان مضمون و ساخت متفاوت است.

به گزارش ايسنا، مهرداد احمديان - محقق و نشانه‌شناس - هم درباره‌ي دامنه تنوع سبك‌شناسانه آثار نمايشگاه به ايراد سخنراني پرداخت.

او با تقسيم‌بندي آثار اين نمايشگاه به لحاظ سبك گفت: گروهي از آثار اين نمايشگاه براساس ديدگاه شمايل‌شناسي يا شمايل‌نگاري شكل گرفته‌اند كه اين ديدگاه نيز داراي انواع زيرمجموعه‌ها است.

او افزود: برخي آثار بيان استعاري داشتند كه دسته ديگر از شمايل‌ها نيز داراي طنز اجتماعي. دسته‌اي داراي ميان اليگوريك، برخي داراي گرايش‌هاي پست‌ مردن، بومي و سنتي، كلاسيك، فضا ساختارگرا و گونه‌اي از آثار نيز متأثر از نوعي بيان‌گرايي ژاپني بود.

در اين برنامه هر يك از سخنران‌ها در سه بخش به سخنراني و نقد آثار نمايشگاه دوسالانه، به‌همراه بخش تصاويري از آثار پرداختند.

قرار است سيدمهدي حجت - مدرس معماري و شهرسازي دانشگاه تهران - ساعت 16 امروز 15 آذر، از "مجسمه و ارزش‌هاي اجتماعي " بگويد.

انتهاي پيام

  • در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
  • -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
  • -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
  • - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بی‌احترامی به اشخاص، قومیت‌ها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزه‌های دین مبین اسلام باشد معذور است.
  • - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر می‌شود.

نظرات

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
لطفا عدد مقابل را در جعبه متن وارد کنید
captcha