به اعتقاد غلامرضا امامي، شوق كتابخواني در مردم ايران بسيار بيشتر از كشورهاي پيشرفتهي اروپايي است.
اين نويسنده و مترجم ساكن رم در گفتوگويي كه در محل خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) انجام شد، دربارهي موضوعات مختلفي همچون زبان شعر امروز و ارزيابياش از آن، داستاننويسي امروز، جهاني شدن ادبيات ايران، سطح ترجمهها، روشنفكران و ... صحبت كرد.
شعر و شاعران امروز
امامي در ابتدا به حوزهي شعر كودك و نوجوان اشاره و خاطرنشان كرد كه البته اين ژانر مخاطب دارد؛ اما در بسياري از شعرهاي همين حوزه، هم بيان شاعرانه و هم نوآوري كم ديده ميشود. به راه شاعران قبلي رفتن و شيوهها و نگاههاي آنها را پيمودن، هنر نيست. ما هر روز يك حادثهي تازه در اجتماع داريم كه بايد با نگاه تازهاي به آنها بپردازيم. به قول آندره ژيد «بكوش اهميت در نگاه تو باشد، نه به آنچه مينگري». بايد نگاه نو داشت؛ نه آن نگاه كهنه را تكرار كردن. جامعهي جوان امروز ايران نيازهاي تازهاي دارد، كه بايد با زبان تازه عرضه شوند.
سنگيني هيمنهي شاعران بزرگ قبل بر شعر امروز
او افزود: شعر قبل از هر چيز بايد بتواند با مخاطب خود ارتباط بگيرد و در اين صورت موفق است. بايد مظروف و ظرف هنري داشته باشد تا به جاودانگي برسد. چرا شعر حافظ ميماند؟ چون تأثرات شخصياش را عام كرده است و يا پيامي كه در شعر مولانا است، باعث ميشود پرفروشترين شود. از ميان مجموعههاي شعر كودك و نوجوان، كار عرفان نظرآهاري، كه اصلا نميشناسمش، به دلم نشست. در حوزهي بزرگسال شعر ما دورهي گذار را طي ميكند. هنوز هيمنهي شاعران بزرگ قبل روي شعر معاصر سنگيني ميكند. خيليها ميخواهند با زبان سهراب به زبان امروز و زمانهي ما شعر بگويند. خيليها هستند كه تحت تسلط از نظر چيرگي ادبي شاملو هستند. اين هيمنه را هنوز حس ميكنم. هنوز نميتوانيم بگوييم شعر دههي 80 دقيقا چگونه است. الآن كمتر شعري را ميبينيد كه مردم بخوانند و حضور شاعر در آن حس شود؛ يعني شايد مقداري از شعر معاصر ما در گذشته سير ميكند.
مردم انتخاب خود را ميكنند
غلامرضا امامي در بخش ديگري از گفتههايش دربارهي داستاننويسي امروز هم متذكر شد كه بايد منتظر نشست و در آينده قضاوت كرد.
نويسندهي "حقيقت بالاتر از آسمان" گفت: از ميان آثار معاصر «گلاب خانم» قاسمعلي فراست را پسنديده است، كه آنرا يك تجربهي صادقانه ميداند با يك زبان هنري زيبا. در حال حاضر هم داستانهايي كه گاهي در برخي مجلههاي نوجوانان به چاپ ميرسند، از قدرت خوبي برخوردارند. به تدريج اين سرچشمه راه افتاده است. مهم اين است كه ما در زمان معاصر نميتوانيم دربارهي ادبيات معاصر نظر بدهيم و بايد زمان بگذرد. شايد الان به برخي دلايل، پشت هر شاعر و نويسندهاي موجي از حمايت باشد؛ از رسانهها تا محافل ادبي و دوستانه كه او را مطرح ميكنند، اما بايد ديد سالهاي بعد هم چنين ميشود. اين موج فعلا نميتواند نشانهي موفقيت شاعر يا نويسندهي ما باشد. همانطوري كه در قرآن هم آمده، كفها از بين ميروند و آنچه به سود مردم است، ميماند. مردم انتخاب خود را ميكنند، بدون هيچگونه توجهي به پشتوانهها و پشتيبانيها.
عربها از ما جلوترند
اين نويسنده و مترجم در بخش ديگري از گفتوگوي خود با ايسنا دربارهي معرفي ادبيات ايران به دنيا با اشاره به چهرهي ادبيات ايران در كشوري مثل ايتاليا اظهار داشت: متأسفانه در ايتاليا هنوز كه هنوز است، ادبيات معاصر ايران معرفي نشده است؛ جز چند مورد كوتاه كه به احوال تعدادي از شاعران و نويسندگان ايراني پرداختهاند. اما برعكس، ادبيات عرب بسيار در ايتاليا شناختهشده و مطرح است و از بسياري از نويسندگان معاصر عرب كتاب منتشر شده است. مثلا بسياري از آثار طاهر بن جلون، نجيب محفوظ يا نويسندهي فلسطيني غسان كنفاني، به ايتاليايي ترجمه شده و از آنها استقبال شده است.
نويسندهي "قدس رؤياي ما" و "كليد" (قصههاي فلسطين) دربارهي دليل اينكه ادبيات عرب در معرفي خودش به دنيا جلوتر است، گفت: انجمنهاي فرهنگي عربي در كشورهاي اروپايي بسيار فعالاند و اينها از ادبيات معاصر كشورشان مطلع؛ پس آنرا عرضه ميكنند؛ اما متأسفانه مجامع فرهنگي ايراني در كشورهاي خارجي بسياريشان خودشان هم با ادبيات آشنايي ندارند، چه رسد به اينكه بخواهند معرفي كنند. به عنوان مثال خيلي از نمايندههاي فرهنگيمان هستند كه زبان كشوري را كه در آن مسؤوليت دارند، بلد نيستند. كالايي را كه داريم، بايد عرضه كنيم و اگر معرفي نكنيم، مردم از كجا بدانند.
اينقدر شوق به كتاب!
امامي يادآور شد: ببينيد در حال حاضر چطور در سطح دنيا به شاعران قديمي ما اين اقبال بزرگ شده است. بسياري از آثار عطار، نظامي و حافظ به ايتاليايي ترجمه شدهاند. پس آثارمان اگر عرضه شوند، اين اشتياق، استقبال و اقبال به آنها وجود دارد. چون برخي آثار ادبي ما به درد مشترك بشري رسيدهاند، براي آنها جالب است، و حتا اگر ترجمه شوند، زبان جان و دل در آنها محفوظ است.
وي افزود: در حال حاضر متأسفانه در غرب بيشتر به فرهنگ ايران نگاه سياسي ميشود و ايران همچنان سوار بر موجهاي تبليغاتي سياسي در روزنامههاي غرب است و موج فرهنگي بهوجود نيامده است. در ايتاليا تيراژ كتاب پنجهزار نسخه است و كتاب خواندن در ايتاليا آنچنان مد نيست؛ با وجود فرهنگ غنيشان در ادبيات و اينكه وارثان دانته هستند. در حاليكه اقبال به كتاب در تهران و شهرستانهاي ايران بسيار چشمگير و ستودني است و آنچه در مدت حضورم در خيابانهاي تهران ديدم، در آنجا طي سالها نديدهام. اينقدر شوق به كتاب! كتابخواني در كشوري مثل ايتاليا جالب نيست؛ چون ايتالياييها به دليل كانالهاي زياد بيش از حد به تلويزيون وابستهاند و بيش از حد به فوتبال. صادقانه بگويم اين مقدار كافينت كه در تهران ديدم، يكصدمش را در ايتاليا نديدهام. كتابفروشيهاي رم خيلي معروفاند، اما اقبال عمومي به آنها وجود ندارد. اين ميزان كتابخواني براي جامعهاي كه صددرصد باسواد نيستند، بسيار خوب است. كاري كه در اتوبوسها براي تبليغ كتاب كردهاند، خوب است. من در اروپا نديدهام. عطش خواندن در اين نسل هست. وبلاگنويسي در ايران در مقايسه با كشورهاي ديگر بينظير است. برخي از شعرها و قصههاي ما متأسفانه محصور در زمان و مكاني هستند كه نويسنده زندگي كرده است؛ اما براي پرش به دنياي هنر و ادبيات گمان ميكنم سنت بايد تختهي پرش باشد. بايد طوري بنويسيم كه ملموس باشد.
بسياري از آثار ما ظرفيت جهاني شدن دارند
امامي از سوي ديگر به گستردگي زبان عربي نيز اشاره كرد و افزود: دليل اين توجه به آثار عربيزبان، زبان عربي هم هست كه به نسبت زبان فارسي مخاطبان بيشتري دارد؛ يعني جمعيت بيشتري عربزباناند. عامل ديگر اينكه ارتباط فرهنگي كشورهاي غربي با كشورهاي عربي بيشتر از ارتباط شان با ما بوده است؛ حتا به دليل استعماري. مثلا فرانسه با الجزاير، مصر، تونس و لبنان ارتباط داشته است. طاهربن جلون مراكشي كتابهايش را به فرانسه مينويسد. جايزهي جهاني هم ميبرد. نه به خاطر اينكه به فرانسه نوشته؛ بلكه چون هويت و فكر خودش را نوشته است و اين فرق ميكند. زماني ما اثر را ترجمه ميكنيم، اما زماني به زبان آن كشور مينويسيم. يك ضربالمثل ايتاليايي ميگويد مترجم خائن است و يا در فرانسه ميگويند مترجم مثل زن زيبا بيوفاست؛ يعني ترجمه ممكن است زيبا باشد، ولي وفادار نباشد، يا برعكس. در ترجمه به هر حال مقداري از زيبايي شعر يا نثر كاسته ميشود، ولي وقتي نويسنده يا شاعري به زبان آنها بنويسد يا بسرايد، فرق ميكند. البته فرهنگ اروپايي فرهنگ كهن ما را خوب ميشناسد؛ اما ادبيات معاصر ما هنوز عرضه نشده است. حتا آن را معرفي نكردهايم.
امامي با بيان اينكه معرفي ادبيات و زبان فارسي بار بزرگي به دوش فارسيزبانهايي است كه در خارج از ايران ساكناند، افزود: متأسفانه آنها كمتوجهاند؛ چه رسد كه بخواهند آنرا به ديگران معرفي كنند. وقتي نجيب محفوظ جايزهي جهاني ميبرد، گرايش به ادبيات عرب بيشتر ميشود. بسياري از آثار ما ظرفيت جهاني شدن دارند؛ چون با درد مشترك بشري سر و كار دارند و از مرحلهي دردهاي شخصي مؤلفانشان فراتر رفتهاند.
وضعيت بازار ترجمه در ايران
اين مترجم دربارهي ارزيابياش از كيفيت ترجمههاي انجامشده در سالهاي اخير در ايران توضيح داد: بازار ترجمه در ايران بسيار خوب است و بهروز. بچههاي ما خيلي پيشرفت كردهاند. الآن خوشبختانه نسلي از نسل دوم ايرانياني كه در خارج به دنيا آمدهاند يا از كودكي رفتهاند، آمدهاند و شاهكارهاي زيبايي آفريدهاند. آثارشان بسيار هم فروش رفته است. نسل ما هم در آنجا آيندهاش بسيار درخشان است و الماسهايي در درونشان هست؛ چه نويسنده و چه شاعر. آنها شايد بتوانند ميراث ما را معرفي كنند؛ چون هم زبان را ميدانند و هم در زمان زندگي ميكنند و هم پشتوانهي غني ادبيات خودشان را دارند.
روشنفكران با زبان مردم غريبهاند
امامي دربارهي نوع رابطهي هنرمندان و روشنفكران ايراني با جامعهي خودشان اظهار داشت: روشنفكران براي دوستانشان زبان روشنفكرانهي خودشان را دارند، ولي با زبان مردمشان غريبهاند؛ چون نميتوانند با آنها ارتباط بگيرند. گاهي درد آنها درد مردمشان نيست؛ درد شخصي است. نويسندهاي موفق است كه وقتي در تاكسي نشست، بتواند با مردم حرف بزند. زماني كتابهاي شريعتي از پرتيراژترينها بود و برايش صف ميكشيدند؛ چون با زبان مردم در ارتباط بود. حتا در آن روزگار به شخصه ديدم كه يك ميوهفروش «پدر، مادر ما متهميم» را ميخواند؛ يا آثار جلال آل احمد. با قانوني كه هست، كتابهاي جلال الآن بد چاپ ميشود؛ اما هنوز با مردم ارتباط دارد. هنر بزرگ جلال آل احمد اين بود كه زبان گفتاري را به نوشتاري نزديك كرد. اما مثلا در مراسمي كه برخي از روشنفكران ما براي يك نويسنده برگزار ميكنند و براي دعوت عمومي اعلام هم ميكنند، تعداد حاضران كم است؛ چون نتوانستهاند با مردم خودشان ارتباط بگيرند.
خيلي از هنرمندان نقش بازي ميكنند
امامي يادآور شد: درست است كه روشنفكران ما از برج عاجنشيني پايين آمدهاند، كه شكي ندارم، اما دو گروه شدهاند؛ عدهاي كتاب و روشنفكري را وسيلهي هدفهايشان كردهاند، وقتي عوامل مثبت جامعهي جوان ايراني را نميبينند. بخشي از آنها هم فكر ميكنند كه روشنفكر بايد هميشه طلبكار باشد. اگر من آثاري را بياورم كه براي مردمم بيگانه است، با آن ارتباط نميگيرند. محفوظ كتابي مينويسد كه هم در كشورش و هم در جهان عرب و هم در كل دنيا ميخوانندش، پس موفق است؛ چون در منطقهاي كه زندگي ميكرده، با مردم حرف زده و آنها اتفاقا اولين خوانندهي قصههايش هستند. نويسندگان بزرگي مثل ماركز از محيط خودشان شروع كردهاند و به دنيا رسيدهاند؛ اما برخي نويسندگان ما برعكساند. دردها را نميگويند؛ صفهاي طولاني، ترافيك، آلودگي هوا، جامعهي گذرا، درگيري سنت و تجدد. همينطور كه ادبيات از گذشته به حال آمده است و به آينده ميرود، ما نيز بايد از زمين خود حركت كنيم، تا به زبان زمانهي خودمان برسيم. اول بايد مملكت خودمان را دريابيم، بعد از جهاني شدن حرف بزنيم. اگر مردم خودم پيام مرا به عنوان يك نويسنده و شاعر درنيابند، چگونه اين اثر را به جاهاي ديگر ميتوانم عرضه كنم؟ شبي كه خسرو گلسرخي را كشتند، در چهرههاي مردم اشك جمع شد. براي هنرمند بودن، انسان بايد خودش باشد. در دنياي تئاتر ميشود بازي كرد؛ اما در شعر و داستان نه. در كشور ما خيلي از هنرمندان نقش بازي ميكنند؛ اين كاملا ملموس است و نبود صداقت به چشم ميآيد. به عقيده پابند بودن يك چيز است و نان به نرخ روز خوردن يك چيز ديگر.
غلامرضا امامي متولد سال 1325 اراك، اولين كار خود را با نام "ارزش تبليغ" در سال 1341 منتشر كرد.
"فرزند زمان خويشتن باش"، "آنها زندهاند"، "آي ابراهيم"، "حقيقت بالاتر از آسمان"، "آتش باش تا برافروزي"، "شب و پيرزن"، "پرندهي طلايي"، "ماهي فقط ماهي است"، "گفتوگوها" (اوريانا فالاچي)، "من خواب صلح ميبينم"، "آفتابپرست"، "قصهي قلعه"، "شهر خوب"، "قنديل كوچك"،"قدس رؤياي ما" و "كليد" (قصههاي فلسطين) از آثار تأليفي و ترجمهيي امامي هستند.
انتهاي پيام
نظرات