*با پيشكسوتان جهاد و شهادت* گفتوگو با يك جانباز: گسترش فرهنگ ايثار الگوپذيري ميخواهد نسلسوميها بايد در ميدان عمل آزمايش شوند

سالها جنگيد و سالها نيز مسوؤل مبارزه با مواد مخدر استان كهگيلويه و بويراحمد شد. اگرچه هميشه در اتاق كارش بر روي همه باز بود اما هيچ وقت جواب خبرنگاران را نميداد و با خنده و شوخي آنها را بعد از چند دقيقهاي كه با آنها مينشست بدرقه ميكرد تا از دستش ناراحت نباشند.
كت و شلوار مشكي ميپوشيد و هيچ وقت لبخند را از ديگران دريغ نميكرد. آن روزها گذشت و او كه داراي مدرك ليسانس علوم سياسي بود شد كارشناس امور اجتماعي استانداري.
آخرين باري كه در استانداري ديدمش مشتي كاغذ در دستش بود و به اين اتاق و آن اتاق استانداري ميرفت اما هنوز همان خصوصيت قبلياش را داشت و باز هم با لبخندش پذيراي ديگران بود.
نميدانستم كه جانباز است تا اينكه با دخترش آشنا شدم و برايم تعريف كرد كه پدر او جانباز جنگ تحميلي است.چون وقت زيادي نداشتم چند سؤال بر روي كاغذي نوشتم و به دخترش دادم تا پدرش جواب آنها را برايم بنويسد، چند روز گذشت تا اينكه جوابها دستم رسيد چيزهايي كه نوشته بود دو صفحهاي ميشد.
او خود را چنين معرفي كرده بود عليحسين خوشزا هستم و 47 سال سن دارم و از سال61 تا 66 پنج بار در جبههها حضور داشتهام، اما خاطرهاش را به عنوان سومين سوالي كه جواب داده بود چنين نوشته بود. فروردين سال 1361 بود يكي از مهمترين ايام سال جنوب كشور كه نه از سرماي خشك استخوان سوز خبري بود و نه از گرماي سوزان بهاري. در كنار كرخه در زير آتش جنگ، باز هم دلپذير بود اولين تجربه حضورم در خط مقدم بود. در يك شب تاريك داوطلبانه به عنوان امدادگر با يك راهنما كه در دستش يك چراغ قوه بود به خط مقدم رفتم با اينكه اولين بارم بود اما در اين شب تاريك متوجه حساسيت خط خودي در مقابل دشمن و آسيبپذيري سنگرهاي انفرادي خودمان بودم احساس وحشت داشتم اما به روي خود نميآوردم در آن سنگري كه بودم كسي را نميشناختم به زبان گيلكي حرف ميزدند چيزي را متوجه نميشدم و متوجه نبودم كه دشمن كدام طرف ما است يا كه ما چه آرايشي داريم مثل كسي بودم كه چشمانش را بسته باشند و بعد از چرخاندن زياد در يك جاي بسيار ناشناختهاي رهايش كرده باشند.
به سنگر ما خمپارهاي اصابت كرد و دو نفر مجروح داديم. در يك جابجايي كه با انهدام سنگرمان صورت گرفت چندين جمله فارسي رد و بدل شد و خوشحال شدم.احساس تازهاي برايم شروع شد آنچه بعد از آن گذشت داراي ارزش است كه فقط بايد در سينه بماند و به اهلش انتقال داده شود احساس ميكنم نقل آن زيباييها از ارزش و جمالش ميكاهد.
حالا زمان برنامه است و كار. اگر دكتري، امروز داوطلبانه در يك منطقه محروم خدمت كند ايثار كرده است و اگر استادي كه داراي بار علمي قابون قبول باشد حاضر به خدمت به جامعه خود باشد هر چند كه در جاي ديگري از رفاه بهتري برخوردار باشد، اين امروز ايثار است.
وي كه جانباز 15 درصد است در ادامه گفتههايش مينويسد: صدا و سيما تا حدودي توانسته است فرهنگ ايثار را براي ايثارگران يادآوري كند و انعكاس آن را بايد در همان خانوادهها جست بايد نسل سوميها را در ميدان عمل مورد آزمايش قرار دهيم.
از او خواسته بودم تا اگر پيشنهادي براي گسترش فرهنگ ايثار دارد بنويسد و او نوشت ايثار و حماسه پيشنهاد ندارد. الگوپذيري است همچنانكه از عدالت مولا علي (ع) و شجاعت سالار شهيدان، جامعه اسلامي الگو گرفت. متوليان امور بايد سعي كنند كه اين الگو را حفظ كنند.
او هيچ عضوي از بدنش را از دست نداده است اما در عملياتهاي رمضان،بيتالمقدس يك، دو و سه، والفجر 8، كربلاي يك و والفجر 10 شركت كرده است و در عمليات رمضان از ناحيه كمر مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفته است.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات