بدون اينكه بدانم به ملاقات چه كسي ميروم در اتاق را باز كردم. تنها روي تخت خود نشسته بود. با شنيدن صداي در سرش را به سمت درچرخاند. نوع نگاهش طبيعي بود. مانند نگاه كسي كه به يك غريبه مينگريست. خود را به او معرفي كردم و از او خواهش كردم به عنوان يك جانباز سرافراز دوران دفاع مقدس در خصوص تاريخ ونحوه جانبازي ونيز مشكلات فيزيكي خود به گفتگو بنشينند كه او با مهرباني پذيرفت. آنچه در زير ميآيد چكيده گفت وگوي خبرنگار ايسنا با حميد عبديفر جانباز 65 درصد و متولد سال 1337 است كه اولين بار سال 1359 در سن 22 سالگي تحت عنوان پاسدار با اعزام به مناطق عمومي كردستان و شركت در كمين يا ضد كمينهاي منطقه، حضور پنج ساله خود بين سالهاي 60 تا 65 در جبهههاي نبرد حق عليه باطل را آغاز كرد.
3 بار مجروح شدهام
سه بار مجروح شدم. 2 بار در كردستان و يك بار در سيستان و بلوچستان . در كردستان نيز با اصابت تير مستقيم به ريه و تركش خمپاره به شكم براي اولين بار مجروح شدم. سال 65 نيز زماني كه اشرار امنيت منطقه سيستان و بلوچستان را به هم زده بودند من به عنوان مشاور استاندار به آن منطقه اعزام شدم. اين بار نيز از ناحيه شكم مورد اصابت گلوله قرار گرفتم.
مشكل جانبازان سيستم اداري حاكم بر بنياد شهيد است
مشكل جانبازان بيشتر سيستم اداري حاكم بر بنياد شهيد و امور ايثارگرا است كه پاسخگوي نيازهاي جانبازان نيست.
مشكلات جانبازان كه در تمام زمينهها همچون رفاهي، درماني و ... با آن دست به گريبان هستند، بايد آناليز شود. جانبازان هم در اين ميان از هيچ شخص خاصي گله ندارند و بيشتر از بوروكراسي حاكم بر بنياد گله مندند.
در مورد هزينهها تماما توسط بنياد پرداخت مي شود، اما بعد از اتلاف وقت فراوان و اصطكاك اعصاب و جسم.
من پيوند كليه مجدد انجام دادم و در حال حاضر براي اين مشكل كه از عوارض جانبازي من است بستري و تحت درمان هستم. مشكلات اساسي فيزيكي من قطع روده، ريه چپم نيز از كار افتاده طحالم را نيز برداشتند.
برخي با رفتار خود حرمت ايثار و جانبازي را ميشكنند
در زمينه حفظ حرمت و شان جانبازان در جامعه امروز بايد بگويم حرمت امامزاده را بايد خود متولي آن مكان نگه دارد. مردم ديد تقريبا مقدسي نسبت به اين قشر از اقشار جامعه دارند. بعضا اين خود جانبازانند كه با رفتارشان حرمت ايثار و جانبازي را ميشكنند. به طور مثال چند روز پيش يكي از جانبازان با ايستادن بر لبه پنجره و فرياد اينكه من قصد خودكشي دارم، نظر تعداد زيادي از عابرين را به خود جلب كرده بود. او با فرياد ميگفت كه همه خائنند، من جانبازم و كسي به ما نميرسد. اين غائله در نهايت با تزريق آرام بخش به او و آوردنش به داخل اتاق پايان يافت. در اين بيمارستان جانبازاني با اين روحيات شايد باز هم باشند كه اگر كوچكترين تلنگري كه به آنها وارد شود، مثل بلور ترك بر ميدارند واين به دليل مصر مسكن زياد براي آرام كردن درد جانبازان است. اينجا آخرين نقطه درماني جانبازان است يا جواب ميگيرند و يا نه. وقتي جانبازي به اين مرحله ميرسد آن ترك در وجودش آشكار ميشود. خود من 40 روز است كه در بيمارستان بستري هستم و به اميد خدا فردا مرخص خواهم شد.
من دانشجوي رشته علوم سياسي از دانشگاه بهشتي هستم. سه فرزند دانشجو دارم وهمسرم كه در سال 62 با او ازدواج كردم در حال حاضر دانشجوي P.H.D در رشته داروسازي است.
بيشتر هزينههاي زندگي توسط درآمد همسرم تقبل ميشود
من فقط از بنياد حقوق ميگيرم كه البته كفاف زندگي خانواده پنج نفره مرا نميدهد و بيشتر هزينههاي زندگي توسط درآمد همسرم تقبل ميشود. اگر جانبازي همسر شاغل نداشته باشد مجبور است شغل دوم ويا سوم داشته باشد در غير اين صورت با وجود مشكلات فيزيكي تنها با حقوقي كه بنياد ميدهد، نميتواند از عهده مخارج زندگي برآيد.
همسرم دختر عموي من بود. در رابطه با جنگ او همواره منتقد بود، ولي هيچگاه معارض به جبهه رفتن من نبود.
او موافق كارهاي دفاعي در هشت سال دفاع مقدس بود و در اين مورد با من يك ديدگاه داشت. 3 روز بعد از ازدواج تا سه ماه در مناطق جنگي بودم و هيچ ناراحتي از جانب او براي من به وجود نيامد. بعد از جانباز شدنم و ايجاد مشكلات جسمي، من ميدان را براي او باز گذاشتم. او درس خواند و دكترا گرفت. از او خواستم كه خود را وقف من نكند و زندگي عادي خود را در كنار من ادامه دهد كه در حال حاضر دانشجوي P.H.D است.
هر سه فرزند من دانشجو هستند و همچون ديگر دانشجويان تحت تاثير افكار مختلف وجود دارند. پسر بزرگم سال آخر مهندسي مكانيك دانشگاه صنعتي شريف است و با ديدن سوء استفادههاي مالي در جامعه تاسف ميخورد كه ايثارگران، جانبازان و شهدا با چه اهدافي جان خود را بر كف دست گرفته و دفاع كردند و چطور حالا آن آرمانها فراموش شدهاند. اين رفتارها باعث گلهمندي ما هم ميشود و در شرايطي كه ما حتي نميتوانيم به هيچجا معارض شويم.
مردم جذب انقلاب و نظام شدهاند
بعد از اتمام جنگ باز هم به مناطق جنگي رفتم. نسبت به زمان تغييرات را بسيار مناسب ديدم. من فرمانده سپاه سقز بودم در آن زمان فقر در آن مناطق بيداد ميكرد. 2 سال پيش كه رفته بودم همه چيز بهبود يافته بود، بينش مردم افزايش پيدا كرده بود. در گذشته يك چريك دموكرات در نزد مردم احترام مردم داشت، ولي در حال حاضر مردم از اين افراد با اين نوع افكار به شدت متنفرند، زيرا همينها بودند كه باعث عقبماندگي ما شدند. هر قدر اطلاع رساني و آباداني بيشتر صورت گرفته است مردم بيشتر جذب انقلاب و نظام شدهاند.
در خصوص اينكه آيا از رفتن به جبهه و از دست دادن بخشي از سلامت خود پشيمان شدهام يا خير، بايد بگويم اوقاتي كه در مواجهه با سوالات جدي قرار ميگيرم شايد به طور ناخودآگاه دلخور و دلزده ميشوم از اينكه چرا جنگيدم، اما ماهيتا خير و هرگز پشيمان نيستم. زيرا براي انقلاب اسلامي و مصلحت هموطنانم جنگيدم و دفاع كردم.
مسوولان ما عملگرا نيستند
زمينه تمام مشكلات در جامعه امروز فقر است، هم فقر مادي و هم فقر فرهنگي و اين ناشي از كم اطلاعرساني، توجيه نكردن مردم، زياد نصيحت كردن و با اين اعمال جوانان را تحقير كردن است.اگر مسوولان ما عملگرا بودند، در لاك خود فرو نميرفتند و مردم آنها را از خود ميدانستند و روابط بازتر ميشد، ولي به خاطر بعضي از مصالح مسوولين از مردم فاصله گرفتهاند، مردم هم آنها را تافته جدا بافته حساب ميكنند. و اينگونه است كه از مد استفاده ميكنند بر عليه حاكميت، از حجاب استفاده ميكنند بر ضد حجاب. بينشهاي منفي شكل گرفته كه همه به دليل دوري حاكميت از مردم است. بايد به طور كاملا عملي ونه شعاري حاكميت در درون مردم رسوخ كند.
انتهاي پيام
نظرات