من به نيت دفاع از دستاوردهاي ايران و انقلاب اسلامي و ناموس خود به جبهه رفتم.فكرم اين بود كه به جبهه ميروم و تا آخرين قطره خون خود ميجنگم تا شايد به مقام شهادت نائل شوم و اصلا به اين موضوع كه جنگ تمام شود و من زنده بمانم فكر نميكردم.
اين را خيرالله مطلبي جانباز 30 درصد و دبير آموزش و پرورش شهر هريس ميگويد كه 50 ماه از كل 8 سال دفاع مقدس را در جبهه و در عملياتهاي پاكسازي شهر بانه در كردستان، فتحالمبين، عمليات بيتالمقدس (آزادسازي خرمشهر)، مسلم بن عقيل، والفجر مقدماتي، والفجر 4،ادامه والفجر 8، كربلاي 4 و 5 و عملياتهاي ديگر با سرافرازي گذرانده است و فقط در زمانهايي كه عمليات نبود به پشت جبهه ميرفت.
وي در گفتوگو با خبرنگار سرويس «فرهنگ وحماسه» خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) ميگويد: اولين بار در سن 16 سالگي سال 1360 به عنوان بسيجي به جبهه اعزام شدم. در عملياتهاي متعددي شركت داشتم تا اولين بار در دي ماه 1361 در منطقه سومار گيلان غرب طي عمليات مسلمبن عقيل بر اثر اثابت تير به ناحيه شكم و سر مجروح شدم و دومين بار در ادامه عمليات والفجر 8 كه منجر به تصرف فاو شد در نتيجه برخورد تركش به ناحيه پشت صدمه ديدم كه اين تركش هنوز در بدنم باقي است و عوارض اين صدمات در هواي سرد خيلي آزارم ميدهد.
نوزدهم دي ماه سالروز عمليات كربلاي 5 است و من هم در اين عمليات حضور داشتم. اين عمليات به دنبال عمليات كربلاي 4 به وقوع پيوست . در كربلاي 4 غواصان نتوانستند خط را بشكنند و ناهماهنگيها منتج به عدم موفقيت ظاهري نيروهاي ما در جنگ شد. اين شكست را ظاهري ميانگاشتيم. اصل اعتقادمان اين بود كه چه ظاهرا پيروز شويم چه نشويم بايد به دفاع و مقاومت ادامه دهيم.
عمليات كربلاي 5 با عملياتهاي ديگر تفاوتهايي داشت. از جمله اينكه حملات هوايي دشمن زياد بود و بر اثر اين حملات هوايي شهداي بيشتري را تقديم آرمانهاي انقلاب كرديم.
بيشتر همرزمان ما در كربلاي 4، طي عمليات كربلاي 5 به شهادت رسيدند. در اين عمليات، آتش و پاتك دشمن بيشتر بود. من در طول جنگ تحميلي تقريبا در تمام عملياتها شركت كردم
عملياتها بيشتر شبانه بود وخيلي اتفاق ميافتاد كه با چند تن از عراقيها بدون سلاح، درگيري فيزيكي پيدا ميكرديم. در عمليات كربلاي 5 سلاح ما سلاح انفرادي بود. در اين عمليات من مسووليت 24 نفر را داشتم. دشمن بيشتر از هوا ما را ميكوبيد و ما نميتوانستيم در برابر حملات هوايي دشمن با سلاحهاي فردي كاري انجام دهيم واز اين بابت خصوصا در خطوط مقدم جبهه خيلي عذاب ميكشيديم. از طرف ديگر بيشتر شهداي ما بر اثر حملات هوايي دشمن به شهادت رسيدند. فراموش نميكنم يكي از روزهاي عمليات كربلاي 5 از حدود ساعت 8 صبح دشمن حملات موشكي خود را سنگينتر كرده بود تا خط ما را بشكند و مواضعي كه ما از آنها گرفته بوديم را پس بگيرد و از طرف ديگر توپخانه و حملات سنگين ما روي خط دشمن بود كه توان و نيروهاي عملياتي و پاتك آنها را بشكند و ما درست وسط اين دو آتش سنگين قرار داشتيم به نحوي كه ما حتي نماز را به صورت دراز كشيده در سنگرها خوانديم.
بعد از حدود 20 سال كه از آن واقعه ميگذرد هيچ وقت امكان ندارد كه آن روزها را فراموش كنم.
آنقدر حجم حملات زياد بود كه ما نميتوانستيم پيكر پاك شهدا را به عقب انتقال دهيم و كساني هم كه ميافتادند و مجروح ميشدند يا خودشان را به عقب ميكشيدند يا همان جا ميماندند تا اينكه به شهادت ميرسيدند.
تقدير و مشيت الهي اين بوده است كه من جانباز شوم. اگر يكبار ديگر جنگي پيش آيد با همان اهداف اسلامي گذشته در خدمت اسلام، انقلاب، ولايت و ايران خواهم بود.
اوايل كه اعزام شدم به مدت دو سال درس و همه چيز را رها كردم. امام راحل پيامي دادند با اين محتوا كه تحصيل دانشآموزان رزمنده در اوقات فراغت يك بعد ديگر جهاد است. همان پيام امام راحل براي من انگيزه شد و از سال 62 ادامه تحصيل دادم. با پايان جنگ تحميلي ديپلم خود را گرفتم. بعد هم وارد آموزش عالي شدم در حال حاضر هم دبير هستم.
برادران بسيجي همه چيز را رها كرده بودند وشايد بيشترين آرزو و خواستهشان اين بود كه در راه خدا شهيد شوند و به دوستان خود كه پيش از آنها شهد شيرين شهادت را نوشيدهاند بپيوندند وهميشه شعارشان اين بود كه «اماما پيامت را شنيديم، با گوش جان خريديم» و هيچ وقت احساس خستگي نميكردند با اخلاص وانگيزه شهادتطلبي، با عشق به اسلام و امام وولايت و وطن ميجنگيدند و مردانه دفاع ميكردند.
در حال حاضر به خاطر مجروحيتهاي زمان جنگ ناراحتيهايي دارم ولي همه اين ناراحتيهارا به اين دليل كه در راه رسيدن به آرمانها و اهداف ولبيك گفتن به فرمان امام خود به وجود آمده با جان ودل تحمل ميكنم.
متاسفانه در بعضي بخشهاي جامعه شان و منزلت جانبازان منهاي من رعايت نميشود. البته حفظ شان و منزلت جانباز تنها اين نيست كه درصدد برآوردن هر چند كم نيازهاي مادياش برآيند. اين بر ميگردد به عدم فرهنگسازي، كم توجهي و كم لطفي برخي از مسوولان. ناراحتي اصلي جانبازان از اين نيست كه به آنها تسهيلات مادي كم يا زياد ميدهند بلكه اين است كه آن اهداف و ارزشهايي كه انگيزه اصلي جانبازان (حفظ دستاوردهاي انقلاب) بود برقرار شود.
بعد از جنگ به مناطق جنگي رفتم. بازسازيها شايد آن طور كه بايد خوب نبوده ولي كارهايي صورت گرفته است. خصوصا در شهرهاي اهواز، خرمشهر و هويزه فعاليتهايي انجام شده اما بايد تداوم داشته باشد ودر حد مردم آن مناطق كه در زمان جنگ سختيهاي فراواني را متحمل شدهاند پيش برود.
جنگ، تحميلي چيزي نبود كه با خواسته مردم مطابقت داشته باشد و الان هم مطمئنا مسوؤلان و مردم به هيچ وجه خواهان جنگ نيستند. اما قطعا با وجود تمام ويرانيها و خسارات جاني و مالي كه به مردم وارد آمد اگر باز هم جنگي به ما تحميل شود همه ايرانيان همچون هشت سال دفاع مقدس دلاورانه و با فكري بسيجي به دفاع از ايران و انقلاب اسلامي خواهند پرداخت.
انتهاي پيام
نظرات