مستند «مامان» روایتی از زندگی ثریا نوروزی یکی از زنان این مرزوبوم است. ثریا با اصالت آذری در شهر تهران به دنیا میآید و بعدها با جوانی به اسم کاظم ازدواج میکند؛ در روزی که نمیداند خیلی زود جنگ میشود و شوهرش مثل پرندهای که بیقرار شده باشد، یکباره پرواز میکند و به همان جایی میرسد که صدام خیال دارد، بالهای ایران را بشکند! ثریا از جنگ متنفر است، اما میداند که کاظم نباید در خانه بماند.
فیلم «مامان» محصول سال ۱۴۰۳ شمسی، کاری از فرزند ثریا و کاظم یعنی علیمحمد صادقی است. راوی نیز خود او است و وقتی قصهاش را گوش میدهیم بارها میشنویم که نقشهای اصلی مستند را با همان مامان و بابا صدا میکند. همین رویه، یعنی رویارویی با یک «خانواده» تأثیر عمیقی بر مخاطب میگذارد، به دل مینشیند و ماجراها را پراحساستر میکند؛ شاید چون مخاطب میتواند خانواده خود را فرایاد آورد و در آن موقعیت خیال کند.
کنار پرنده وطن
ثریا و کاظم نمیخواهند، اما شروع زندگی عاشقانهشان به جنگ پرتاپ میشود! کاظم هر بار که از جبهه برمیگردد بالهایش زخمیتر و دلش شکستهتر از قبل است، اما میرود تا روزی که جنگ تمام شود. جنگ که تمام میشود، کاظم نبرد دیگری را برای زیستن آغاز میکند. و اینجا ثریا است که در هجوم ناملایمتیها با پرستاری از پرنده وطن و بچههای قد و نیمقدش امید را جرعهجرعه به زندگی، به خانه کوچکشان میآورد.
در لحظهای از فیلم که مربوط به سالهای نزدیک به جنگ است و کاظم در بیمارستان با رنجهایش شب را به صبح میرساند، ثریا میگوید «دوستش دارم، خودش هم میداند دوستش دارم» و این یعنی دوستداشتن در وسط ناخوشیها نیز معنا دارد.
در جایی دیگر، کاظم روی تخت بیمارستان است با تنی که گرفتار دردهای خمپاره و سلاح شیمیایی است، انگار مخاطب به یک ناامیدی مطلق ابدی چشم دوخته باشد، اما همان لحظه میبینیم که باز هم ثریا تلفن را برمیدارد و روی گوش شوهرش کاظم میگذارد. آن طرف تلفن یکی از بچههایش است، مادر از او میخواهد با پدرش حرف بزند و این یعنی خانواده در سختترین روزهای خود باز هم خانواده است (حتی اگر پدر نتواند حرف بزند).
فیلم در لحظات دیگر، سالهایی را نشان میدهد که مردِ خانه آسمانی شده است، اما ثریا همچنان چراغ کوچک خانه را روشن نگاه داشته و هنوز هم سفره کوچکی در خانه پهن میکند که بهانه کنار هم نشستن باشد. مگر نه اینکه بعد از مرگ هم زندگی معنا دارد، حتی اگر دردهای گذشته روی سینه آدم سنگینی کند؟
«مامان» کنار تو
مستند «مامان» در دل روایت خود از زندگی همسر یک جانباز و یک رنج خانوادگی به سراغ دغدغه تبعیض میرود. این فیلم نشان میدهد که جانباز دفاع مقدس، کاظم صادقی و بچههایش برخلاف تصور دستکم بخشی از جامعه زندگی مرفه و امتیازهای متعدد و رنگبهرنگ ندارند.
«مامان» نشان میدهد که همسر و بچههای کاظم صادقی، مانند بسیاری دیگر از خانوادههای جانباز هرروزه چه رنجی را تحمل میکنند. برخلاف تصورها بچههای این خانه سهمیۀ کنکور ندارند یا معشیت خانواده را جز کار و کوشش ثریا، یعنی زن خانه، هیچکس دیگری تأمین نمیکند.
اولین نکته برای تماشای «مامان» که ۳۱ دقیقه زمان میبرد و در دستۀ فیلمهای کوتاه قرار میگیرد، نوع مخاطب آن است. با توجه به صحنههای دلخراش فیلم، مخصوصاً در بیمارستان و آرامستان، بهتر است که افراد بزرگسال، بهدوراز بچهها این فیلم را ببینند و حتی خوب است که اول فیلم این تذکر داده شود، چون بهنظر میرسد فارغ از کودکان ممکن است، بزرگسالان هم تحمل دیدن این اثر را نداشته باشند.
نکته دومِ فیلم درباره راوی آن است. مخاطب موقع تماشای «مامان» پی میبرد که این خانواده مورد بیمهری اطرافیانشان قرار گرفتهاند. درواقع، بهجز سعید که رفیق گرمابه و گلستان کاظم است تا روزی که برای همیشه به آسمان پر بکشد و زخمهایش خوب شود، هیچکس در روزهای سخت یاریگر و غمخوارشان نبوده است.
همین سعید که رفیق ناب و همراه همیشگی پدر بوده، میتوانست یک راوی ارزشمند باشد. فیلم میتوانست از راویان دیگر حتی همان افرادی که منتقدند و احساس میکنند که همه افراد جانباز و خانوادههایشان سهمیههای تبعیضآمیز دارند، دعوت و از صداهای مختلف استفاده کند.
به هر روی، «مامان» ارزش دیدن دارد و تلنگری است که بیینده از خود بپرسد، آیا همین لحظه یکی از این «مامانها» در نزدیکیاش نیست، یکی از این «مامانها» نیست که در هیاهوی روزها و اتفاقات پیدرپی فراموش شده باشد؟
به گزارش ایسنا، «مامان» ازجمله فیلمهای برگزیده در هجدهمین دوره سینما حقیقت (جشنواره فیلم مستند ایران) است که پس از اختتامیه جشنواره در ۴۲ شهر ایران به همراه دیگر آثار برگزیده به نمایش درآمد.
انتهای پیام
نظرات