منصور اوجي خطاب به شاعران جوان: بر پايهي درخت كهن شعري گذشتهتان بروييد؛ نه بر پايهي تئوريهاي وارداتي
منصور اوجي اعتقاد دارد: بايد به جوانان شاعر امروز فرصت داد تا آنان با توجه به گذشته فرهنگي و ادبي بارور شوند.
اين شاعر در ادامه گفتوگو با خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، تصريح كرد: هر انساني در جهان از همان كودكي و بويژه در دوره بلوغ و پس از آن ميخواهد بگويد كه من هستم و هويت خود را به رخ ديگران بكشاند و اگر از راه درست موفق به اين كار شد، چه بهتر؛ و اگر نتوانست چه بسا كه از راه ناصواب وارد شود. ما نمونه اين دو گروه را داريم؛ نمونه اول حاتم طايي كه با كرم و بخشش و جوانمردي نزد همه مردم از گذشته تا امروز معروف است و اما برادرش كه از طريق درست موفق به ابراز وجود نشده و از طريق نادرست وارد شده است.
وي با اشاره به وضعيت شعر جوان در ايران متذكر شد: اما در ايران ما جوانترين نسل جهان را داريم و نيز بيشترين شاعر را. حال چرا جوانها به شعر روي ميآورند؟ با توجه به اينكه اشاره كردم هر انساني ميخواهد بگويد من هستم و خود را به رخ ديگران بكشد و موجوديت خود را به ثبت برساند، اين جوانها هم ميخواهند بگويند، هستيم؛ آن هم جواني كه نه شغل و درآمد دارد، نه خانه دارد و نه زن و شوهر و نه آينده؛ چرا كه ما به آنها اجازه ندادهايم تا به ابراز وجود بپردازند و يا وسايلش را برايشان مهيا نكردهايم، بنابراين اين جوانان كه از سالمترين انسانها نيز هستند، بايد به كاري و چيزي روي آورند كه موجوديت خود را به اثبات برسانند و به ناچار به كارهايي دست ميزنند و به هنرهايي روي ميآورند.
اوجي دليل روي آوردن جوانان را به شعر، ارزان و آسان بودن آن ذكر كرد و گفت: دليل اينكه چرا جوانان به حوزه شعر بيشتر از بقيه حوزههاي هنري روي ميآورند، اين است كه كل حوزههاي هنري به جز شعر پول ميخواهد و وقت و سالها تجربه و ممارست. مثلا در حوزه نقاشي بايد وسايل لازم را خريد و به كلاس رفت و وقت گذاشت و سالهاي سال شاگردي كرد و همين امر در حوزهي موسيقي نيز مصداق دارد؛ سازي بايد خريد كه گران است، نزد استادي بايد رفت كه پول ميخواهد و خود اين دانشجو بايد سالهاي سال در موسيقي شاگردي كند تا به جايي برسد و چيزي شود. در حوزههاي ديگر هنر هم روال به همين طريق ادامه دارد. اما چرا بيشتر جوانهاي مملكت به شعر روي ميآورند؛ چنان كه به استناد آمار وزارت ارشاد و كتابهاي شعري كه هر هفته بيرون ميآيد، ما ميتوانيم ادعا كنيم كه روزي يك شاعر به جمعيت شاعران اين مملكت اضافه ميشود.
وي افزود: اشاره كردم كه بيشترين جوانان به شعر روي ميآورند و اما دليلش چنانكه گفتم، حوزههاي ديگر گران بود و وقتگير و اما ارزانترين و آسانترين هنري كه ميشود در اين دوران به آن روي آورد و موجوديت خود را به به رخ ديگران كشيد، شعر است؛ چرا كه شعر آسانترين و ارزانترين هنرهاست، چرا كه تنها قلمي ميخواهد و كاغذي و ديگر هيچ. آن هم در دورهاي كه شعر پستمدرن شروع شده است كه در آن شعر ديگر نه وزني ميخواهد، نه قافيهاي و نه آرايههاي ادبي و بخصوص اينكه معنايي نيز نميخواهد، كافي است جوان قلمي بردارد و كلماتي را زير هم بنويسد و فعلهاي آن را پاك كند و به روزنامه بدهد تا چاپ شود كه ميشود.
اين شاعر با اشاره به تعداد كم نشريات ادبي در گذشته يادآور شد: در گذشته ما اين همه نشريه كه شعر چاپ كنند، نداشتيم. كل آن نشريات به تعداد انگشتان يك دست نميرسيد و صفحات ادبي آن نشريات را نيز بزرگاني اداره ميكردند؛ از جمله احمد شاملو در "خوشه"، هوشنگ گلشيري در "روشنفكر"، محمد زهري در "فردوسي"، نصرت رحماني و يا طاهره صفارزاده در "زن روز" و تا شعرت شعر نبود به هيچ وجه چاپ نميكردند. ولي امروز روز تا بخواهيد نشريه داريم و حتا روزنامههاي ورزشي نيز صفحات شعر دارند كه كسان درخوري صفحات شعري آنها را اداره نميكنند و به ناچار اباطيل اين بروبچهها را چاپ ميكنند و اين جوانان به اين طريق به كسوت شاعري درميآيند، و كافي است چندبار شعرشان چاپ شود، آن وقت به خيال چاپ كردن كتاب هم ميافتند و با قرض كتاب خود را در 500 نسخه يا كمتر به چاپ ميرسانند كه هيچ ناشري به توزيع آنها نيز نميپردازند و حتا خود اين شاعران كتاب دوستانشان را نميخرند.
وي دربارهي وظيفه جوانان شاعر نسبت به خودشان توضيح داد: وظيفه اينان نسبت به خودشان اين است كه اگر بخواهند در حوزه شعر به جايي برسند، آن هم در سرزميني كه به قول مهدي اخوان ثالث "در تمام قبرستانهاي آن شاعر خوابيده است"، كار مشكلي در پيش دارند. اولين كاري كه بايستي انجام دهند، اين است كه بايد بر اساس درخت كهن شعري مملكت برويند؛ نه بر پايه تئوريهاي وارداتي. در يك كلام بگويم خيلي از اينان هيچ نميدانند و اصلا گذشته خود را نميشناسند؛ نه شعر كلاسيك را ميشناسند و نه شعر نيمايي را و نه شعر سپيد را. براي مثال يكي از همين جوانها كه شروع كرده بود شعر پستمدرن بگويد، سفارش كردم و گفتم كه پستمدرن واقعي يعني بهره گرفتن از بهترين آثار گذشتگان و سفارش كردم كه حداقل پنج قله شعر كلاسيك ما را بشناسد؛ از جمله سعدي را نخوانده بود، گفت سعدي را ندارم، گفتم بيا من در اختيارت ميگذارم و آمد كليات سعدي را برد و دو ساعت بعد تلفن كرد و گفت سعدي كه چيز داندانگيري ندارد. گفتم از كجا فهميدي، گفت در تاكسي كه به خانه ميرفتم سعدي را تورقي كردم و من خندهام گرفت و گفتم شما در عرض نيم ساعت كه در تاكسي بودي سعدي را خواندي و متوجه شدي كه چيزي ندارد. لطف كنيد كتاب سعدي را برايم برگردانيد و اباطيل خود را ببافيد.
او همچنين تصريح كرد: اين معصومان همانگونه كه گفتم، از اين جهت به شعر روي آوردهاند كه ارزان است و آسان. ممكن است شعر و سرودن شعر با يك قلم و كاغذ تمام شود و ارزان باشد؛ ولي آسان نيست. اي شاعر جوان اگر ميخواهي در شعر به جايي برسي و كسي شوي آن هم در كشوري كه غولهاي بزرگي پيش از تو قلههاي شعر را فتح كردهاند، بايد شعر و فرهنگ مملكت را بشناسي و نيز شعر و فرهنگ جهان را و اين كار آساني نيست.
اوجي همچنين درباره وظيفه شاعران پيشكسوت نسبت به شاعران جوان گفت: اما وظيفه ما درباره جوانان چيست؟ بگذاريد خاطرهاي نقل كنم. روزي در دفتر مجله "خوشه" بودم در خدمت شاملو. با هم صحبت ميكرديم، پستچي آمد و تعداد متنابهي نامه آورد. شاملو اشاره كرد نامهها را در گوني گوشه ديوار روبهرو بريزد، آن هم گوني كه نامه از آن سرازير بود. پستچي نامهها را در آن گوني ريخت و رفت، بعد شاملو رو به من كرد و گفت تمام اين گوني پر از شعر است و اضافه كرد از بس شعر مزخرف خواندهام، حالم بههم ميخورد و اشاره كرد حتا خودم نيز ديگر نميتوانم شعر بگويم و من در جواب گفتم، شاملوي عزيز! نخوانيد و چاپ نكنيد و آن بزرگوار گفت نه نميشود، ما بايستي به تمام اينها مجال دهيم و بعد تمثيلي برايم آورد و گفت، وقتي باران از آسمان به زمين و خاك ميرسد، هر چيز امكان رستن داشته باشد، از خاك سربيرون ميآورد و ما نبايستي به محض سربرآرودن آنها داس برداريم و دروشان كنيم، بايستي بگذاريم تا همه آنها به حداكثر رشد خود برسند. گرچه ميدانيم بعد از مدتي بيشتر آنها به خس و خاشاك تبديل ميشوند.
منصور اوجي معتقد است: ما بايد به اميد اينكه از بين اين همه روييدني دو درخت تناور به بار بنشيند، به همه آنها مجال دهيم تا به رويش خود ادامه دهند. خود ما نيز اين وظيفه را داريم كه به كل آنها اين اجازه را دهيم تا آثارشان را به چاپ رسانند و نهايتا به قول نيما "آن كه غربال به دست دارد، از عقب كاروان ميآيد و زمانه است كه تكليف آنها را روشن خواهد كرد." در همينجا اضافه كنم، كجا هستند آن چندهزار شاعري كه در مجله "فردوسي" سابق شعرهايشان را چاپ ميكردند؛ جز چند نفر بقيه باد هوا شدند و باز برگردم اضافه كنم اي شاعر جوان! گذشتهات را بشناس و بر تنه فرهنگ و شعر گذشتهات بروي؛ نه بر پايه تئوريهاي وارداتي.
انتهاي پيام
- در زمینه انتشار نظرات مخاطبان رعایت چند مورد ضروری است:
- -لطفا نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.
- -«ایسنا» مجاز به ویرایش ادبی نظرات مخاطبان است.
- - ایسنا از انتشار نظراتی که حاوی مطالب کذب، توهین یا بیاحترامی به اشخاص، قومیتها، عقاید دیگران، موارد مغایر با قوانین کشور و آموزههای دین مبین اسلام باشد معذور است.
- - نظرات پس از تأیید مدیر بخش مربوطه منتشر میشود.
نظرات