به گزارش ایسنا، علی ربیعی، استاد مدیریت رسانه و ارتباطات، عضو هیات مدیره انجمن علمی مطالعات فرهنگی و ارتباطات در یادداشتی نوشت: «در مورد نقش ارتباطات در جوامع مطالب زیادی نوشته و گفته شده است. نقش ارتباطات و نشاط اجتماعی، نقش ارتباطات و جامعه شاد، نقش ارتباطات و انسجام اجتماعی از سطح خانواده تا سطح ملی و ارتباطات و توسعه موضوعات قابل بحثی هستند. زیرا امروزه نقش آفرینی ارتباطات از ارتباطات جهانی تا سطح خانواده کشیده شده است ولی من می خواهم از وجه دیگری به مسئله ارتباطات توجه کنم.
موضوع و تمرکز این بحث درباره ارتباطات به عنوان زیر بنای گفتگوی اجتماعی است. امروز جامعه ایران با دو مشکل روبرو است. یکی کاهش گفتگوهای راهگشا، موثر و آرامبخش. این نقیصه بین ساخت قدرت و مردم، بین نهادهای اجتماعی و حتی خانوادهها قابل مشاهده است. ارتباطات و گفتوگو دو عنصر مورد نیاز برای ایران است.
و سپس اگر رنسانس را عامل عصر روشنگری اول در مقابل جهالت قرون وسطایی بشناسیم، میخواهم این نظر را بحث کنم که ما امروز در عصر دوم روشنگری قرار داریم. روشنگری این بار نه در مقابل جهالت بلکه در مقابل تخریب و برساختنهای واقعیتها و پساواقعیتهاست. روشنگری امروز در مقابل فیکنیوزها و واقعیتنماییهاست. امروزه آسیبهای تخریبی پروپاگاندا آنقدر عمیق شده است که مفهوم و ادبیات پساحقیقت شکل گرفته است.
به طور طبیعی هر جامعه و نهادی در هر سطحی باید یک سلسله اقدامات در دفاع از حقیقت داشته باشد. امروز نقش کنشگران ارتباطی و رسانهای در میان این جریان پساحقیقتساز برجستهتر از قبل شده است. امروزه نسبت وسیعی بین رسانه و زندگی اجتماعی به وجود آمده است و میخواهم به تبیین چهار نسبت بین این دو اشاره کنم.
اول
رسانه به مثابه به سطح آوردن مسائل قابل گفتگو است.
دوم
رسانه به مثابه تبیینگر است.
سوم
رسانه به مثابه جهتدهنده و روایتساز است.
چهارم
هم که با رسانههای نوین بیشتر مطرح شده، خودِ رسانه به عنوان یک پدیده و مسئله است.
امروز چه در حیطه ای مسائل اجتماعی بخصوص فضای رسانه، ارتباطات و شبکههای اجتماعی پر از پیچیدگیهاست. به تعبیر هانتینگتون با سازمانهای ساده نمیتوان وارد جامعه پیچیده شد بلکه نیازمند سازمانهای پیچیده در مقابل محیط پیچیده هستیم.
زمانی که بیشتر به دنبال انکار و سادهانگاری مسائل هستیم، این روش رفتار ساده در مقابل مسائل پیچیده محسوب میشود. این همان نقطهای است که حتی نظریهپردازان بزرگی چون هابرماس هم در نظریه گفتگوی خود به الزامات گفتگوی اجتماعی اشاره میکنند. گفتوگوی اجتماعی الزاماتی دارد که باید آنها را شناخت.
اولین الزام پذیرش اینکه مسائل اجتماعی شبیه پروژههای ساختوسازی و مهندسی نیست که من تفاوت این دو را پروژههای فنسی و اجتماعی مینامم. پدیدهها و مسائل اجتماعی را نمیتوان در یک فنس محصور کرد و تولید کالاییشده مسئله را ساخت. مسائل اجتماعی ذینفعان متعدد دارد و حل مسائل اجتماعی هم باید از درون جامعه بجوشد. اولین شرط تبیین مشارکت دادن ذینفعان متعدد میباشد.
دوم گفتگو با گفت - گفت، بخشنامه، سخنرانی و ارسال پیامهای یکطرفه متفاوت است. باید شرایط ارتباط را طوری فراهم کرد که همگان قادر به ارسال پیام باشند و گفتگو در شرایط برابر شکل بگیرد. گفتگو محل برآمدن نتایج جدید، حرفهای جدید و دستاوردهای نوین است. گفتگو محل یکطرفه گفتن و شنیدن و اثبات یک نظر نیست بلکه برآمدن نظری جدید است.
سومین مورد داشتن سازمان برابر برای گفتگو است؛ به نحوی که ذینفعان متعدد به وسایل ارتباط جمعی ملی و عمومی دسترسی مناسب داشته باشند. ساختن سازمان گفتگو و رسانههای ارتباطی برای اظهار نظر جامعه از کارکردها و وظایف دولتهای توسعهگراست.
چهارمین الزام گفتگوی اجتماعی، اخلاق است. متاسفانه تبیین و روشنگری مرزهای ظریفی با آنچه امروز در جامعه به طور مضموم رشد کرده دارد و با پدیدههای مضموم مثل افشاگری، رسواگری تفاوت دارد. اخلاق برای تبیین راهگشای برآمده از متن جامعه نیازمند الزام اخلاق در گفتگو است. اخلاق از شیوه بیان تا امکان برابر و هدف گفتگوکنندگان و تبیینکنندگان را دربرمیگیرد. تبیین، گفتگویی برای زدودن امر غیر واقع از واقع و نشاندادن حقیقت گمشده در فضای پساحقیقت است. متاسفانه امروز مشاهده میکنیم که عدهای بلند صحبتکردن، تخریب کردن را بجای تبیین مینشانند.
روز جهانی ارتباطات را گرامی میدارم و آن را به همه کنشگران ارتباطات، جامعه علمی که در ارتقای این مهارت و نظریههای آن تلاش کردهاند، فعالان رسانهها که به عنوان زیربنای ارتباطات نقشآفرینی میکنند و همه کارکنان روابط عمومیها تبریک میگویم.»
انتهای پیام
نظرات