به گزارش ایسنا، نشست نقد و بررسی کتاب «جریانشناسی شعر دیداری - شنیداری» مزدک پنجهای به صورت مجازی (Sky Room) توسط آکادمی شعر معاصر حلقه نقد ادبی انجمن ترویج زبان و ادب فارسی برگزار شد.
در این نشست فرخ لطیفنژاد، مدیر آکادمی و پژوهشگر شعرشناسی شناختی به نقد ساختاری این کتاب پرداخت و گفت: درج نام پدیدآور در شناسنامه کتاب الزاماتی را پدید میآورد. از جمله اینکه نویسنده باید با استفاده از منابع دست اول و تقسیمبندی علمی به صورتبندی مناسب کتاب بپردازد و پس از تعریف جریانها و ذکر تشابه و تمایز گونههای مختلف شعر دیداری- شنیداری با تحلیلهای علمی خود حدود و ثغور گونههای مختلف را مشخص و متمایز کند، درحالی که در کتاب به منابع دست دوم و سخنان شاعر صاحبسبک و احیاناً مقالات دیگران درباره او بسنده شده است. این کار اثر را بیشتر به مجموعه مقالات نزدیک میکند تا کتاب. علاوه بر آن استفاده مستقیم از عین مطالب به یکدستی کار لطمه زده است. متنهایی که از لحاظ سبک نگارش و وضوح مطالب با هم فرق دارند، در کنار هم آمدهاند و سبک شخصی نویسنده در میان آنها گم شده است. نکته دیگری که در نگارش آثار پژوهشی ضرورت دارد، ذکر ارجاعات درونمتنی است. در کتاب مذکور ارجاعات صرفا به صورت پانوشت بوده که در کتابنویسی فعلی رایج نیست و ذکر ارجاعات برونمتنی (منابع و مآخذ) هم با استانداردهای امروزی مطابقت ندارد.
در ادامه محمد آزرم، شاعر و منتقد با بیان اینکه در کتاب از تعریف شعر دیداری و شنیداری اجتناب شده است، گفت: تعریف حد گذاری است و کمک میکند تا قواعد و معیارهای یک گونه شعری را دقیقتر بشناسیم. در این کتاب با مثالهایی به عنوان شعر دیداری مواجهایم که شعر دیداری نیستند بلکه تصویر و نوشتار را کنار هم قرار دادهاند و فرم واحدی از آن نساختهاند. شاعر شعر کانکریت در کار ساختن چیزی است که پیش و بیش از خواندن شعر ادراک شود و میتواند رویکرد بازنمایی داشته باشد اما شعر دیداری بهویژه در زمان حاضر رویکردی غیربازنمایانه دارد و به پدید آوردن آبستره نزدیک شده است. بهتر بود مولف کتاب سرفصل جدیدی تحت عنوان شعر نوشتاری را به کتاب میافزود و تمامی مثالهایی را که صرفا در نوشتار خود وجهی دیداری هم لحاظ کردهاند، ذیل آن ردهبندی میکرد.
او با تمایز بین منابع الهام شعر دیداری و سابقه شعر دیداری، گفت: در بررسی سابقه شعر دیداری لزومی ندارد هر آنچه را شعر دیداری نبوده اما میتوانسته ایده ساختن شعر دیداری به شاعر بدهد، به عنوان شعر دیداری لحاظ کنیم. برخی سابقه شعر دیداری را به یونان باستان میرسانند و رواج آن در قرن بیستم را به علت بروز بحران نشانهها میدانند که بازنمای بحران فرهنگ و درک آن از حقیقت و در نتیجه تشکیک و تردید نسبت به آن است. بنابراین شعر دیداری پرسشی از بحران نشانهها و بحران فرهنگ است و از آنجا که از منظر بصری و زبانی از حالت متعارف رویگردان است، مخاطب را در وضعیتی بینابینی به تامل در این پرسش وامیدارد.
آزرم چاپ کتاب جریانشناسی شعر دیداری- شنیداری را اتفاقی خوب برای شعر فارسی دانست که باعث جلب نظر مخاطبان بالقوه به این حوزه میشود.
افشین شاهرودی، شاعر، عکاس و گرافیست هم در این نشست مجازی با اشاره به مغفول ماندن ارتباط میان شعر دیداری و گرافیک گفت: شعر دیداری با گرافیک ارتباط تنگاتنگی دارد که این مهم در طول سالها از دید منتقدان و نظریهپردازان مغفول مانده است. دلیلش هم این است که معیار ما برای نقد شعر دیداری کماکان درک سنتیای است که ناشی از شناخت ما از شعر بهعنوان یک ساختار متکی بر زبان معیار است در حالیکه شعر دیداری به دلیل ساختار گرافیکی خود مقدار زیادی از ظرفیتهای بیانی بر اساس زبان استعاری تصویر بهره میبرد.
او در ادامه با اشاره به اینکه شاعر شعر دیداری باید تصویر و کلام را توأمان بشناسد گفت: قطعا شاعر و ناقد شعر دیداری باید هم تصویر را بشناسد و هم کلام را. شاعر شعر دیداری قطعا باید گرافیک شعر خود را هم خود اجرا کند نه شخص دیگری که در آن صورت، آن شعر کار مشترک بوده و مولف جمعی خواهد داشت.
در ادامه علیرضا پنجهای، شاعر هم با بیان اینکه ابتدا باید دید که کتاب پژوهشی است یا کتابی در حیطه نقد و نظر است، گفت: نوشتن درباره یک اثر بسیار راحتتر از آفرینش یک اثر است. فراهم کردن مطالب برای شاعران در امر پژوهش مشکلترین قسمت است. کاش در این کتاب در مقدمه به صورت کلی درباره موضوع کتاب صحبت میشد و در مورد آثار جمعبندی میشد و کارهایی که جدیتر بودند، انتخاب میشد.
او با اشاره به اینکه منشأ شعر بیداری در شرق است، افزود: منشأ اشعار دیداری در شرق اتفاق افتاده و زبان و ادبیات فارسی از پیشتازان این عرصه است. شعر دیداری در ذات شاعران کهن ما وجود دارد. غربیها با استفاده از شعر کانکریت، استفادهای ابزاری از آن کردند. یعنی در تبلیغات از شعر و هنر برای رفع حوائج مادی خود استفاده میکردند.
در ادامه این نشست مجازی، سعید جهانپولاد درباره چگونگی شکلگیری شعر دیداری در آثار هندیها، چینیها و برخی ادیان سخرانی کرد و به ریشههای آنها از بعد الهیاتی پرادخت.
سپس سینا جهاندیده، شاعر و منتقد با اشاره با اینکه شعر کانکریت و بسیاری از شعرهای غرب ریشه در الهیات دارد گفت: جهان ما با جهان الهیات ارتباط مستقیم دارد و ما نمیتوانیم از جهان الهیاتی خودمان عبور کنیم مگر اینکه دچار نوعی انحطاط و گسست شویم. بنابراین دو پیشینه میتوان برای شعر کانکریت جستوجو کرد؛ پیشینه آنتولوژیک و پیشینه تبارشناختی. در پیشینه وجودشناختی میتوان درک کرد که چگونه در عهد باستان تصویر و کلمه را با هم ترکیب میکردند.
او در بخش دیگری از سخنان خود گفت: مک لوهان در کتاب «برای درک رسانهها» بحثی را مطرح میکند و میگوید خود پیام رسانه است؛ یعنی هیچ پیامی بدون رسانه نیست و هیچ رسانهای بدون پیام نیست. هیچ رسانهای پیام محض نیست. هیچ رسانهای تکرسانه نیست. یعنی وقتی رسانه شعر داریم، رسانه دیگری در آن است. آن رسانهها را نمیبینیم. رسانه تصویر رسانه کلمه نیست. بنابراین زبان رسانهای است که با تصویر فرق دارد. شما دو رسانه مختلف را به هم وصل میکنید. وقتی این دو به هم وصل میشوند، ناسازگارند، ولی شما میخواهید سازگارش کنید.
جهاندیده در ادامه با اشاره به اینکه شعر کانکریت در ایران دو پیشینه معاصر و سنتی دارد افزود: در پیشینه سنتی ایراداتی وارد کردند. گفتند هرگاه شعر سنتی دچار شعرهای الزامی و لفاظی شد، مانند المعجم، رشیدالدین وطواط، رادویانی، زمانی که شعر ایران بدیعزده شد، از جوهره شعر خودش فاصله گرفت. همان زمان که صناعت را تشخیص دادیم، به تعبیر هایدگر، رابطه وجودی ما با شعر قطع شد. اما کسانی مثل مولانا و حافظ به شکل وجودی شعر میگویند. ساختار گرافیکی شعر حافظ میتواند حتی به شعر توگراف معاصر کمک کند. ما بسیار میتوانیم از حافظ کمک بگیریم.
او در ادامه سخنانش گفت: حالا باید دید این گسست معاصر چه زمانی به وجود آمد و در اینجا تقابل دو نظر آقای جهانپولاد و آقای آزرم پدیدار میشود: آقای آزرم میگویند که شعر کانکریت معاصر است و آقای جهانپولاد ریشههای گذشته را برای آن جستوجو میکنند. شعر دیداری سابقه طولانی در تاریخ ما دارد. اما وقتی شعر انتزاعی و شعر کانکریت معاصر را از زمان خانم صفارزاده بررسی میکنیم، یعنی از دهه ۴۰ به این طرف، ایشان تعریف بسیار عالیای از شعر کانکریت ارائه دادند. شعر صفارزاده آغاز یک تحول بزرگ در شعر کانکریت بوده است. اما کسانی مانند احمدرضا احمدی به یکسری بازیهای تجربی درباره شعر کانکریت دست زدند. از آغاز دهه ۴۰ با شعر حجم و موج نو اتفاقی افتاد و باید ببینیم آن اتفاق در چه ساختاری بود.
این منتقد با اشاره به اینکه شعر نو دو سازه دارد افزود: شعر نو دو سازه دارد که با هم مخالفند. سازهای که در دهه ۷۰ پیروز میشود، همین سازه در دهه ۴۰ شکست میخورد. اما شعر متعهد در دهه ۷۰ شکست خورد و شعر حجم پیروز شد و شعر در این دهه سیاستزدایی شد. در این سیاستزدایی است که شعر کانکریت به وجود میآید. بنابراین یکی از ریشههای تبارشناختی شعر کانکریت، سیاستزدایی از شعر است و این سیاستزدایی شعر را به انتزاع و بازیهای کلامی میکشاند.
جهاندیده با تأکید بر اینکه بخشی از شعر کانکریت، امروزه مربوط به پیشرفت اینترنت است افزود: وقتی در اینستاگرام شعر میگذاریم، عکسی هم در بالا میگذاریم. این همان شعر دیداری است. آیا این شعر دیداری جبریت زمان نیست، جبریت تکنولوژی نیست؟ بنابراین زیباییشناسی با هنر فرق دارد. شعر رابطه عجیبی با وجود دارد. هیچ هنری به اندازه شعر با وجود رابطه ندارد. کاری که در شعر کانکریت انجام میدهیم، زیباییشناسانه کردن شعر است. یعنی از وجود فاصله میگیریم و نوعی تکنولوژی را واردش میکنیم. این شعر معطوف به تکنولوژی است و بدون آن وجود ندارد. شعر در ابتدا چیزی سماعی و شنیداری است. وزن دارد و بنابراین دیداری نیست.
سینا جهاندیده در پایان با اشاره به اینکه نقد نویسنده را ورزیده میکند، گفت: مزدک با شتابی که داشت، باعث شد اتفاقی که قرار بود دیر بیفتد، زودتر انجام بگیرد. تحصیلات نویسنده کتاب حقوق است و بیشتر روزنامهنگار است تا پژوهشگر و میتوان از منظر دانشگاهی به کار او نقد وارد کرد.
در پایان مزدک پنجهای، نویسنده کتاب از سخنرانان تشکر کرد و خاصیت نقد را به چالش کشیدن دانست و از وجود چنین جلساتی برای بهتر شدن کیفیت کار پژوهشگران ابراز امیدواری کرد و گفت: من قائل به تعریف شعر نیستم و در مقدمه هم توضیح دادم که شعر تعریفپذیر نیست و بهنوعی تعریفپذیریاش مانع خلاقیتهای آتی شعر میشود. شعرهای دیداری و شنیداری مبتنی بر گرافیک و تکنولوژی است و امکان دارد هر آن تعریف جدیدی بیاید که در تعریف قبلی نگنجد و مدام باید از تعریفی که ارائه دادهایم، عدول کنیم.
او در پایان با اشاره به اینکه برخی ژازه تباتبایی را شاعر نمیدانند و آغازگر شعر کانکریت در ایران را طاهره صفارزاده مینامند، گفت: من مخالف این نظر هستم چرا که امروزه گرافیستها بخشی از جریان شعر کانکریت را رهبری میکنند و اساسا هیچ شعری بدون گرافیک نیست. همانطور که جریان شعر شنیداری با تجربیات تکنیسینهای عرصه دیجیتال و فنآوری شکل میگیرد.
مزدک پنجهای در پایان گفت: از آنجا که بسیاری از شعر دیداری ما را گرافیستها رقم میزنند، حتی اگر نام تکنسین به آنها بدهیم، یعنی بگوییم که آنها جوهره شعر را لحاظ نمیکنند، باز هم نمیتوانیم منکر نقش و جایگاه آنان در ارتقای سطح زیباییشناسی شعر دیداری شویم.
انتهای پیام
نظرات