خبرنگاران با تمام ناملایمات، کمبودها و چالش های این حرفه و با وجود نداشتن امنیت شغلی و تامین آتیه ای درخور، چراغ رسانه و اطلاع رسانی عمومی را روشن نگه داشته اند.
به مناسبت روز خبرنگار، چند تن از خبرنگاران یادداشت هایی را برای ما ارسال کرده اند که هر یک گوشه ای از مشکلات و دغدغه های حال حاضر را با نیم نگاهی به آینده نمایان کرده اند...
سودابه زیارتی
خبرنگاری، تلاش برای زدودن سره از ناسره
«نوشتن برای من، با توجه به حساسیت شخصی بر روی موضوعات و سوژه های خبری کار سختی بوده است. هر بار که قصد نوشتن میکنم، چندین و چند بار، جملات و کلماتم را تغییر میدهم، چکش کاری میکنم، خودم را جای طرفین موضوع میگذارم و از زاویه دید آنها به قضیه نگاه میکنم تا بالاخره به دلم بنشیند و حقی بر گردنم نماند و البته که تا رسیدن به آن نقطه ی ایده آل راه بسیار است و صعب...
تصور این که با یک استوانه باریک و آبیِ چند سانتیمتری میشود خطی از آتش را روی سفیدی مطلق کاغذ پدید آورد، از آن آتش هایی که خیلی وقتها توی دل خیلی ها ولوله به راه می اندازد و حتی گاهی دامن خودت را هم میگیرد، میتواند ترسناک باشد.
تحقق عدالت، اصالت قلم، استقلال کلمات، سوا کردن سره از ناسره برای مردم و عبارتهایی از این دست را، پیشکسوتان خبر، از همان روزهای نخستی که قلم به دست گرفتم تا صدای مردم باشم، مدام در گوشم زمزمه میکردند و حتما برای تمام اصحاب رسانه نیز چنین بوده است. عبارتهایی که هر کدام به تنهایی و به خوبی شرح مفصلی است بر مسئولیتهای یک خبرنگار. ارزشهایی که آنچنان برایمان نهادینه شده اند که تا به قله های رفیعش نرسیم یک دم آسوده نفس نمی کشیم.
این روزها اما انگار شرح وظیفه ما اصحاب خبر تغییر کرده است. به جای آن که توان خود را صرف شنیده شدن درد مردم کنیم، مجبور شده ایم برای اثبات اصالت خود دست و پا بزنیم. به جای تفکیک حقیقت از نمایش حقیقت و تحقق عدالت در جامعه، مجبوریم سره بودن خود را از ناسرههایی که هر کدام با درج عبارت خبرنگار در راس پیج ها و کانال های خود این واژه ی مقدس را به شیوه ای مبتذل تقلیل داده اند، تفکیک کنیم. ناسرههایی که هر کدام حکایتی دارند. از آنهایی که با گذاشتن پیشخبر مرگ فلان چهرهی فرهنگی در صفحهی اینستاگرام خود، تا آنهایی که برای گرفتن اندک امتیازی از مدیر ارشد حوزه ای خاص، از باد گلوی آن مدیر محترم نیز دست و پا شکسته با نیم قلمی خبری تهیه میکنند و منتشر، تا به تعداد لایکهایشان افزوده شود؛ و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل...
القصه آن که از تمام این روزها یک روز است که وجه تسمیه اش به ما اصحاب رسانه بازمیگردد و بگذارید که باقی بماند برایمان.»
زهره عرب
خبرنگاران و هزار وعده فراموش شده
«خبرنگاران به عنوان افرادی دغدغه مند و متعهد، همواره برای مسائل اقشار مختلف جامعه نگران هستند، و گاه برای رفع این مسائل و مشکلات سلامت، امنیت و حتی جان خود را به خطر انداخته و درگیر استرسهای زیادی میشوند؛ این در حالی است که اغلب آنان از ابتداییترین حقوق خود از جمله بیمه محروم بوده، و یا به سبب پایین بودن حقوق خبرنگاری درگیر مشکلات معیشتی عدیده هستند.
این یک پارادوکس عذاب آور است، خبرنگار مردم را از حقوق و رویدادهای اطرافشان آگاه میکند، و گاه مسیر حرکت اقشار را تغییر میدهد، اما افسوس که در این میان کسی برای حقوق و مطالبات این قشر نگران نیست!
این یک چالش بزرگ است که آیا اصلا خبرنگاری می تواند به عنوان یک شغل و منبع درآمد مطرح شود یا خیر؟ در کشور ما خبرنگار حرفهای به این معنی که حرفه اصلی وی خبرنگاری باشد و آن را به عنوان یک دغدغه تمام وقت دنبال کند بسیار کم است.
از سوی دیگر رسانهها به دنبال یک فضای مناسب برای آزادی بیان و آزادی پس از بیان هستند، همچنین دستیابی به اطلاعات و داده ها برای تکمیل اخبار و گزارشها یکی دیگر از مهمترین چالشهای رسانهها است.
عمده معضل رسانهها اعم از مطبوعات و رسانه های الکترونیک یا آنلاین مشکلات مالی است. در روزهای بحرانی مثل شیوع ویروس کرونا و اپیدمی اخیر که خبرنگاران برای تهیه خبر و اطلاع رسانی در خط مقدم بودند، دغدغه جدی در ارتباط با سلامتی آنها مطرح شد اما متاسفانه هیچ گونه حمایتی از سمت دولت و نهادهای متولی صورت نگرفت. در حالی که وضعیت معیشتی خبرنگاران در شرایط عادی هم چندان مناسب نبود، و با شیوع کرونا و رشد نرخ تورم و گرانی های سرسام آور بدتر نیز شده است.
بحران هایی مثل بیماری کووید۱۹، سیل، زلزله، بی آبی و غیره برای خبرنگاران دردسر مضاعف است، چون در این هنگامه ها به دلیل حضور مداوم در این صحنهها، در معرض آسیب های بسیاری قرار می گیرند اما صد افسوس که هیچ وقت به چشم نمیآیند و زحمات آنان دیده نمیشود.
مهمترین مشکل این است که هیچکس متولی این قشر نیست و هیچ نهاد یا سازمانی برای مشکلات دیرینه و ریشه دار خبرنگاران و فعالان رسانه دنبال یک راه حل عملی و یا اجرای مصوبات قبلی نیست. در واقع بهبود این وضعیت در شرایطی نا امیدکننده و تاریک قرار گرفته و از همین رو گاه ممکن است خبرنگاران از این ورطه دست بکشند و عطای این شغل پرمخاطره را به لقایش ببخشند.
برای نمونه همین چند روز پیش وزیر کار عنوان کرده بود تسهیلاتی به خبرنگاران اعطا می شود که مشابه این خبر و وعده ها را سال هاست درباره وام و مسکن و غیره می شنویم اما هیچگاه این وعده ها در بوته عمل به بار نمی نشینند، یا وعده جایزه برای منتقد و افشاگران فساد در حالی که این آزادی بیان و فراغ بال برای خبرنگار وجود ندارد و اطمینان از اینکه بعد از رسانه ای کردن یک مشکل، درد، ناکارآمدی و یا حتی انتقاد ساده از یک مسئول در امان باشد، چون مدیران ما حتی از یک انتقاد ساده برآشفته می شوند.»
حیدر کاشف
خبرنگاری، بندبازی است
«گفتن از خبرنگار، گفتن از کلیشه هاست. صحبت از کمبودهایی که آنقدر گفته و تکرار شده که دیگر تکراری شده. صحبت از مسئله انسانیت و «دشواری وظیفه» است.
خبرنگار می نویسد که زنده بماند، زیستنی در خور انسان. انسان امروز غرق در سیل اخبار و «رپرتاژ» به سان کودکی است که نیاز به معلم و راهنما دارد.
خبرنگار به باور من معلم است. او شیوه زیستنِ مسئولانه را تعلیم می دهد. از این رو کار خبرنگاری انتخاب است، انتخاب کسانی است که می خواهند «از صف مردگان بیرون بپرند».
به تعبیر دیگر خبرنگاری، بندبازی است، راه رفتن روی لبه تیز حقیقت و فریب. هوشیاری می خواهد و صداقت تا ننویسی آنچه دروغ است. با همه این احوالات، بی آفت و عاری از فساد هم نیست. پرده پوشی از کمبودها، فسادها و زد و بندها آفت خبرنگاری است. خبرنگاری که رسالت شغلی را به کناری گذاشت و شد تبلیغاتچی این و آن، به گمان من خود شریک فساد است.
اما چاره چیست؟! جوانی که از روی عشق، از روی احساس وظیفه اجتماعی پا به این عرصه می گذارد، چه تضمینی برای آینده، تامین مالی و زندگی شرافتمندانه دریافت می کند؟ به عقیده من یافتن راهی برای نظام مند کردن سازوکار اشتغال خبرنگاران در این حوزه، و یا تدوین یک دستورالعمل جامع حمایتی، می تواند هم کاهش آمار بیکاری را در پی داشته باشد و هم سلامت کاری این قشر را تضمین کند.»
فاضل قنبرپور
خبرنگاری یعنی تلاش هر روزه
«خبرنگاری شغل و عنوانی است که مسئولان ما یک بار در سال به یاد این قشر زحمتکش و عاشق می افتند. در صورتی که هر روز، روز خبرنگار است، چرا که هر روز و بدون تعطیلی و محدودیت زمانی کار می کنند.
من به عنوان یک شاگرد کوچکتر در جمع بزرگانی که سال هاست در عرصه خبری تلاش می کنند شاهد سختی ها و مرارت های این قشر بوده ام، اما واقعیت این است که خبرنگار در جامعه ما از هر نوع، از نوشتاری و تصویری تا دیداری و شنیداری و حتی خبرنگارانی که با یک وبلاگ تحولات روستای محل زندگی خود را اطلاع رسانی می کنند بسیار سختی ها و بی مهری ها را می بینند که گاه خیلی از خبرنگاران با انبوهی از استعداد قید این کار را می زنند.
از نظر شغل و درآمدی، خبرنگاری به نظر من شغلی درآمدزا نیست و یک عشق است. ورود به این کار یک اتفاق بزرگ است، به دلیل اینکه دوستانی از اقشار مختلف پیدا می کنید و با طبقات مختلف جامعه از فقیر و غنی، رئیس و افراد کوچک و بزرگ ارتباط برقرار می کنید و هر روز با مشکلات جامعه دست و پنجه نرم می کنید، گاهی همراه است با اشک، گاهی لبخند... گاهی در حال تولید محتوای یک گزارش هستید که آنقدر نوشتن گزارش و فکر کردن به مشکلات مردم در هر زمینه ای تاثیرگذار بوده که اشک خبرنگار را در میآورد اما وقتی می بینید که کار به ثمر نشسته و مورد قبول اقشار مختلف جامعه قرار گرفته، حتی برای یک نفر، و حتی به قدر حل مشکلات یک نفر، با وجدان راحت و با آرامش خیال آن روز را به شب می رسانید.
یک نکته مهم در مورد خبرنگاری موضوع بیمه و وضعیت معیشتی است که امیدوارم مسئولین استانی و کشوری، خیلی بهتر و بیشتر از قبل به آن رسیدگی کنند و شرایطی پیش بیاید تا خبرنگارانی که ۱۵ الی ۲۰ سال از بهترین روزهای زندگیشان را صرف خدمت و اطلاع رسانی به جامعه کرده اند، دست کم در دوران بازنشستگی یک شرایط خیلی معمولی را تجربه کنند.
سفرهای دور و نزدیک، حضور در مناطق و حوادث مختلف از جمله سیل و زلزله و اتفاقات تلخ و شیرین جامعه، همه اینها نشان می دهد یک فرد اگر می خواهد خبرنگار وارسته و خوبی باشد که جامعه قبولش داشته باشد، باید عاشق این کار باشد و امیدوارم در صنف خبرنگاری در فضای استان ما اتفاقاتی مانند "کپی پیست" کم تر شود و شرایط به گونه ای شود که ما بتوانیم در راه تربیت نسل جدید و نوپا در کنار با تجربه هایی که داریم و باید قدردانشان باشیم کوشا باشیم.
خبرنگار این نیست که در جلسه اداری بنشیند و گزارش بنویسد خبرنگار یعنی در سرما و گرما و شرایط خوب و بد، سخت و آسان تلاش کند. در استان ما در حوزه رسانه این قشر زحمتکش، بی ادعا و بدون چشمداشت تلاش می کنند و من به عنوان کوچکترین عضو خانواده رسانه استان بوشهر، به این تلاش احترام می گذارم و یاد و خاطره دو انسان بزرگ و وارسته و دو پیشکسوت و فقید دنیای خبری استان بوشهر عبدالعزیز افتخاری و ضیاء جمالی را گرامی می دارم.
اما حوزه خبرنگاری ورزشی یعنی سخت کوشی، یعنی تلاش برای به دست آوردن خبر، یعنی صداقت یعنی پشتکار، یعنی حضور در شهرستان ها و روستاهای دور و نزدیک. حتی اگر مسابقه لیگ دسته سه برگزار می شود، در سخت ترین جای ممکن بروید و خبر تهیه کنید و این جز سختی های کار خبرنگاری ورزشی است که من به شخصه در ۲۲ سال کار خبری همه این سختی ها را تجربه کردم و افتخار می کنم که همچنان به دنبال یادگیری هستم و اینکه در شرایط سخت و اتفاقات تلخ و شیرین استانت حضور داشته باشی. بسیاری از روزها نتیجه خوشایندی دریافت نمی کنید اما مجبورید خبر را بنویسید، و باید تولید خبر صورت بگیرد. همینطور لازم است در زمینه ورزشی بسیار بیشتر به خبر تولیدی تکیه شود و من فکر می کنم زیاد در این زمینه پیشرفت نکرده ایم.»
شایان حاجی نجف
خبرنگاران بی رسانه اند
«بسیاری از خبرنگاران نمی دانند باید از چه چیز حرف بزنند، یعنی نداشتن افکار مستقل به صورت نسبی و نبود ریشه مطالبه گری در وجود آنها باعث شده است تا خود به تنهایی سازنده و جهت دهنده یک تفکر نباشند و صرفا افکار و یا خواسته های دیگران (سازمان ها، افراد صندلی دوست و...) را مطرح می کنند. البته این امر ریشه در سایر مسائل از جمله نبود آزادی بیان که خود ناشی از سیاست های کلان بخش های مختلف است، دارد.
در جهانی که نسبی است و مشکلات اقتصادی در آن بیداد می کند انتظار اینکه یک رسانه و خبرنگار آن کاملا مستقل عمل کند تقریبا امری محال است اما ضرورت بیان حقایق حتی در چنین شرایطی مهمترین امری است که از خبرنگاران و رسانه ها انتظار می رود.
متاسفانه در این شرایط خبرنگاری که مشکل اقتصادی دارد و گاها حتی لنگ نان شب است و تیغ سانسور را روی کلمات خود احساس میکند و از هزار طرف فشار بر روی او است، سخت می تواند آنچه حقیقت وجودی کارش است را اجرایی کند.
امیدوارم شرایطی در دنیا برای تمام اصحاب رسانه، خبرنگاران، روزنامه نگاران و عکاس ها رخ دهد که بتوانند مستقل تر و آزادتر از همیشه قلم بزنند و کار کنند بدون اینکه خطری آنها را تهدید کند، و بدون اینکه به هر نوعی مورد سانسور قرار بگیرند. نکته مهم تر اینکه خود و وجدان خودشان مستقل تر از همیشه و در راستای بیان حقیقت کار کند.
از طرف دیگر اگر شرایط بهتری مهیا بشود که معیشت اهالی رسانه ای بهتر از وضعیت کنونی رقم بخورد، قطعا با دغدغه کم تری و در اصل با دغدغه مندی بیشتری می توانند کار کنند. و نکته مهم در این حوزه، اینکه ما اهالی رسانه در اصل خود بی رسانه هستیم، به این معنی که هیچکس نیست صدای ما را بشنود، هیچگاه برای خودمان قلم نزدیم یا حتی اگر قلم بزنیم، صرفا محدود به روز خبرنگار است.
دوستان همکار رسانه ای دغدغه های خیلی زیادی دارند در حوزه های مختلف، چه در بحث ثبات شغلی، سختی کار، درآمد و حقوق و سایر اتفاقات و تهدیدهایی که رخ می دهد، هیچکس نیست که صدای ما را فعالان رسانه ای را به گوش جامعه و مسئولان و به گوش آن هایی که باید برساند، و متاسفانه رسانه هایی هستیم که خود بی رسانه ایم.»
سید ریحانه دباغ
خبرنگاران باید دیده شوند
«یک نوشته میتواند ماهها و سال ها در ذهن و خاطر ما بماند و در نگرش ما تاثیر مثبتی داشته باشد و گاه سبب بیدار شدن و هوشیاریمان شود... پس چطور می توانیم به خود صاحب قلم بی تفاوت باشیم؟!!...
این را بگویم که، روز خبرنگار برای برخی مسئولان یا اشخاص دیگر تنها به ارسال پیامکهای انبوه یا لیست انتشار ختم میشود، اما چه کسی می داند در قلم زدنهای آنها چقدر سختی و حرف های نگفته وجود دارد...
"خبرنگاری"، باید عاشقش باشی تا بتوانی ادامه دهی... فقط عشق است که تو را در برابر تمامی سختی ها، مشکلات، بی عدالتی و ناملایمتی آرام و صبور و مقاوم می سازد. اگرچه هماکنون جایگاه خبرنگار در نزد افکار عمومی کشورمان، بسیار بالا است اما از نظر امنیت شغلی و تداوم فعالیت حرفهای، خبرنگاران بسیار در معرض نابسامانیها و مشکلات قرار دارند ولی همیشه در کنار مردم هستند.
رسانه، بهترین فرصت برای داشتن ارتباط قوی مسئولین با مردم است. این روزها را چگونه بگویم! که اگر نقد و حرف به میل مسئولان باشد خبرنگار و رسانه مورد تشویق و حمایت و احترام قرار میگیرد و اگر هم طبق خواسته آنها نباشد بهجای اصلاح خود با هرگونه عبارتی که بخواهند با آنها رفتار میکنند و ما خبرنگاران همیشه یادمان است که مسئولان بارها عنوان میکنند که رسانهها پل ارتباطی بین مردم و مدیران هستند اما این جمله در حد شعار باقی میماند. حال آنکه واقعیت چیز دیگری است...
خبرنگار از اقشاری است که کمتر دیده می شوند، و برای حمایت از آنها کمتر اقدام می کنند، اما در پس همه این ندیدنها و بی توجهی ها و سختی ها همیشه به یاد مردم هستند و تمام تلاش خود را می کنند تا اطلاعات دقیق و صحیح به دست مردم برسد.
از دست گیری تا مچ گیری: مسئولین باید رسانه ها را بازوی خود ببیند، اما گاهی خبرنگاران را رو به روی خود دیده اند. نمی دانم تداعی کدام موضوع سبب شد به جای دستگیری به مچ گیری برسند اما باید یک روز دوباره این زنجیره اعتماد ساخته شود.
تعامل با مسئولان و کسب فرصت: اما مسئولانی هم هستند که با برقراری رابطه بسیار خوب و قوی با خبرنگاران و داشتن تعامل مفید و سازنده با اهالی مطبوعات توانسته اند بسیاری از مشکلات را برطرف و در واقع کسب فرصت کنند.
روز شنیدن صدای خبرنگاران: روز ۱۷ مرداد، روز خبرنگار نامیده شد و مسئولان همیشه در پشت تریبون قرار دارند و در هر سال با بیان عبارات تکراری از اهمیت خبر صحبت میکنند. چقدر خوب می شود که همین یک بار و فقط همین یک بار به حرف دل خبرنگاران گوش کرده و طاقت شنیدن یک روز درد و دل خبرنگاران را داشته باشند. راستی چقدر طاقت شنیدن حرف های ما را دارید! اصلا طاقت دارید!...
درآمد خبرنگاران اندک است: همانطور که می دانید در حوزه رسانه و خبر، خبری از حقوق نیست چه رسد به درآمد. فعالان در این حوزه به عشق خدمت به مردم و جامعه پا به عرصه گذاشتهاند و هدفشان کمک به جامعه است. حال در این اوصاف با درآمدهای ناچیزی در قالب حقالزحمه، حق التالیف، حق التحریر و... امورات و زندگی میگذرانند. اما بعضی ها با تکیه بر دوستان دولتی خود، به فعالیت رسانه ای خود ادامه می دهند.
به هر حال سال هاست اصحاب رسانه امیدی به مسئولین ندارند و خودشان راهشان را کج دار و مریز ادامه می دهند. امسال شاید به بهانه کرونا و عدم برگزاری نشست هایی به نام خبرنگار و به کام مسئول، بهتر شد تا کمتر حرف ها و وعده های بی سرانجام را بشنویم و دل هایمان را به امید و تلاش خودمان قرص کنیم.»
مهرنوش ذوالفقاری
وضعیت خبرنگاران به درماندگی رسیده است
«نمی توان گفت مشکلات، چرا که وضعیت و حال و روز خبرنگاران از مشکل چند سطح، سقوط کرده و به مرحله ی درماندگی رسیده است.
نبود فضای ارتقای علمی، مشکلات بیمه و نداشتن تعاونی همچون دیگر نهادها و نداشتن هیچگونه حامی مادی و معنوی از مهمترین مشکلات حوزه ی رسانه است. ماندن کسی مثل من در این حوزه صرفا تحت تاثیر موضوعی به نام عشق و تعهدی نصفه و نیمه است.
وقتی از تعهد نصف و نیمه صحبت می کنم، نیمه ی خالیش به من برنمی گردد بلکه به فضای سیاسی-اجتماعی حاکم بر جامعه برمی گردد. ترس از اینکه آیا نوشته ی من با تبعات روبرو خواهد بود یا خیر، اضطرابی است که همچون آب نوشیدن گریبانگیر هر خبرنگاری است.
از طرفی وقتی شرمنده ی روی مردم و هموطنانت باشی و نتوانی غمگسارشان باشی و دردشان را که اکثرا اقتصادی است منعکس کنی، همچون ماجرای گران شدن قیمت بنزین و یا بسیاری موارد دیگر، سرخوردگیت چند برابر می شود، چرا که در جامعه ی ما بد یا خوب هر چیزی با عینک سیاسی دیده می شود.»
سعید رضایی
مرز خبرنگار و دلال مشخص شود
«خبرنگاری را میتوان بنا به دلایل مختلفی انتخاب کرد؛ گاهی با عشق و علاقه، گاهی برای حرف زدن و دیده و شنیده شدن، گاهی از بیکاری، گاهی از شکمسیری و گاهی هم برای رسیدن به ثروت و قدرت و یا در خدمت قدرت و ثروت بودن. اینجاست که اهداف و نیات افراد مرز بین خبرنگار و غیرخبرنگار را مشخص میکند.
البته این مرزبندی تنها به نیت منتهی نمیشود، بلکه داشتن توان و تخصص، تجربه و مهارت، اشراف و داشتن دانش و اطلاعات هم برای خبرنگار بودن لازم است. خبرنگاران بسیار زیادی هستند که علیرغم داشتن همه شاخصههای لازم برای خبرنگار بودن، پشتکار، سخت کوشی و... به حق و حقوق خود نرسیدهاند و نه درآمد خاصی دارند و نه از مزایای دیگر مشاغل چون بیمه و بازنشستگی و رفاه برخوردارند.
در مقابل، افرادی هستند که به اسم خبرنگار، دلالی و بهتر است بگوییم گدایی میکنند. تعداد گزارشهای تولیدی آنها در طول یک ماه به تعداد انگشتان یک دست نمیرسد ولی همیشه در خط اول رپورتاژ و آگهی هستند و ادعایشان گوش فلک را کر کرده است. متاسفانه این معضل بزرگ می تواند جایگاه واقعی خبرنگار را تضعیف نماید و به کار حرفه ای رسانه ها لطمه بزند.»
گزارش از: «حیدر کاشف»، خبرنگار ایسنا بوشهر
انتهای پیام